مخاطبان از پایان داستان سریال « آبان» می گویند

مخاطبان از پایان داستان سریال « آبان» می گویند

 همزمان با آخرین قسمت «آبان» موجی از نظرات منفی هم از سمت تماشاگران در شبکه‌های مختلف اجتماعی منتشر شده است. هرچند این دست نظرات پیش از این و در طول پخش سریال هم بسیار زیاد بود؛ دقیق‌ترش یعنی از قسمت سوم یا چهارم به بعد.

همشهری آنلاین، شقایق عرفی‌نژاد: سریال آبان اولین ساخته رضا دادویی برای شبکه نمایش خانگی است و داستان آبان را روایت می‌کند که یک نخبه هوش مصنوعی است و برای بیرون آمدن از زیر قرضی که همسرش را در خطر داده، احتیاج دارد پروژه اش را در یک شرکت راه اندازی کند تا به پول برسد. (هرچند که این پروژه و ارتباط با هوش مصنوعی در تمام مدت سریال فراموش می‌شود) در این میان با مدیر هلدینگ بزرگی آشنا می‌شود که در قراردادی که برای کار مقابل آبان می‌گذارد، یک شرط گذاشته است. این که آبان باید از همسرش که دست کم در دو قسمت اول علاقه زیادی به هم دارند، جدا شود. آنها جدا می‌شوند تا بعد از پروژه آبان دو باره با هم ازدواج کنند. اما رابطه ای احساسی میان آبان و مدیر هلدینگ شکل می‌گیرد که البته برای تماشاگر چندان منطقی نیست که زنی بتواند عاشق مردی شود که زندگی عاشقانه اش و خانواده کوچکش را به هم زده است یا دست کم در سریال چنین منطق و احساسی شکل نگرفته است.

ضعف‌های فاحش ساختاری، بازی‌های غیرقابل باور به خصوص در باره لاله مرزبان که نقش اصلی سریال است و غیر منطقی داستان از جمله ایرادهایی بود که در زمان پخش از سوی تماشاگران مطرح شد. با پخش آخرین قسمت هم یک پایان بندی بد و کلیشه ای هم به تمام این ایرادها اضافه شد.

نه غافلگیر کرد و نه غمگین

پایان آبان هیچ چیز جدیدی به آنچه بیننده دیده بود، ‌ اضافه نکرد. یک پایان کاملا قابل حدس با مقدار زیادی سکانس اضافه و یک مرگ که مخاطب را نه ناراحت می‌کند و نه غافلگیر. شخصیت فریبرز ثابت با بازی شهاب حسینی از همان قسمت اول مشخص بود بیمار است و به زودی هم مشخص شد که بیماری اش کشنده است. بنابراین مرگش در انتهای قسمت آخر اصلا غافلگیرکننده نیست. (غافلگیری این جاست که آبان وقتی ثابت اجازه ورودش به اتاق را نمی‌دهد همانجا پشت در می‌ماند و حتی وقتی خدمتکار برای بیمار محتضر قیمه پلو می‌برد، وارد اتاق نمی‌شود!) آنقدر هم ارتباط آبان و فریبرز ثابت برای بیننده جذاب و حساس نیست که با مرگ ثابت احساس ناراحتی کند. کاربران زیادی در صفحه‌های اجتماعی از همین موضوع نوشته اند و به خصوص به بازی شهاب حسینی و زنده بودن نگاه و صورتش در سکانسی که آبان در کنار جسد فریبرز می‌نشیند اشاره کرده اند. عده ای هم نوشته اند مثل بقیه سریال‌ها همه اتفاقات در قسمت آخر خیلی سریع رخ داد و سریال جمع شد. از جمله کاربری نوشته: «برایم عجیب بود که قسمت آخر بود. آدم باورش نمی‌شود تمام آن ماجراها را بتوان در یک قسمت جمع کرد.» دیگری هم نوشته: «وقتی قسمت آخر را دیدم فکر کردم چرا باید ۱۷ قسمت سریال می‌دیدم؟ می‌شد یک سریال ۵ قسمتی داشت و در نهایت هم همین اتفاقات بیفتد.»

یکی دیگر از تماشاگران نوشته: «شما فهمیدید چه شد؟ من نفهمیدم. چه چیزی به ما اضافه شد؟ از چه چیزی لذت بردیم؟» یک تماشاگر، سریال را با کلمه جوک توصیف کرده و نوشته از آن خنده‌دارتر نشست عوامل با اهالی رسانه بود. دیگری هم در باره پایان‌بندی شخصیت‌ها نوشته است: «امیر یکی از شخصیت‌های اصلی سریال است، اما همان اول قسمت آخر، به شمال می‌رود و کار تماشاگر با او تمام می‌شود. یعنی انقدر که درگیر رضایت گرفتن آبان از خانواده مقتول هستیم دنبال کاراکتر اصلی نیستیم. یا شخصیت بهار اصلا برای چه در سریال حضور داشت؟ فقط برای این که امیر با او به آبان خیانت کند؟ پایان بندی شخصیت هدیه هم افتضاح است. فقط می‌بینیم شبانه پول‌هایی را که از ثابت گرفته روی قبر سروش می‌ریزد و در یک وضعیت جنون آمیز زاری می‌کند، در حالی که هیچ علاقه ای هم به سروش نداشته است.»

در مورد موسیقی سریال و ترانه‌های محسن چاوشی هم یکی از کاربران نوشته حتی موسیقی چاوشی هم خوب نبود. دیگری هم نوشته: «سریال بد ساخته اند و بعد از دفاع هم می‌کنند. یک بار شهاب حسینی دفاع می‌کند و یک بار هم کارگردان. اگر اثری که ساخته اید، خوب بوده که دیگر نیازی به دفاع کردن نیست.»

در نهایت کاربری هم پرسیده تکلیف شخصیت کامرانی به عنوان واردکننده کوکایین و دزد بچه چه شد؟

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها