همشهری آنلاین - حوادث: این پرونده در یکی از روزهای خرداد سال ۹۴ گشوده شد. آن روز پسری جوان به اداره پلیس یکی از شهرهای استان مرکزی رفت و درحالیکه اشک می ریخت، گفت: «من دختری که عاشقش بودم را کشته ام و جسدش داخل ماشینم است. »
این پسر جوان ادامه داد: ناخواسته جان بیتا دختر موردعلاقه ام را گرفتم و حالا به شدت پشیمانم و عذاب وجدان دارم.
کشف جسد
پس از اعترافات پسر جوان، ماموران به سراغ خودروی پراید او که در نزدیکی اداره پلیس پارک شده بود، رفتند و با پیکر بی جان دختر جوان در صندلی جلوی خودرو مواجه شدند. او بر اثر خفگی جانش را از دست داده و بیش از ۱۰ ساعت از مرگ او می گذشت. در این شرایط بود که جسد دختر جوان به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات در این پرونده برای مشخص شدن انگیزه قاتل شروع شد.
خشم مرگبار خواستگار
پسر جوان درباره انگیزه خود از جنایتی که مرتکب شده بود، گفت: چند ماه قبل با بیتا دختری که در همسایگی ما زندگی می کرد، آشنا شدم. به او علاقه شدیدی داشتم اما بیتا به من اهمیتی نمی داد. وقتی از او خواستگاری کردم با جواب منفی مواجه شدم. دلیل بیتا این بود که می گفت من نمی توانم خشم خود را کنترل کنم. در نهایت بیتا از من جدا شد و بعد از مدتی شنیدم که قصد ازدواج با یکی از بستگانش را دارد. وی ادامه داد: وقتی این را شنیدم به سراغش رفتم تا مانع این ازدواج شوم. روز حادثه، بیتا را در خیابان دیدم و از او خواستم تا سوار ماشینم شود. به او گفتم که قصد صحبت دارم و بیتا هم سوار شد. او اما همان حرف های قبلی را تکرار کرد و گفت حاضر نیست با من ازدواج کند. از شدت عصبانیت، دستانم را روی دهانش قرار دادم و وقتی به خود آمدم، متوجه شدم که جانش را از دست داده است. متهم گفت: به شدت دچار عذاب وجدان شده بودم و بیش از ۱۰ ساعت کنار او نشستم و اشک ریختم. صبح هم تصمیم گرفتم به اداره پلیس بروم و خودم را معرفی کنم.
قصاص
خواستگار قاتل بعد از اعتراف به قتل روانه زندان شد. او مدتی بعد در دادگاه پای میزمحاکمه رفت و به قصاص محکوم شد. هرچند به حکم اعتراض کرد و پرونده روی میز قضات دیوان عالی کشور قرار گرفت اما قضات عالی رتبه، اعتراض وی را نپذیرفتند و مهر تایید بر این حکم زدند. به این ترتیب شمارش معکوس برای قصاص قاتل شروع شد. از سوی دیگر تلاش تیم صلح و سازش برای نجات قاتل شروع شد اما مادر مقتول که تنها ولی دم پرونده بود، اصرار داشت که قاتل دخترش باید قصاص شود.
یک شب قبل از اجرا
چند روز قبل، تاریخی مشخص شد برای قصاص قاتل. همه چیز مهیا بود برای اجرای حکم اما مادر مقتول یک شب قبل از اجرا تصمیم گرفت، قاتل دخترش را ببخشد و حکم مرگ او را اجرا نکند. او می گفت به خاطر خوابی که دیده، تصمیم گرفته به قاتل دخترش زندگی ببخشد. زن میانسال ادامه داد: در این چند وقت، افراد زیادی با من تماس گرفتند و به مقابل خانه ام آمدند تا قاتل دخترم را ببخشم؛ از خانواده قاتل و خیرین گرفته تا ریش سفیدان محل و کارکنان قوه قضاییه. اما دل من فقط با قصاص قاتل دخترم آرام می گرفت. چون جگرگوشه ام را از من گرفته بود تا اینکه یک شب قبل از اجرای حکم، خواب عجیبی دیدم. وی ادامه داد: خواب دیدم که قاتل دخترم در حرم امام رضاست و التماس می کند تا او ضمانتش را کند. بعد از دیدن این خواب، حالم دگرگون شد و تصمیم گرفتم حکم مرگ قاتل دخترم را چون از امام رضا خواسته بود ضامنش شود، ببخشم. با توجه به اینکه در آستانه میلاد امام هشتم نیز هستیم، با خود گفتم که این خواب نشانه ای بود برای بخشش قاتل دخترم. هرچند که او با بی رحمی جان دخترم را گرفت. اما شنیده ام که در زندان برای دخترم خیرات پخش می کند و حتی نماز قضاهای دخترم را نیز می خواند.
مادر مقتول ادامه داد: شرط من برای بخشش قاتل دخترم این است که او ۸ عروس که شرایط مالی مناسبی ندارند را پیدا کرده و برای آنها جهزیه تهیه کند. علاوه بر تهیه جهزیه، این ۸ عروس و داماد را برای ماه عسل به مشهد بفرستد.
در آرزوی زیارت
جوان محکوم به قصاص، وقتی شنید از مجازات مرگ رهایی یافته و قرار است به زودی از زندان آزاد شود، اشک شوق ریخت و گفت: باورکردنی نیست که کابوس هایم پایان یافته است؛ من هر شب خواب طناب دار می بینم و وحشت زده از خواب، می پرم.
او ادامه داد: در تمام این سالها، یک روز نبود که به مقتول و کار وحشتناکی که انجام داده ام، فکر نکنم. هر پنجشنبه به نیت او در زندان خیرات پخش می کنم. تا جایی که می توانم به نیت آرامش روح مقتول، به زندانیان دیگر کمک می کنم. در کار خیر شرکت می کنم و برای مقتول، نماز می خوانم. نیت کرده بودم که اگر آزاد شوم، قبل از رفتن به خانه، به حرم امام رضا بروم برای زیارت. حتی یک شب قبل از اجرا که مرا به انفرادی برده بودند، نیز از ضامن آهو خواستم تا برای من پادرمیانی کند. التماس هایم جواب داد و در نهایت مادر مقتول، به من فرصت زندگی بخشید. من خواب مادر مقتول و بخشش او را معجزه می دانم و تا جاییکه توانم باشد، پس از آزادی از زندان، به افراد بی بضاعت کمک خواهم کرد. او ادامه داد: خانواده ام، ۸ عروسی که تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد هستند را پیدا کرده و قرار است، با کمک خیرین، جهزینه آنها را تامین کنیم و عروس و داماد برای ماه عسل به مشهد بفرستیم به نیت آرامش روح مقتول.
