خشکسالیهای پیاپی، کاهش بیسابقه بارندگی، افت شدید سطح آب سدها و تخلیه منابع زیرزمینی، ایران را در آستانه یک بحران بزرگ زیستمحیطی و اجتماعی قرار داده است.
به گزارش اعتماد، مناطقی که زمانی قطبهای کشاورزی، صنعتی یا جمعیتی کشور بودند، امروز با کمبود شدید آب دست و پنجه نرم میکنند.
کارشناسان از «نقشه نابرابر آبی ایران» سخن میگویند؛ جایی که فلات مرکزی با بیش از ۷۰ درصد جمعیت کشور، تنها ۱۰ درصد منابع تجدیدپذیر آب را در اختیار دارد.
این نابرابری حالا با موجی از
مهاجرتهای اقلیمی، مهاجرت از مناطق خشک به شهرهای برخوردار یا حاشیههای کلانشهرها همراه شده است؛ مهاجرتی که نهتنها مشکلات مناطق مبدا را رها نمیکند، بلکه مقصد را هم با بحران جدیدی مواجه میسازد. با شدت گرفتن خشکسالی و کاهش ۴۰درصدی بارشها نسبت به میانگین بلندمدت، فلات مرکزی ایران در آستانه فروپاشی تعادل آبی و جمعیتی قرار گرفته است.
استانهایی چون اصفهان، تهران، کرج، قم و مشهد که همزمان میزبان جمعیت بالا و منابع آبی اندکند، امروز با بحران مضاعفی روبهرو شدهاند: نه آب هست، نه امکان جبران از منابع زیرزمینی باقی مانده.
کارشناسان نسبت به تداوم روند فعلی هشدار میدهند؛ مهاجرتهای اقلیمی از استانهای جنوبی، مرکزی و شرقی به استانهای شمالی و برخوردار از منابع آبی آغاز شده و به سرعت در حال افزایش است. انتقال آب دیگر پاسخگو نیست و اگر سیاستگذاران هرچه سریعتر به تعادل میان ظرفیت زیستی مناطق و تراکم جمعیتی توجه نکنند، کشور با موجی از پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی روبهرو خواهد شد.
مهاجرت اجباری، آب نیست
محسن موسوی، کارشناس حوزه آب، با اشاره به شرایط اقلیمی کشور، وضعیت سال جاری را یکی از سالهای خشک ارزیابی میکند و میگوید: «امسال با حدود ۴۰ درصد کاهش بارش نسبت به میانگین بلندمدت مواجه هستیم. در برخی استانها مانند کهگیلویه و بویراحمد و سیستان و بلوچستان، خشکسالی شدت بیشتری دارد. البته خشکسالی بخشی از طبیعت ایران است و نباید در سالهای پر بارش، دچار غرور شویم. آمادگی برای مواجهه با سالهای خشک باید به یک اصل در سیاستگذاری تبدیل شود.»
او با تاکید بر ضرورت نگاه منطقهای به مساله آب توضیح میدهد: «ایران شش حوزه اصلی آبریز دارد. یکی از مهمترین و البته بحرانیترین آنها، حوزه فلات مرکزی است. این حوزه شامل استانهای پرجمعیتی چون تهران، اصفهان، شیراز، مشهد، قم و قزوین میشود و بیش از ۷۰ درصد جمعیت کشور را در خود جای داده است. اما تنها ۱۰درصد منابع آب تجدیدپذیر کشور در این حوزه قرار دارد. اینعدم تعادل، فشار مضاعفی بر منابع آبی این منطقه وارد کرده است.»
موسوی ادامه میدهد: «بر خلاف فلات مرکزی، حوزههایی مانند سه استان شمالی یا جنوب غربی کشور، به دلیل برخورداری از بارش مناسب و منابع تجدیدپذیر آب، آسیبپذیری کمتری دارند. اما فلات مرکزی در سال جاری یکی از خشکترین دورههای خود را سپری میکند.
سدهایی مانند الغدیر ساوه تقریبا خالی هستند، سد زایندهرود تنها ۱۵ درصد از حجم خود را در اختیار دارد و سدهای لتیان و کرج نیز با کاهش شدید آب روبهرو هستند.» این کارشناس آب با اشاره به بحران آب زیرزمینی در فلات مرکزی هشدار میدهد: «متاسفانه طی ۳۰ سال اخیر، با توسعه بیرویه کشاورزی و برداشتهای بیحساب از منابع زیرزمینی، عملا ذخایر این منابع تخلیه شدهاند. در شرایطی که آب سطحی نداریم، دیگر امکان جبران از طریق آبهای زیرزمینی نیز وجود ندارد.»
او با اشاره به افزایش مهاجرت به شهرهای مرکزی میافزاید: «شهرهایی مثل اصفهان، تهران و کرج به دلیل برخورداری از زیرساختهای آموزشی، درمانی و رفاهی، مقصد بسیاری از مهاجران هستند. هر سال بیش از ۳۰۰ هزار نفر به تهران مهاجرت میکنند. این در حالی است که همین شهرها در قلب فلات مرکزی و در معرض شدیدترین فشارهای آبی قرار دارند.»
موسوی در پایان هشدار میدهد: «فلات مرکزی هم پایتخت کشور را در خود جای داده و هم بیش از ۷۰ درصد صنایع اصلی در این منطقه مستقر هستند. با تداوم شرایط فعلی، نه تنها منابع آبی، بلکه زیرساختهای جمعیتی و اقتصادی این منطقه نیز با بحران روبهرو خواهند شد. لازم است دولت و نهادهای مسوول، هر چه سریعتر برای نجات فلات مرکزی برنامهای جامع و راهبردی تدوین کنند.»
زنگ خطر تعادل زیستی
بحران آب و مهاجرتجمعیت زنگ خطر تعادل زیستی در ایران است. مسعود امیرزاده، کارشناس حوزه آب، با اشاره به اثرات اجتماعی کمآبی تاکید میکند که آب، عاملی تعیینکننده در شکلگیری سکونتگاههای انسانی و پراکندگی جمعیت به شمار میرود. او توضیح میدهد که در شرایط طبیعی، جمعیت متناسب با ظرفیت آبی یک منطقه توزیع میشود؛ به این معنا که هرچه منابع آبی یک ناحیه بیشتر باشد، تراکم جمعیت نیز در آنجا افزایش مییابد و برعکس.
امیرزاده اضافه میکند که این الگوی طبیعی طی دهههای اخیر در ایران بهواسطه انتقال گسترده آب از مناطق دارای منابع آبی به مناطق کمآب، تغییر میکند. او تهران را نمونهای بارز معرفی میکند که فراتر از توان طبیعیاش، با انتقال آب پذیرای جمعیتی سنگینتر از ظرفیت واقعی شده است. همین وضعیت را در شهرهایی مانند اصفهان، شیراز و بندرعباس نیز شاهد هستیم؛ شهرهایی که اکنون با رشد فزاینده جمعیت و کمبود منابع آبی روبهرو هستند.
این کارشناس در ادامه میگوید: اکنون در مرحلهای قرار داریم که رشد جمعیت از میزان آب قابل انتقال پیشی گرفته است و منابع تامینکننده آب نیز خود با کمبود مواجهند. به گفته او، این شرایط موجب جابهجایی جمعیت و بروز پدیده «
مهاجرت آبی» میشود؛ مهاجرتی که اکنون بهصورت محسوس از استانهای خشک به مناطق دارای منابع آبی، بهویژه استانهای شمالی، در حال انجام است. امیرزاده نمونههایی از این مهاجرت را ذکر میکند: مهاجرت ساکنان سیستان به گلستان یا خروج جمعیت از کویر مرکزی به سمت استانهای شمالی نظیر مازندران و گیلان.
همچنین اشاره میکند که بسیاری از ساکنان روستاها به حاشیه شهرهایی چون تهران مهاجرت میکنند، چون هنوز امکان دسترسی به آب، گرچه محدود، وجود دارد و همین امر محرکی برای رشد جمعیت در این مناطق شده است. او هشدار میدهد که اسکان در این مناطق، پایدار نیست و در صورت بروز اختلال در منابع انتقالی، تعادل شکننده فعلی فرو میپاشد و بحران به مرحله حادتری وارد میشود.
از نگاه او، این تعادلهای موقتی فقط مساله را به تعویق میاندازند و باعث میشوند با گذشت زمان، شدت آسیبها و هزینههای اجتماعی و زیستمحیطی افزایش یابد. امیرزاده تاکید میکند که ظرفیت زیستی کشور و توزیع جمعیت باید بر اساس توان ذاتی مناطق تنظیم شود. او تجربههای انتقال آب را در ایران عموما ناموفق توصیف میکند و معتقد است پروژههای انتقال بیناستانی بدون ارزیابی کامل پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی اجرا شدهاند.
او به پروژه انتقال آب از الیگودرز به قم اشاره میکند و میگوید: این اقدام باعث ایجاد گره جمعیتی بزرگی در منطقهای شده که از نظر منابع آبی بسیار شکننده است. به گفته او، نبود ارزیابی علمی و فشارهای ناشی از منافع گروهی و مافیاهای آب، موجب تصمیمگیریهایی شده که بیش از آنکه بر پایه منطق و مطالعات مهندسی باشد، تابع موازنههای قدرت و نفوذ سیاسی است.
امیرزاده میافزاید که نمونههایی مانند تهران و اصفهان به وضوح نشان میدهند که چگونه جمعیت به دنبال منابع آب حرکت میکند و هشدار میدهد که چنانچه این الگوی نامتعادل ادامه یابد، با بحرانهای شدیدتری روبهرو خواهیم شد. او در پایان تصریح میکند که تجربیات جهانی نیز نشان میدهند که انتقال آب، راهحل بلندمدتی برای بحران کمآبی نیست و باید بهجای آن، به سمت تعادل پایدار بین جمعیت و ظرفیتهای بومی هر منطقه حرکت کرد.
مهاجرت اقلیمی به شمال
یک تصویر نگرانکننده وجود دارد، بحران آب در ایران تشدید میشود و مهاجرت اقلیمی به استانهای شمالی ادامه دارد. پویا فرحانی، دکتری مدیریت محیط زیست در این باره میگوید: ایران در سالهای اخیر با تشدید بحران آب مواجه است که پیامدهای گستردهای بر زندگی شهروندان، اقتصاد ملی و تحولات اجتماعی مانند مهاجرت درونمرزی یا به عبارت دیگر، مهاجرت اقلیمی به همراه دارد. کاهش بارندگیها، مدیریت نادرست منابع آبی سطحی و زیرزمینی و الگوهای مصرف غلط همگی منجر به کاهش شدید ذخایر آبی کشور و ورود به یک بحران بیسابقه شدهاند.
بر اساس اطلاعات منتشرشده در برخی سایتهای خبری، استانهای مرکزی، شرقی و جنوبی ایران بیشترین آسیب را از خشکسالیها و کمبود منابع آبی میبینند. کاهش منابع آبی و نبود بارشهای مناسب در فصلهایی که انتظار بارندگی میرود، باعث افت تولیدات کشاورزی و حتی صنایع وابسته به آب شده است. ایران از اواسط سال ۱۳۹۸ وارد دورهای از خشکسالی میشود که تقریبا تمامی استانها را تحت تاثیر قرار داده است.
بر اساس آمار وزارت نیرو، میزان بارش سالانه کشور حدود ۱۵ درصد کمتر از میانگین بلندمدت است که زنگ خطری جدی برای مدیران منابع آب به شمار میرود. این بحران آب، بحران مهاجرت اقلیمی را نیز به همراه دارد. طبق آماری که سایت خبری اقتصاد آنلاین در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده، حدود ۸۰۰ هزار نفر از فلات مرکزی ایران به استانهای شمالی مهاجرت کردهاند که این رقم در سالهای اخیر بیشتر نیز شده است.
دلایل اصلی این مهاجرت نابودی کسبوکارهای وابسته به آب مانند کشاورزی و تغییرات شدید اقلیمی است که زندگی در مناطق آسیبدیده را غیرقابل تحمل میکند. مناطق روستایی که تابآوری کمتری دارند، بهشدت خالی از سکنه میشوند. این مهاجرت علاوه بر تاثیرات منفی بر مناطق مبدا، فشار قابل توجهی بر ظرفیت اکولوژیکی مناطق مقصد وارد میکند و در بلندمدت توازن اکولوژیکی آنها را برهم میزند.
در بررسی استانهایی که بیشترین تاثیر را از تغییرات اقلیمی تجربه میکنند، استانهای فارس، اصفهان، خوزستان، همدان، کرمان، سیستانوبلوچستان، خراسان، هرمزگان و یزد دیده میشوند. آمار مرکز ملی آمار ایران نشان میدهد استان خوزستان بیشترین نرخ مهاجرت را دارد و پس از آن استانهای همدان، سیستانوبلوچستان و کرمان در رتبههای بعدی قرار دارند. پایگاه خبری یافته در سال ۱۴۰۱ گزارش میدهد استان آذربایجان غربی حدود ۶ میلیون نفر از ساکنان اطراف دریاچه ارومیه را به دلیل مهاجرت ناشی از کمآبی از دست داده است که رقم قابل توجهی به شمار میرود.
در نهایت، بحرانهای آب و خشکسالی شدید در استانهای مرکزی، جنوبی و غربی ایران باعث شده این مناطق بیشترین نرخ مهاجرت اقلیمی را تجربه کنند. ادامه روند خشکسالی و کمبود منابع آبی در سالهای اخیر فشار مهاجرت اقلیمی را افزایش میدهد و مهار تبعات این بحران، نیازمند برنامهریزی دقیق ملی است.