یکشنبه، 18 خرداد، 1404

ترانه‌های وزغ

شهر در خلوت خستگی فرو رفته است و تلاطم و تلاش لحظاتش بر کسی پوشیده نیست اما در مجاورتش روستاها در خلوت و سکوت دل انگیز غوطه ورند، آسمان لحظات این مناطق را در اوج زیبایی درخت و نسیم و نگاه فرو برده است و در غرق شادی و حیات به نظاره نشسته است.

چشمان آسمان این مناطق جور دیگری می بیند و مهتاب با تابش دل انگیزش خوشه های محبت و همدلی را به عمق دلهای روستاییان مازندران هدایا می بخشد.

وقتی در کوچه پس کوچه های روستاهای مازندران قدم می زنی و به عمق سکوت و آرامش نظر می کنی، روستا آرامش بخش دلهای مضطرب و چشمان مایوس خسته ما است که باید روستا را ساخت و روستایی و روستانشینان عشق ورزید.

روستاییان نمایشگاه تئاتر دیگری هستند، چرخش زمین و طلوع و ظهور فصل بهار از یک سو و آغاز کشت و کار حیات روستاییان را رنگین کرده است، آب بندان های ساکن و مزارع برنج در دست کشاورزان ماهر و تردد پرندگان مهاجر و خزندگان خواب آلود قادر تغییرات چشمگیری را در محیط کشت کار روستاییان پدید آورده اند.

وقتی شب در سیر و سلوک مهتابی است و آسمان در سکوت خواب غوطه ور است تک صدایی قورباغه مزارع برنج و حتی نیم قورباغه های پشت دیوارهای همسایه هم؛ آهنگ دلنوازی دارند.

دور دست تر از همسایگان روستایی در عمق مزارع، زارعی پشت چشمان درختان سبز، پیرمردی در راه است، لنگان لنگان با آبیاری مزرعه اش هماهنگ با صدای قورباغه های مزارع، کارش را پایان می دهد و در مسیر جاده ناهموار در سایه نور مهتاب همنشین سفر سمفونی دشت و رقص باد و نسیم و درخت تا انتهای خواب در جشن قورباغه ها و بازی های کودکانشان هم سفر است.

در بستر خستگی روز با آرامش روح پرور پرواز جیرجیرک ها بیداری را زمزمه می کند و در کنار مطبخ سرد سرود قورباغه های دشت را تمرین و آینه های اتاقش را در مجاور شمعدان نورانی مزین می سازد.

این جا سرزمین سکوت روستایی در عمق مزارع کشاورزی شمال - مازندران نقش و نگار دگری را نشانه است، در این زمان شمارشگر روزهایی هستیم که تکرارش در عمق تاریخ فصول دگر سال نخواهیم دید.

این جا در دل نیمه های تاریک شب، پشت ابرهای سنگین و آسمان مهتابی، تمرین آواز قورباغه ها را در مزارع مازندران می بینیم و می شنویم، قورباغه در تهاجم شب به نظاره نشسته اند، دشت در میان دستان کشاورز زیر و رو می شود و بهار آغازین فصل سال با پدیده های زایش تلاش و کار نقش نوینی را ورق می زند.

و هر بار روستاییان در خمس خمیازه خواب بیدار می شوند و تلاطم و تلاش کار را آغاز می کنند، قورباغه ها با بزمشان سکوت و سرود سقوط شب را برپا می کنند، باد فضای دشت دل انگیز را با نغمه های شور آفرین وزغ به نمایش می گذارد و تا دورترین نقاط ممکن سرود جمعی وزغ (قورباغه) را می توان تمرین و در آواز جمعیت آنان رقص باد و پریدن در آب را تزیین کرد.

آری - از حکمت و قدرت این سمفونی جمعی حیران می مانی.

آنچه در این نمایش بزرگ می توان آموخت این است که در سکوت مزارع شالیزاری شمال - مازندران نغمه های وزغ آموزه های موسیقی الهی است و باید در این همایش هماهنگ آهنگ زندگی و همدلی را تمرین کرد و از آنچه از ما نیست بر ما معین ساخت و با آموزش و تمرین سرود جمعی را از قورباغه ها آموخت و این نوارهای نوازشگر را در حال خوش پذیرا باشیم.

چراکه ترانه های وزغ این سمفونی الهی افزایش شور و مستی کار و تلاش را بر روح و جسم شالیزار و شالیکار دوچندان می کند.

این شور و شادی وزغ ترا به یاد شعری از " نیما یوشیج "پدر شعر معاصر فارسی می اندازد که سروده بود : «بچه ها بهار - بچه ها بهار - بلبل از لانه - بابا از خانه -- همه پی کار- بچه ها بهار» که در واقع ترانه های وزغ هم سرود دیگری از شور زندگی در فصل نشاءکاری است که با آهنگ کار کشاورزان همنوازی می کنند.

یادآوری: با آغاز فصل بهار و به هنگام نشاءکاری طنین نغمه های دسته جمعی وزغ به ویژه در شبها جلوه از زیبایی این فصل طرب انگیز در استان های شمالی به ویژه مازندران است، منظره ای بی بدیل الهی که کمتر بدان پرداخته شده است.

** خبرنگار >>ایرنا در مازندران

جدیدترین اخبار علم و فناوری خوشه خبر کلیک کنید

3 هفته پیش

دسته‌بندی‌ها