پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
سرویس تاریخ «انتخاب»: این کتاب شرح مسافرت، خاطرات ایام و اقامت سی ساله "اریک کارلبری "ژاندارم ارتش کشور سوئد به ایران است. او در سال ۱۹۱۲ م ۱۲۹۱ /. ش/ ۱۳۳۱ ه. ق، در اواخر دوره قاجار به منظور تاسیس هنگ ژاندارمری ایران با تعدادی از افسران سوئدی به ایران آمد.
چند ساعتی از دستگیر شدگان بازجویی به عمل آمد که این عمل خود باعث آن گردید که بازپرسها با مسئولیت خویش برای ارودکشیهای آینده بیشتر آشنا شوند. چند نفر ژاندارم مجروح داشتیم که همگی آنها در درمانگاه ستون اعزامی تحت مراقبت قرار گرفته و پس از اقدامات درمانی اولیه جهت درمان اساسی همۀ آنها به هنگ ژاندارمری اعزام شدند. پس از حرکت ستون یک نیروی نظامی کوچکی برای نگهبانی در دهکده باقی ماند و بقیه نیروی اعزامی حرکت خود را به سمت یک ده بزرگتر بنام کرت یا کاهارت (kahart) که در کنار جاده همدان و در چند کیلومتری غرب دهکده سراب همدان واقع شده بود ادامه داد.
در این دهکده یک کاروانسرای بزرگ با اصطبل مناسب و علوفه کافی برای اسبان و مواد غذایی برای افراد به حد کافی وجود داشت و مسئول تدارکات ما قیمت اجناس خریداری شده و علوفه و کرایه اصطبل را نقداً به کدخدای ده پرداخت نمود. در بعد از ظهر همان روز من و آجودان مخصوص خودم سواره به طرف دهکده دیگری که در بالای کوه قرار داشت حرکت کردیم در آنجا یک گروهان از قزوین تحت امر یک افسر آمریکایی برای کنترل جادههای کوهستانی مستقر شده بود.
من نامهای که از ستاد فرماندهی مرکز و به امضای یال مارسون (Hjalmarson) و از طریق همدان قزوین به دست من رسیده بود به او تحویل دادم در این امریه نوشت شده بود که بنا به دستور وزیر داخله لازم است بلادرنگ گروهان قزوین تحت امر سرگرد کال بری یعنی من قرار گیرد و افسر آمریکایی برای احراز شغل دیگری سریعاً به تهران عزیمت نماید.
من هم پس از تقبل مسئولیت گروهان قزوین دستور دادم که گروهان مزبور روز آینده در دهکده کرت (kahart) حاضر باشد. بدین ترتیب نیروی اعزامی مشترکاً با نیروی سروان تورل (Thoroll) که شامل رسد توپخانه بود بنام گردان مستقل قزوین نامگذاری شد. تلاش شدید شب قبل و تمام مدت نشستن در گاریهایی که چرخهایش فاقد فنر بود و تکان خوردن دائم افراد جوخهها را به شدت خسته و کوفته کرده بود لذا آنها میبایست استراحت میکردند بنابراین دستور داده شد که فرشهای نمدی را که در گاریهای مخصوص حمل وسایل بود برای استراحت کردن بین افراد تقسیم کنند.
ما روی اصول نظامی در یک دشت هموار و مسطح و بدون پستی و بلندی خارج از دهکده کاهارت اردوگاه موقت بر پا نمودیم استقرار نگهبان و احتیاطهای لازم برای جلوگیری از شبیخون اشرار انجام شد. در غروب شیپور غرق نواخته شد تا افراد متوجه باشند که بایستی سریعاً کارهای جاری خود را انجام دهند و برای خوابیدن آماده شوند و نیم ساعت بعد شیپور خاموشی نیز نواخته شد و افراد در حالی که هر یک تفنگهای خود را همراه داشتند، به استراحت پرداختند و در محوطه گروهانها نیز نگهبانان قدم میزدند.
من و سروان تورل (Thorell) و مسئول تدارکات عزیزاله خان سه نفری در فاصله کمی و در نزدیکی گرونهانها به استراحت پرداختیم و ضمن استراحت به بررسی طرح و برنامه آینده مشغول شدیم و بدلیل وجود سخن چینهای زیادی که در اطراف پراکنده بودند و به طور مرتب از قهوه خانهای به قهوه خانه دیگر رفت و آمد میکردند و در مقابل نوشیدن یک استکان چای و یا دریافت چند سکه کم ارزش اخبار وقایع را به دیگران میگفتند لذا ما میبایست در کمال احتیاط و سرّی مذاکره میکردیم و سعی میکردیم خیلی آهسته صحبت کنیم تا دیگران نتوانند استماع سمع کنند.
در قسمت پرسنل مسئول تهیه غذای افرد مثل آشپزها و خدمه آشپزخانه که جداگانه و در و در فاصله کمی از سایر افراد با تمام وسایل آشپزخانه و امکانات تقسیم غذا مستقر شده بودند در نیمه شب بیدار شدند تا وقت کافی برای تهیه و تقسیم غذا داشته باشند برای صرف صبحانه ابتداء افراد عادی و سپس پرسنل کادر و بقیه افراد بیدار شدند و صبحانه خود را که عبارت از نان تازه و چای بود دریافت نمودند اما از کره مربا و تخم مرغ و پنیر و غیره خبری نبود مترجم پرسنل پس از صرف صبحانه قمقمههای خود را از آب برکهای که از آب زلال چشمهای بوجود آمده بود پر کردند و توشه راه خود را که عبارت از یک قرص نان تازه بزرگ و یک کیسه کشمش و مغز بادام بود نیز دریافت نمودند و آماده حرکت شدند ولی تمام آن روز را استراحت داده شد. ساعت یک بامداد نیرو که در سکوت کامل از خواب برخاستند و آماده یک عملیات شبانه شدند در این عملیات هیچ اسبی نمیبایست شرکت داشته باشد زیرا مجموعه اسبهای نر میتوانستند هر کدام با سر دادن شیهه حمله ناگهانی شبانه را برملا کنند.