سه‌شنبه، 16 اردیبهشت، 1404

ابوالفتح: ترامپ «ریاست‌جمهوری امپراتورگونه» می‌خواهد/ بابایی: دنبال تغییر و توافق است

برنامه>> «تلاقی» محلی برای تبادل اندیشه‌ و دیدگاه‌ها و سخنان صاحب‌نظران و ایده‌پردازان است و ما تلاش می‌کنیم نظرات مختلف را درباره مهم‌ترین مسائل حوزه‌های گوناگون داخلی و جهانی به مخاطبان ارائه دهیم.

در ششمین تلاقی >>ایرنا، شخصیت و رویکردهای «دونالد ترامپ»، برند شخصی او، سیاست‌هایش و بازتاب و پیامدهای این سیاست‌ها در جامعه جهانی و کشورهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت؛ همچنین پاسخ این پرسش که آیا سیاست‌های ترامپ به آرامش جهانی منجر می‌شود یا دنیا را با بی‌ثباتی بیشتری مواجه خواهد کرد؟

در این خصوص، «امیرعلی ابوالفتح» کارشناس مسائل آمریکا و «رسول بابایی» کارشناس برندینگ چهره‌های سیاسی و کمپین‌های انتخاباتی با هم تلاقی دیدگاه داشتند که مشروح >>قسمت نخست آن منتشر شد و بخش دوم آن را در ادامه می‌خوانید:

>>اگر از ترامپ عبور کنیم با افرادی در دولتش مواجه می‌شویم مثل روبیو که طرفدار حمله به ایران هستند

>>ایرنا: این که می‌فرمایید ترامپ برای پوتین، ایران و کشورهای دیگر که با آمریکا در چالش هستند فرصت است درست است. اما در عین حال یک سکه دو رو دارد. نمی‌شود خیلی خوش‌بین بود چون ترامپ از یک طرف به قدرت آمریکا تکیه دارد و از طرف دیگر بسیاری از پروژه‌هایش نیمه‌کاره مانده‌اند. این ممکن است چالش‌هایی ایجاد کند و نتایج مختلفی به دنبال داشته باشد. بنابراین باید هوشیار بود.

>>بابایی: یک زمانی باید از منظر چین به قضیه نگاه کرد. چین ممکن است بگوید چرا باید با ترامپ درگیر شوم یا با او تقابل کنم؟ در نهایت به جایی می‌رسیم که به نفع من خواهد بود و تعرفه‌ها به شکلی متفاوت تغییر خواهد کرد. مساله این است که اگر از ترامپ عبور کنیم با افرادی در دولت خودش مواجه می‌شویم مثل روبیو که مخالف ایران و طرفدار حمله به ایران هستند.

چین این موضوع را خودش تجربه کرده است یعنی در واقع دو لایه وجود دارد. ترامپ ویژگی خاصی دارد که حالا نمی‌دانم چطور توضیح بدهم اما می‌توان گفت اگر بخواهیم به آن از منظر مثبت نگاه کنیم می‌بینیم که لجباز نیست و حاضر است نظرش را تغییر دهد. البته تغییراتش کمتر از حد معمول است و دارای قواعدی است ولی نظرش را تغییر می‌دهد. من نگرانم که اگر نتوانیم با ترامپ تعامل کنیم در آینده روبیو به قدرت برسد.

>>رئیس‌جمهوری فعلی آمریکا لجباز نیست و حاضر است نظرش را تغییر دهد

ترامپ از ابتدا تاکیدی داشته که ایران نباید سلاح هسته‌ای داشته باشد. اما وقتی دستور اجرایی می‌دهد، در واقع به نوعی خلع سلاح ایران را می‌خواهد. البته این خواسته ترامپ نیست بلکه ممکن است فرد دیگری این دستور را نوشته باشد. ترامپ ویژگی شخصیتی خاصی دارد که در شخصیت‌شناسی دیسک به نام شخصیت «تسلط‌گرا» (Dominant) شناخته می‌شود. این شخصیت‌ها همیشه دنبال برنده شدن هستند و جزئیات برایشان مهم نیست. آن‌ها عجولند و هدف‌گرا. برای رسیدن به هدفشان پروسه‌های طولانی برایشان اهمیتی ندارد. به همین دلیل وقتی ترامپ به قدرت می‌رسد نباید انتظار داشته باشیم که سیاست‌ها و رویکردهای قبلی ادامه یابد.

>>>>بابایی: مشکل این است که اگر نتوانیم با ترامپ تعامل کنیم، گرفتار ساختاری خواهیم شد که علیه ما عمل می‌کند و در آینده ممکن است روبیو به قدرت برسد

در کشور ما وقتی ترامپ یا اوباما سر کار می‌آید بعضی‌ها می‌گویند تغییرات زیادی صورت نگرفته است و تفاوتی بین آن‌ها وجود ندارد. در حالی که این طور نیست هر چند ساختارهای آمریکا مشخص است. من به رابطه ساختار و کارگزار اهمیت می‌دهم ولی باید بگویم که کارگزار هم مهم است به ویژه وقتی فردی مانند ترامپ در رأس کار باشد. ترامپ اهداف خاص خود را تعیین کرده است مانند رقابت با چین.

>>ترامپ چون عجول است و هدفگرا، نمی‌خواهد موضوعاتی روی میز بگذارد که نیاز به مذاکرات طولانی داشته باشد

در این رقابت موضوع ایران به نوعی یک موضوع جزئی است که باید حل شود. ترامپ مذاکره را به شیوه خاص خودش می‌بیند. چون عجله دارد نمی‌خواهد موضوعاتی روی میز بگذارد که نیاز به مذاکرات طولانی داشته باشند. چرا که او به این فکر می‌کند که اگر مذاکره به توافق نرسد ممکن است مجبور شود وارد جنگ شود. مشکل این است که در ساختار آمریکا اگر نتوانیم با ترامپ تعامل کنیم گرفتار ساختاری خواهیم شد که علیه ما عمل کند.

>>ایرنا: ترامپ واقعا در پی جنگ نیست؟

>>ابوالفتح: من با بخشی از صحبت‌های آقای دکتر بابایی موافقم که ترامپ با بسیاری از سیاستمداران آمریکایی تفاوت دارد اما برای من باورپذیر نیست که ترامپ برای ما یک فرصت بوده یا هست. چرا که وقتی در سال ۲۰۱۶ ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا برنده می‌شود و به قدرت می‌رسد یکی از موضوعاتی که بعد از سال‌ها مذاکره به توافق رسید، این بود که دونالد ترامپ به راحتی از آن خارج می‌شود به طوری که تام کاتن هم در این باره گفت: «با یک قلم برجام را کنار می‌گذارد».

>>ترامپ فرصت نبود مگر این که به خواسته‌هایش تن می‌دادیم

این اقدام مشکلات اقتصادی زیادی برای کشور ایجاد کرد؛ قیمت‌ها بالا رفت، کمبودها بیشتر شد و تحریم‌ها شدت گرفت. حالا باید پرسید کجای این وضعیت می‌تواند فرصت باشد؟ اگر ما به منویات ترامپ جواب مثبت می‌دادیم شاید برای ما فرصتی بود ولی مساله این است که ترامپ نیامده بود تا فرصتی برای ما ایجاد کند بلکه آمده بود تا فرصت‌ها را از بین ببرد. اگر ترامپ در برجام باقی می‌ماند شاید مشکلات تحریم‌ها کمتر می‌شد چرا که هم‌زمان با اروپایی‌ها همکاری می‌کردیم و اگر مذاکرات هسته‌ای پیشرفت می‌کرد ممکن بود در دیگر زمینه‌ها نیز گفت‌وگوهایی صورت گیرد. اما نه تنها گفت‌وگو در دیگر زمینه‌ها را باز نکرد بلکه همان روزنه کوچکی که برای کاهش تنش‌ها بین ایران و آمریکا وجود داشت آن را نیز از بین برد.

ترامپ کسی است که فرمانده ارشد ایرانی را ترور می‌کند و این عمل باعث می‌شود ایران و آمریکا به نقطه برخورد و جنگ نزدیک شوند. اگر ایران در آن زمان خویشتنداری نمی‌کرد و مدبرانه عمل نمی‌کرد و ترامپ هم دست به اقدام نظامی می‌زد معلوم نبود که چند تن از چند نسل در ایران از بین می‌رفت. بنابراین دونالد ترامپ نه تنها فرصت نبود بلکه فرصت‌ها را نیز از بین برد.

>>در مورد توافق با ایران و رفع تحریم‌ها، تصمیم کنگره اهمیت دارد

اکنون هم مشخص نیست که عاقبت این وضعیت چه خواهد شد. من هم امیدوارم ترامپ توافقی خوب با ایران انجام دهد اما کمی بدبین هستم، نه در مورد خود توافق بلکه در خصوص تحریم‌ها. زیرا کار از دست رئیس‌جمهور آمریکا خارج است و چه بخواهد چه نخواهد بحث کنگره مطرح است. ممکن است مجبور شویم امتیازاتی در زمینه هسته‌ای بدهیم و در عوض چیزی دریافت نکنیم. امیدوارم این اتفاق نیافتد ولی بعید است که تحریم‌ها لغو شوند یا تأثیرات زیادی داشته باشند. احتمالا به توافقی نخواهند رسید. بنابراین من معتقدم ترامپ فرصت نیست ولی اگر به او تمکین کنیم شاید فرصتی به وجود آید.

>>>>ابوالفتح: ترامپ نیامده بود تا فرصتی برای ما ایجاد کند بلکه آمده بود تا فرصت‌ها را از بین ببرد. اگر ترامپ در برجام باقی می‌ماند شاید مشکلات تحریم‌ها کمتر می‌شد

>>ایرنا: در مورد بحث برند که فرمودید، شما از منظر برند هم می‌گویید که گلوبالیسم خودش یک برند است؛ برندی که از تجربه‌های جهان سرمایه‌داری و جهان آزاد حاصل شده است. در مورد جنگ تعرفه‌ای که آقای ترامپ راه انداخته به نظر شما منظورش چیست؟ آیا او قصد دارد گلوبالیسم جهانی را شکست دهد؟

>>ابوالفتح: تعرفه‌های وضع‌شده توسط دونالد ترامپ ضد جهانی شدن نیست. او با اصل جهانی شدن مخالفتی ندارد؛ بلکه می‌گوید روند جهانی شدن منحرف شده است. جهانی شدن در ابتدا برای تأمین منافع ایالات متحده آمریکا ایجاد شد اما به دلایلی از مسیر اصلی‌اش خارج شد.

>>ترامپ مخالف جهانی شدن نیست بلکه می‌گوید مسیر آن منحرف شده است

ترامپ معتقد است باید این روند را دوباره به ریل اصلی بازگرداند. اگر جهانی شدن منافع آمریکا را تأمین کند ترامپ از آن حمایت می‌کند. اما موضوع این است که ما با یک جمع اضداد روبه‌رو هستیم؛ زیرا اگر همه کشورها مانند ترامپ شعار «اول کشور خودم» بدهند مثلا آمریکا بگوید «آمریکا اول» استرالیا بگوید «استرالیا اول»، ژاپن هم همین طور دیگر چیزی به نام اتحادیه اروپا وجود نخواهد داشت و جهان به دوران بین دو جنگ جهانی بازمی‌گردد و حتی ممکن است جنگ بزرگی شکل بگیرد. بنابراین این سیاست قابل اجرا نیست.

از طرفی مناسبات جهانی آنقدر در هم تنیده شده که حتی اگر ترامپ بخواهد یا نخواهد، تعرفه‌هایی که اعمال می‌کند در واقع بیش از اینکه چینی‌ها را تنبیه کند شهروندان آمریکایی را متضرر می‌کند. به همین خاطر هم ترامپ ناچار به عقب‌نشینی می‌شود نه به دلیل دل‌سوزی برای مردم چین، اروپا، کانادا یا مکزیک بلکه به خاطر نگرانی از پیامدهای منفی جنگ تعرفه‌ای بر شهروندان آمریکایی که فشار را بر سیاستمداران داخلی زیاد می‌کنند و در نتیجه آن‌ها مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند.

>>از سال ۲۰۱۶ باید ابتکار عمل بیشتری می‌داشتیم

>>بابایی: در مطالعات سیاسی ما به ویژه در سطح حاکمیت و دانشگاه‌ها ضعف‌هایی وجود دارد. مثلا وقتی فردی مانند ترامپ در سال ۲۰۱۶ روی کار آمد نیاز بود که نوع ذهنیت شخصیت و رویکردهای او را دقیق‌تر مطالعه کنیم و بر این اساس تصمیم بگیریم. در آمریکا بودجه‌های بزرگی مثلا بیش از سه میلیون دلار صرف مطالعه زبان بدن رهبران کشورهای دیگر می‌شود. مثلا وقتی پوتین صحبت می‌کند تحلیل می‌کنند که زبان بدن او چه ذهنیت یا احساسی را نشان می‌دهد. اگر ما هم در سال ۲۰۱۶ چنین مطالعاتی داشتیم و از رویکردهای ایدئولوژیکی که ما را در عرصه بین‌الملل خلاق نمی‌کند فاصله می‌گرفتیم، می‌توانستیم ابتکار عمل بیشتری داشته باشیم.

در برندینگ می‌گویند وقتی مدیر جدیدی می‌آید که مخالف مدیر قبلی است باید تمام نشانه‌های قبلی را تغییر دهد؛ مثل تغییر رنگ و لوگوی شرکت. ترامپ هم سال ۲۰۱۶ همین رویکرد را داشت. می‌گفت نمی‌خواهم مجری برجامی باشم که اوباما و کری طراحی کرده‌اند. سیاستمداران آمریکایی معمولا اینگونه نگاه نمی‌کنند؛ مثلا بایدن که روی کار آمد دید ترامپ فرصت‌هایی ایجاد کرده و آن‌ها را از دست نداد و فشارها بر ایران را ادامه داد. ترامپ می‌خواست تنها نام برجام را عوض کند و توافق جدیدی به نام خودش داشته باشد. الان هم خواسته‌های زیادی از ایران ندارد و همان برجام را می‌خواهد اما با مهر خودش.

>>>>بابایی: در آمریکا بودجه‌های بزرگی مثلا بیش از سه میلیون دلار صرف مطالعه زبان بدن رهبران کشورهای دیگر می‌شود. مثلا وقتی پوتین صحبت می‌کند، تحلیل می‌کنند که زبان بدن او چه ذهنیت یا احساسی را نشان می‌دهد. ما هم در سال ۲۰۱۶ باید چنین مطالعاتی می‌داشتیم

>>دموکرات‌ها از فشارهای ترامپ بر ایران استقبال و استفاده کردند

در سال ۲۰۱۶ جان کری و دموکرات‌ها به ظریف و روحانی گفتند که در مقابل ترامپ مقاومت کنید تا ما بیاییم و تغییر بدهیم. اما وقتی آمدند تغییری ایجاد نکردند؛ چون رویکردشان سیاسی و ایدئولوژیک بود. جان کری اخیرا در مقاله‌ای نوشته که ترامپ ایران را خوب به گوشه رینگ برده و توصیه کرده که این فشار را رها نکنند و فقط روی بحث هسته‌ای تمرکز نکنند بلکه روی موشک و نیابتی‌ها هم فشار بیاورند.

در مقابل، رویکرد ترامپ حداقل تا این مرحله ساده‌تر و مشخص‌تر است. اگر ما مذاکرات را طولانی کنیم و وارد ساختارهای رسمی بشویم، سیاستمدارانی مانند روبیو حاکم می‌شوند و کارشناسانی که طرفدار ترامپ نیستند وارد عمل خواهند شد. آنها می‌گویند حالا که ایران در موضع ضعف است چرا باید اجازه غنی‌سازی بدهیم؟ باید کلا غنی‌سازی را برداریم. در حالی‌ که ترامپ به دنبال چنین چیزی نبوده است. اگر ما ترامپ را درست نشناسیم و برخورد اشتباهی داشته باشیم، وارد تارهای ساختار سیاسی آمریکا می‌شویم که بسیار منفی‌تر علیه ایران عمل خواهد کرد.

>>مشکل ترامپ فقط برند برجام نبود؛ او از ابتدا با ماهیت توافق هم مشکل داشت

>>ابوالفتح: مشکل ترامپ فقط برند برجام نبود؛ او از ابتدا با ماهیت توافق هم مشکل داشت. از همان ابتدا گفته بود این توافق فقط هسته‌ای نیست و باید مسائل موشکی هم در آن گنجانده شود. الان هم همچنان موضوع موشکی را مطرح می‌کند. باید توجه داشت که آنچه ترامپ اعلام می‌کند با آنچه در عمل انجام می‌دهد متفاوت است؛ حرفش یک چیز است عملش چیز دیگر. هنوز مشخص نیست که در نهایت کدام جنبه غلبه خواهد کرد. بنابراین مشکل ترامپ صرفا با میراث بایدن یا اوباما نبود بلکه محتوای خود برجام نیز برای او اهمیت داشت.

>>ایرنا: چرا ترامپ و جریانش در اروپا از راست افراطی حمایت می‌کنند؟

>>ابوالفتح: در آمریکا جریانی به قدرت رسیده که پیش‌تر هم اشاره کردم جریان محافظه‌کار یا همان «ماگا»ها (Make America Great Again) هستند که تمام حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سبک زندگی را در بر می‌گیرد. این جریان معتقد است ایالات متحده بیش از حد لیبرال شده، به سمت چپ و سوسیالیسم رفته و فرهنگ چندنژادی و چندفرهنگی بیش از حد گسترش یافته است. از دیدگاه آنها این ارزش‌ها با اصول آمریکایی در تضاد است. آنان می‌گویند اروپا هم همین مسیر اشتباه را طی کرده است. برای نمونه ونس در یک سخنرانی در مونیخ شدیدا به اروپایی‌ها انتقاد کرد و گفت شما دارید خودکشی تمدنی می‌کنید. بنابراین حمایت از راست‌های اروپا الزاما حمایت از راست افراطی نیست بلکه بیشتر حمایت از جریان‌های محافظه‌کار است.

>>حمایت از راست‌های اروپا الزاما حمایت از راست افراطی نیست

>>>>ابوالفتح: ترامپ بخواهد یا نخواهد، تعرفه‌هایی که اعمال می‌کند در واقع بیش از اینکه چینی‌ها را تنبیه کند شهروندان آمریکایی را متضرر می‌کند. به همین خاطر هم ترامپ ناچار به عقب‌نشینی می‌شود

ایلان ماسک یکی از پیشروان این رویکرد است. او می‌گوید باید شعار "Make Europe Great Again" جایگزین "Make America Great Again" شود یعنی اروپا هم باید دوباره شکوهمند شود. این دیدگاه در برابر ارزش‌های چپ‌گرایانه سوسیالیستی چندفرهنگی و جهانی‌شدن قرار دارد چون این جریان‌ها را فاقد ریشه‌های تمدنی غرب می‌دانند. بنابراین حمایت از جریان راست در اروپا به این معنا نیست که از راست افراطی حمایت می‌کنند؛ بلکه کلیت گرایش به راست که البته ویژگی‌های خاص خودش را دارد مورد حمایت قرار گرفته است.

>>ترامپ علاقه زیادی به مفهوم رئیس‌جمهور امپراتورگونه دارد

در مورد پادشاهی، در آمریکا یک اصطلاح در حال رایج شدن است که به ترامپ «رئیس‌جمهور امپراتورگونه» می‌گویند. ترامپ علاقه زیادی به این مفهوم دارد. او الان می‌گوید که باید در انتخابات دور سوم هم شرکت کند حتی کلاهی طراحی کرده با شعار «ماگا ۲۰۲۸». ترامپ می‌گوید که مثل رئیس‌جمهور چین شی جین پینگ باید اجازه داشته باشد برای همیشه در قدرت بماند. او به ساختارهای قانونی توجه چندانی ندارد و دوست دارد خودش تصمیم‌گیر نهایی باشد. حتی دکوراسیون کاخ سفید به‌خصوص اتاق بیضی را با رنگ‌ها و سبک‌های طلایی تغییر داد که شباهت به اشرافیت اروپایی دارد.

دونالد ترامپ بدش نمی‌آید که تبدیل به رئیس‌جمهوری شود که محدودیتی برای دوره‌هایش وجود نداشته باشد؛ شبیه به روزولت که چهار بار در انتخابات پیروز شد. البته با ترامپ مخالفت‌های زیادی می‌شود و بعید است حتی حزب جمهوری‌خواه اجازه چنین تغییری بدهد. با این حال تمایل ترامپ به نوعی حکومت شبه‌پادشاهی مشهود است. رفتارهای او هم همین را نشان می‌دهد: با رسانه‌ها که مخالفش هستند مشکل دارد و آنها را «اخبار جعلی» و «دشمن مردم» می‌نامد. با دادگاه‌ها و قضات مشکل دارد و به دنبال ایجاد یک حکومت شبه‌اقتدارگرا است.

منتقدان می‌گویند به همین دلیل است که ترامپ به رهبران اقتدارگرایی چون ویکتور اوربان، اردوغان، کیم جونگ اون، پوتین و شی جین پینگ علاقه نشان می‌دهد در حالی که با رهبران لیبرال دموکرات مثل ترودو، مرکل یا مکرون مشکل پیدا می‌کند.

>>تفکر ترامپ بیشتر شبیه مدیریت یک شرکت است

تفکر ترامپ بیشتر شبیه مدیریت یک شرکت است؛ جایی که مدیر تصمیم می‌گیرد و دیگران باید تبعیت کنند. وفاداری در این مدل برایش بسیار اهمیت دارد و تیم فعلی او نیز از افراد بله‌قربان‌گو تشکیل شده است. رفتارهای ترامپ نشان‌دهنده این گرایش به سلطه و قدرت متمرکز است اما به نظر نمی‌رسد که در عمل موفق به پیاده‌سازی کامل این مدل شود.

>>ایرنا: سرنوشت مناطقی مانند اوکراین، چین و ایران که مورد توجه ترامپ هستند خصوصا از نظر اقتصادی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

>>بابایی: من معتقدم که ترامپ از سال دوم یا سوم ریاست‌جمهوری‌اش در داخل آمریکا دچار مشکلات اساسی خواهد شد. حتی با خود جمهوری‌خواهان نیز دچار چالش می‌شود. در دوره اول هم درون حزب جمهوری‌خواه مخالفان جدی پیدا کرد چون رویکرد او با جریان رایج حزب تفاوت داشت. ترامپ شخصیت خاصی دارد. او دچار نوعی خودشیفتگی حاد است که ممکن است از لحاظ فردی نیاز به درمان دارویی داشته باشد. با این حال در حوزه سیاست این ویژگی‌ها تا حدی به کمک او می‌آید اما در نهایت به فروپاشی و بحران برایش منجر می‌شود.

>>ترامپ از یک منظر نماد نوعی خودشیفتگی آمریکایی است

>>>>بابایی: ترامپ از سال دوم یا سوم ریاست‌جمهوری‌اش در داخل آمریکا دچار مشکلات اساسی خواهد شد. حتی با خود جمهوری‌خواهان نیز دچار چالش می‌شود. در دوره اول هم درون حزب جمهوری‌خواه مخالفان جدی پیدا کرد چون رویکرد او با جریان رایج حزب تفاوت داشت

ترامپ از یک منظر نماد نوعی خودشیفتگی آمریکایی است. البته این وضعیت خاص آمریکا نیست بلکه به نوعی در تمام جوامع مدرن دیده می‌شود. به عنوان نمونه سال ۲۰۰۸ یک رئیس‌جمهور سیاه‌پوست در آمریکا انتخاب شد و گفته شد آمریکا از نژادپرستی عبور کرده و وارد دوره جدیدی شده است. اما تنها هشت سال بعد فردی روی کار می‌آید که رگه‌هایی از نژادپرستی در رفتار و گفتارش دیده می‌شود. این نشان‌دهنده تناقض‌های عمیق در جوامع مدرن است.

درخصوص سیاست خارجی ترامپ مثالی هست که وقتی نتانیاهو را در کنار خود می‌نشاند و اعلام می‌کند که قصد مذاکره مستقیم با ایران را دارد یا وقتی می‌گوید اگر قرار باشد جنگی صورت بگیرد آمریکا وارد نخواهد شد و این به تصمیم خود کشورها بستگی دارد در واقع پیامی دارد. ترامپ می‌گوید: من قوی‌ترین مرد جهان هستم، رئیس‌جمهور قوی‌ترین کشور دنیا هستم و هیچ‌کس نه جاستین ترودو نه مکرون نه پوتین نه نتانیاهو رقیب من نیست.

در این فضا که مناسبات جهانی پیچیده شده، از منظر ما در منطقه رویکرد ترامپ نسبت به ایران در حال حاضر مثبت است. البته من نمی‌توانم پیش‌بینی کنم که این رویکرد در آینده تغییر خواهد کرد یا خیر. اما فعلا این رویکرد مثبت است دست‌کم در ظاهر چنین است و به نظر می‌رسد در روند مذاکرات هم این نگاه تأثیر داشته باشد.

>>ترامپ می‌گوید من قوی‌ترین مرد جهان و رئیس‌جمهور قوی‌ترین کشور دنیا هستم و هیچ‌کس رقیب من نیست

اگر ما این وضعیت را درست درک نکنیم و آن را از دست بدهیم ممکن است گرفتار ساختاری شویم که هماهنگ با رویکرد نتانیاهو است. نتانیاهو هم ‌اکنون می‌گوید همه چیز برای حمله به ایران آماده است فقط نیاز به حمایت سیاسی دارد. او ادعا می‌کند که می‌تواند در سطوح مختلف به ایران حمله کند و حتی به دنبال تغییر رژیم است. او معتقد است که شرایط داخلی ایران ضعیف شده و منطقه به نفع اسرائیل تغییر یافته است.

در مقابل ترامپ در حال حاضر دست‌کم در ظاهر با این مسیر همراه نیست. بنابراین اگر رویکرد فعلی ترامپ را درست نشناسیم یا مدیریت نکنیم ممکن است دچار زیان‌های جدی شویم.

>>ابوالفتح: ایالات متحده آمریکا یک امپراتوری جهانی است. سرزمین مادری این امپراتوری یعنی خود ایالات متحده به دلیل اقتصاد قوی و ثروت و مکنتی که داشت توانست پس از جنگ جهانی دوم این امپراتوری عظیم را شکل دهد. اما با گذر زمان سرزمین مادری یعنی هسته اصلی قدرت در جغرافیای آمریکا با مشکلات داخلی روبرو شده است. هزینه‌های حفظ و ادامه این امپراتوری برای آمریکا افزایش یافته است.

>>هزینه‌های حفظ و ادامه امپراتوری برای آمریکا افزایش یافته است

امروز آمریکا دو راه پیش رو دارد؛ یا مسیر گذشته را ادامه دهد و در نتیجه از درون دچار فروپاشی شود اتفاقی که پیشتر برای اتحاد جماهیر شوروی رخ داد یا اینکه تغییرات بنیادینی اعمال کند. جریان دونالد ترامپ آمده بود تا از فروپاشی جلوگیری کند و به زعم خودشان «فرصت نجات ایالات متحده» را فراهم کنند.

البته مخالفان ترامپ نیز اذعان دارند که سرزمین مادری آمریکا دچار فرسایش شده است چرا که بار سنگین اداره امپراتوری فشار زیادی بر آن وارد کرده. اما اختلاف اصلی میان دو طرف بر سر این است که کدام مناطق و کدام بخش‌های امپراتوری هنوز ارزش جنگیدن و حفظ شدن دارند و کدام مناطق می‌توانند رها شوند یا به تعبیری «بار اضافی» تلقی شده و کنار گذاشته شوند.

>>>>ابوالفتح: در مورد منطقه غرب آسیا و خاورمیانه که ما در آن حضور داریم، خوشبختانه از دید آمریکایی‌ها اهمیت این منطقه به حدی نیست که بخواهند برایش خون بدهند یا هزینه‌های سنگین پرداخت کنند

مثلاً درباره شرق آسیا هر دو جناح چه موافقان ترامپ و چه مخالفانش متفق‌القول‌اند که این منطقه ارزش جنگیدن را دارد. اروپا نیز چنین است. اما آمریکای لاتین امروز دیگر برای آمریکا اولویت جنگیدن ندارد و آفریقا هم به همین ترتیب. این به معنای بی‌ارزش بودن این مناطق نیست بلکه به این معنا است که به اندازه کافی برای متمرکز کردن نیروها اهمیت ندارند.

>>آمریکایی‌ها می‌خواهند با برون‌سپاری، مسائل را مدیریت کنند

در مورد منطقه غرب آسیا و خاورمیانه که ما در آن حضور داریم، خوشبختانه از دید آمریکایی‌ها اهمیت این منطقه به حدی نیست که بخواهند برایش خون بدهند یا هزینه‌های سنگین پرداخت کنند. این به این معنا نیست که آمریکا کاملا از منطقه خارج شده یا قصد ترک منطقه را دارد؛ بلکه به این معنا است که اگر اتفاقی رخ دهد آمریکا دیگر مانند قبل ورود مستقیم نخواهد کرد.

آنها ترجیح می‌دهند با «برون‌سپاری» مسائل را مدیریت کنند یعنی اداره امور را به کشورهای منطقه بسپارند کاری که در زمان نیکسون هم انجام شد؛ زمانی که ایران و عربستان نقش وزنه تعادل منطقه‌ای را ایفا می‌کردند. اگر شرایط بحرانی شود آمریکا دخالت خواهد کرد اما در غیر این صورت حضور مستقیم و هزینه‌بر نخواهد داشت.

بنابراین بخش‌هایی از امپراتوری آمریکا همچنان چنان ارزشمند هستند که آمریکا حاضر است برای آنها وارد درگیری شود مانند اوکراین که درگیر جنگ نیابتی شدند یا تایوان که در دستور کارشان است اما در برخی دیگر از حوزه‌ها آمریکا به این نتیجه رسیده که باید بار هزینه‌ها را کاهش دهد. در غیر این صورت مانند شوروی سابق از درون دچار فروپاشی خواهد شد.

ویدئوی کامل میزگرد را در >>این نشانی ببینید

>>«سیاست‌های ترامپ؛ آشوب جهانی یا آرامش؟»

10 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها