جدال خونین بر سر چکهای مهاجرتی | زن ۵۴ ساله در انبار مغازه خفه شد


شهریور سال گذشته ۲ پسر جوان با مراجعه به پلیس آگاهی اظهار کردند که مادر ۵۴ سالهشان به نام نسرین ناپدید شده است.
یکی از آنها به مأموران گفت: چند ماهی است که مادرم با مردی به نام پرویز اختلاف مالی دارد و آخرین بار هم با او قرار گذاشت تا طلبش را از او وصول کند، اما دیگر برنگشت.
پس از ارائه این اطلاعات، مأموران پرویز را احضار کردند. وی پس از حضور در پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد: چند روز قبل با نسرین تلفنی صحبت کردم اما بعد از آن دیگر خبری از او ندارم. از آنجا که پرویز اظهارات متناقضی داشت، مأموران وی را بازداشت کردند.
مقتول میخواست مرا بکشد
یک روز بعد نیز لب به اعتراف گشود و گفت: من با نسرین ارتباط کاری داشتم و ۳ برگه چک من دست او بود. البته او چکها را بابت ضمانت گرفته بود، اما مدتی بعد مرا تهدید کرد که اگر به او پول ندهم چکهایم را به اجرا میگذارد.
وی ادامه داد: ساعت ۹ صبح روز حادثه من در انبار مغازهام در منطقه نارمک بودم که او وارد شد و بعد کرکره مغازه را پایین کشید و با چاقو به سمتم آمد. از این حرکاتش تعجب کرده بودم. در یک لحظه شالش را به دور گردنم انداخت تا خفهام کند. من هم مقابله کردم و شال را از گردنم باز کرده و به گردنش انداختم. چند ثانیهای شال را از دو طرف کشیدم که به یکباره او روی زمین افتاد.
متهم اظهار کرد: وقتی بالای سرش رفتم، دیدم فوت کرده است. از ترسم از زیر کرکره مغازه بیرون رفتم و در را قفل کردم. حدود ساعت ۳ بعدازظهر برگشتم و جسد را داخل صندوق عقب ماشینم انداختم. به خانه دوستم رفتم و تا نیمهشب آنجا ماندم و شب هم جسد را به حوالی لواسان بردم و داخل درهای انداختم و به خانه برگشتم.
وی افزود: چند روزی حالم بد بود و عذاب وجدان داشتم و رفتارم تغییر کرده بود. وقتی همسرم علت این حال بدم را پرسید، مجبور شدم به دروغ به او بگویم که به خاطر مشکلات مالی و فشار کاری حال و روز خوبی ندارم اما چند روز بعد احضار و بازداشت شدم.
بعد از اظهارات متهم، مأموران به نشانی اعلامشده رفتند و جسد را کشف کردند. بررسیهای مأموران نشان میداد که ارتباط متهم و مقتول کاری بوده است. با تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
چکها را برای ضمانت مهاجرتش داده بودم
در ابتدای این جلسه ۲ پسر مقتول درخواست قصاص کردند و گفتند به هیچ عنوان حاضر به مصالحه و گذشت نیستند.
سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: من و نسرین فقط ارتباط کاری و مالی داشتیم. من پخش لبنیات داشتم و نسرین هم مشتریم بود. من ۳ برگه چک دست او داشتم که آنها را برای ضمانت داده بودم. نسرین به من گفته بود که میخواهد مهاجرت کند و به چک ضمانت نیاز دارد و از من چک خواست. من هم دادم، اما وقتی فهمیدم میخواهد چکهایم را اجرا بگذارد، خیلی ناراحت شدم.
وی ادامه داد: روز حادثه وقتی به سراغم آمد به یکباره به من حمله کرد و من در دفاع از خودم فقط ۵ تا ۱۰ ثانیه شالش را دور گردنش فشار دادم و بعد او را هل دادم که روی زمین افتاد. واقعا فکر نمیکردم در ۵ ثانیه یک آدم خفه شود. بعد از آن هم او را داخل خودرویم گذاشتم. ۳ برگه چکم را هم از داخل کیفش برداشتم تا ردی از من باقی نماند.
وی درباره لحظهای که مقتول را به دره انداخت نیز گفت: بعد از چند روز از این ماجرا وقتی پلیس مرا احضار کرد، ماجرا را به برادرم گفتم و او به من گفت بهتر است واقعیت را به پلیس بگویم. من هم روز اول بازداشت از ترسم چیزی نگفتم، اما روز دوم واقعیت را گفتم. حالا هم پشیمان هستم و از اولیای دم درخواست میکنم مرا ببخشند و حلال کنند.
با پایان این جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.