به گزارش همشهری آنلاین، علی دادور-پژوهشگر: ۳۰ اردیبهشت، یادآور روزی تلخ و عبرتآموز در تاریخ کشور است؛ روزی که شهید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری جهادی و میداندار خدمت، مظلومانه از میان ما رفت. سالگرد شهادت او فرصتی است تا فراتر از هیاهوها و قضاوتهای آنی، نگاهی منصفانه به کارنامهای داشته باشیم که هنوز بسیاری از ابعادش ناشناخته مانده است. روایت کنیم از کسی که کمتر کسی او را به درستی روایت کرد و بگوییم از مردی که بخش بزرگی از جامعه در حقش جفا کرد.
ابراهیم رئیسی آمده بود تا به مردمش خدمت کند، نه دیده شود. از همان ابتدای دولت، بیوقفه به محرومترین نقاط کشور سفر کرد، پروژههای نیمهتمام را احیا نمود، چرخ تولید را با وجود مشکلات فراوان به حرکت درآورد و بیهیچ خودنمایی، گرههای کهنه و پیچیده را باز کرد. او دیپلماسی منطقهای را فعال کرد، روابط ایران با همسایگان را بهبود بخشید و در شرایط سخت اقتصادی و تحریم، دولت را از گردنههای بحران عبور داد.
رئیسی مرد تلاشگر میدان بود؛ مرد پشت تریبون نبود، بیواسطه با مردم سخن میگفت، اهل نمایش نبود، وعده نمیداد بلکه عمل میکرد. اما جامعهای که سالها زیر بار بیثباتی اقتصادی، ناکارآمدی مدیریتی و شعارهای بیعمل خم شده بود، دیگر شنیدن خبرهای خوب یا دیدن اقدامات مثبت را تاب نمیآورد. بخشی از مردم، چه خواسته و چه ناخواسته، در فضای گسترده بیاعتمادی چنان فرو رفته بودند که حتی خدمات واقعی را نیز با شک و تردید مینگریستند. رسانهها یا نتوانستند یا نخواستند روایتگر صادق خدمات باشند و در فضای مسموم برخی رسانهها روایتهای مخدوش جای واقعیتها را گرفت.
رئیسی بیش از ۴۷ سفر استانی را در کمتر از ۳۳ ماه خدمت انجام داد. بازدیدهای میدانی از مناطق محروم، پیگیری پروژههای بلاتکلیف و فعالسازی زیرساختهایی که سالها در ادارات معطل مانده بودند، بخشی از سبک کاری او بود. سفرهایش را از خوزستان و سیستانوبلوچستان آغاز کرد و پایان راهش در دل کوههای آذربایجان و در اوج خدمت رقم خورد.
دولت او در سکوت، پروژههای عمرانی را پیش برد، تولید را تا حد قابل توجهی احیا کرد، صادرات نفت را بدون جنجال افزایش داد و تلاش کرد تا ثبات نسبی در بازار ارز ایجاد کند. دیپلماسی منطقهای را با قدرت فعال کرد، روابط با کشورهای همسایه را بهبود بخشید و ابتکارات نوینی را در مناسبات بینالمللی شکل داد. رئیسی با آنکه از اختیارات گستردهای برخوردار بود، هرگز چیزی برای خود نخواست؛ مردی که در دامان فقر پرورش یافته بود، اما اما دلش از دنیا سیر و بینیاز بود.
رئیسی رفت؛ بیآنکه خدماتش به درستی روایت شود، بیآنکه جامعه فرصتی برای قضاوتی آرام و منصفانه داشته باشد. گاهی تاریخ عدالتش را دیر اجرا میکند؛ شاید امروز نامش از نظرها پنهان مانده باشد، اما فردا چشمها به حقیقت گشوده خواهد شد. او در اوج و بیهیاهو رفت؛ بیآنکه بخش بزرگی از مردم بدانند که رئیسی که بود و چه کرد. او نیامده بود که محبوب شود، بلکه آمده بود تا خادم مردم و وطنش باشد. اما دست تقدیر، سرنوشت دیگری را برایش رقم زد. دیر یا زود، پردهها کنار میرود و حقیقت، بینیاز از تبلیغ، خود را نشان میدهد. رئیسی شاید زود رفت، اما قصهاش هنوز ناتمام است.