با تمام خانواده غسال بهشت زهرا شده بودیم

 با تمام خانواده غسال بهشت زهرا شده بودیم
 این مطلب مربوط به رویداد عکس، فیلم و گزارش کروناست که به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همکاری خبرگزاری برنا برگزار می‌شود./ ابراهیم طاهرلویی طلبه‌ای جهادگر در روزهای سخت کرونا، از همراهی کم‌نظیر خانواده‌اش در یکی از دشوارترین ماموریت‌های انسانی روایت می‌کند.

ابراهیم طاهرلویی در گفت‌و‌گو با خبرنگار برنا با اشاره به نحوه ورودش به فعالیت‌های جهادی در دوران همه گیری کرونا عنوان کرد: اوایل شیوع کرونا بود که در فضای مجازی با فراخوانی برای جذب همیار سلامت مواجه شدم. از آنجا که از دوران کودکی علاقه زیادی به حرفه پزشکی داشتم، این فرصت را مناسب دیدم تا وارد فضای بیمارستان شوم. البته به‌دلیل داشتن فرزند خردسال، دلهره زیادی داشتم، اما دل را به دریا زدم و ثبت‌نام کردم.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: در بخش عفونی بیمارستان امام خمینی (ره) به‌عنوان همیار سلامت مشغول شدم. یک روز، پیرمردی که در این مدت با او خیلی صمیمی شده بودم، فوت کرد. یکی از پرستاران از من خواست به نیرو‌های تیمم اطلاع دهم تا بالای سر او بیایند. من تا آن لحظه چیزی درباره نیرو‌های تیمم نمی‌دانستم. با ستاد تماس گرفتم و اطلاع دادم. با تعجب دیدم سه چهار نفر از دوستان طلبه‌ام آمدند.

او اضافه کرد: پرسیدم شما مگر همیار سلامت نیستید؟ گفتند نه، ما در تیم تیمم هستیم و برایم توضیح دادند که اموات کرونایی به‌دلیل شرایط خاص غسل داده نمی‌شوند و فقط تیمم می‌شوند. از آنجا که این وظیفه با روحیات و حرفه طلبگی‌ام همخوانی بیشتری داشت، برای پیوستن به این تیم علاقه‌مند شدم، اما با وجود اصرارهایم، قبول نکردند و گفتند تو، چون شوخ‌طبعی و با بیماران ارتباط خوبی می‌گیری، باید همیار سلامت بمانی.

طاهرلویی در بخش دیگری از صحبت‌هایش اظهار کرد: همان‌جا ماندم تا اینکه فروردین ماه به بیمارستان امام حسین (ع) منتقل شدم. آنجا مطلع شدم اموات کرونایی دیگر در بهشت زهرا (س) غسل داده می‌شوند. پیگیری کردم و روز جلسه توجیهی به همراه دوستم مصطفی، که از روز اول همیار سلامت کنارم بود، به جلسه رفتیم.

وی با یادآوری خاطره‌ای از اولین شب ورودش به غسال‌خانه تصریح کرد: آن روز هوا خیلی گرم بود، کولر‌ها کار نمی‌کردند، لباس‌های من نایلونی و بدنم خیس عرق شده بود. موقع خروج از حیاط بیمارستان، ناگهان باران شدیدی گرفت. مصطفی می‌گفت تا برسیم بهشت زهرا (س) تو سرما می‌خوری و می‌میری. حدود ساعت نه و نیم، ده شب، خیس آب به بهشت زهرا (س) رسیدیم. چون قرار بود اموات کرونایی را شب‌ها غسل دهند تا غسالان رسمی سازمان، اذیت نشوند.

او افزود: وارد غسال‌خانه شدیم. افراد زیادی آمده بودند. من و مصطفی لباس عوض کردیم و بالای سنگ ایستادیم. جنازه اول را که آوردند و کاورش را باز کردیم، احساس کردم نامش برایم خیلی آشناست، اما یادم نمی‌آمد. مصطفی هم همین حس را داشت. میت را غسل دادیم و کفن کردیم و رفت. فردا که با هم به بیمارستان امام خمینی (ره) برگشتیم، ناگهان یادمان افتاد که او کسی بود که مدتی در همان بیمارستان همیار سلامت او بودیم. پرس‌وجو کردیم، گفتند چند روز قبل ترخیص شده، اما در خانه فوت کرده است. حس عجیبی بود؛ کسی که تا چند روز پیش همیار سلامت او بودی، حالا خودت باید غسلش بدهی.

طاهرلویی با اشاره به همراهی خانواده‌اش در این مسیر گفت: همسرم در تمام مراحل همراهی‌ام کرد. تنها نگرانی‌ام فرزند دو سه ساله‌ام بود که نمی‌توانستم ارتباط نزدیکی با او داشته باشم. وقتی خانواده فهمیدند من در غسال‌خانه فعالیت می‌کنم، اصرار کردند که همراه شوند. در ابتدا مقاومت کردم، اما در نهایت پدر، مادر و مادر همسرم هم به جمع غسالان جهادی پیوستند. فقط به همسرم گفتم، چون فرزند‌مان کوچک است، یکی از ما دو نفر باید در خانه بماند و از بچه مراقبت کند که این هم خودش جهاد است.

او با اشاره به حمایت ویژه همسرش بیان کرد: خیلی از دوستانم می‌گفتند همسرشان مخالف فعالیت در غسال‌خانه است، اما همسر من همیشه با عشق لباس غسالی‌ام را می‌شست، اتو می‌کرد، غذای خوب برایم می‌پخت و تاکید داشت که مراقب سلامتی‌ام باشم. اوایل حال خودم هم از بوی سدر، کافور و جنازه‌هایی که مانده بودند و بوی تعفن گرفته بودند؛ بد می‌شد. حتی اگر مدت کوتاهی هم در محیط غسال‌خانه بودیم، تا چند ساعت بعد هنوز هم لباس‌هایمان بوی سدر و کافور می‌داد. وقتی به خانه می‌رفتم خودم آن بو را حس می‌کردم و بار‌ها از همسرم عذرخواهی می‌کردم، ولی او می‌گفت وقتی عذرخواهی می‌کنی، اذیت می‌شوم. خدا را شاکرم که در این مسیر، هیچ مشکلی از سوی خانواده‌ام نداشتم.

وی افزود: تنها سختی‌ام این بود که در آن دوران اصلاً با فرزندم ارتباط نداشتم، درحالی‌که وابستگی شدیدی به من داشت. گریه می‌کرد که به آغوش من بیاید، اما مجبور بودم از او دور بمانم. هنوز فیلم‌هایی هست که در زمان حضورم در غسال‌خانه، تماس تصویری می‌گرفتیم و پسرم از دور برایم بوسه می‌فرستاد.

ابراهیم طاهرلویی در پایان گفت: هنوز هم بعضی وقت‌ها که خاطرات را مرور می‌کنیم، همسرم با شوخی می‌گوید: «نامردی کردی! همه خانواده را با خودت به غسال‌خانه بردی، اما من را یک روز هم نبردی!»

گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی معاونت خدمات شهری شهرداری تهران، خبرگزاری برنا، موسسه رسانه‌ای صبا، با هدف تقدیر از فداکاری‌های پرسنل این سازمان و همچنین نیرو‌های جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلم‌های تولید شده در آن برهه زمانی در ۲۹ خردادماه برگزار می‌شود.

برای اخبار جامعه و اجتماعی خوشه خبر کلیک کنید

 

 منبع خبر

قیمت روز طلا، سکه و ارز

جدیدترین ها

از بین اخبار