یکشنبه، 14 اردیبهشت، 1404

گلوله تهدید بر سَر هیرکانی

>>به گزارش ایرنا، تا کی باید غم تو را سرود ای اسیر دست بی شرمان و قاچاقچیان و متصرفان، چه کسانی همچنان سینه‌های بکرت را می‌شکافند و نگهبانات را بیرحمانه می کشند، اگرچه این حادثه جانگداز آخرین مورد نیست اما به تازگی خبر شهادت محیط بان گلستانی سر تیتر خبرهای فلات ایران زمین شد که بار دگر همگان را دغدار کرد.

آیا کسی نیست از این همه تهدید و تخریب و تصرف و افزایش شمار شهدای تو بگرید و بپاخیزد؟، چه شده است جنگل های این سرزمین کهن را که سالها در غم از دست دادن جنگلبانهایت در سوگ نشسته و درختانت فریاد وا اسفا سر می‌دهند که ای انسان چرا در عصر دانایی بیدار نمی شوی و با گلوله های خشونت بر سوگواری جنگل این منظومه سبز روحبخش افزودی.

نابکاران مدعی با شگردها، ترفندها و توطئه های گوناگون با سلاح های سرد و گرم و با داس و تبر و اره موتوری گرفته تا با گلوله های صربی، جنگلبانان و محیط بانانت را در جنگل های شمال و جنوب و غرب و شرق ایران بتدریج می کشند و مصدوم می کنند و همچنان هیج واهمه ای ندارند.

چه شده است کسی غمخوارت نیست، چرا برنامه ریزی های حفاظت از تو ناکارآمد است؟ چرا سال ها در سوگ حافظانت مضطرب و داغدار هستی، به جای اینکه انسان برای تو بگرید تو برای حفظ جان نگهبابانت سوگواری. چرا متولیان امر در مقابل هجمه های روز افزون تخریب و تهدید و تصرف نشسته اند و مکرر دستورالعمل صادر و همایش های بی نتیجه برگزار می کنند.

آیا رواست اینگونه در عصر مدیریت دانایی ریه های زمین ویران شود و شمار شهدای نگهبانان و مصدومانت در سراسر کشور عزیزمان روز به روز افزایش یابد و این درد روز افزون را به نظاره نشسته ایم، پرونده قطور مشکلات جنگل، سال به سال قطورتر می شود و کسی پاسخگو نیست و نکته مهم این که افزایش شمار کشته های محافظانت درد مضاعفی دیگری که بغرنج تر شده است.

خجالت آور نیست که تاکنون دست کم ۱۵۰ جنگلبان و محیط بان برای حفاظت از عرصه های طبیعی کشورمان کشته یا شهید شدند که چنین اتفاقی در تاریخ جنگل های ایران بزرگ بی سابقه بوده است. تاریخ و آیندگان از این وقایع تلخ غم انگیز چه قضاوتی خواهد کرد.

می دانم تو از خبرهای تکراری و بی سرانجام و بی نتیجه مانند" دستگیری قاتلان و ضاربان و قاچاقچیان و سپردن آنان به دست قانون" دل آزرده و ناامید شده ای، بله- امروز به قول آن شاعر - صحبت از مرگ یک درخت نیست وای جنگل را بیابان و مهمتر بی رحمانه جنگلبان را بی جان می کنند.

می دانم از برگزاری جلسات و همایش های تکراری و بی سرانجام خسته شده ای، می دانم از شمار روز افزون رانت و باندهای مخوف جنگل خوار و قاچاقچیان بی شرم نگران هستی، می دانم سال ها از تصرفات بی حساب و کتاب عرصه های بکرت به بهانه های اجرای طرح های زیرساختی، شهرک سازی ها، احداث کارخانه ها و انباشت زباله ها... ا. فریاد می زنی دگر هیج، می دانم از مفقودی درختان کهنسال۷۰۰ و ۸۰۰ ساله ات نگران هستی.

کو جنگل های بیابانی ات که روزگاری زینت بخش مناطق کویری کشور عزیزمان بود، کو جنگل های جلگه ای ات که ظرفیت بی بدیلی بود، چرا قوانین پاسخگوی نیازها و رفع چالشهایت نیست، چرا سال به سال بر گرفتاری ها و دغدغه هایت افزوده می شود.

آنقدر پرونده های شمار شهدای تو به همراه دیگر چالش های تو زیاد شده که قوانین را یارای مقابله با این آسیب ها نیست، پرچم سیاهی تخریب بر سر تو آنقدر گسترده است که صدای وحوش را در آورده که برای حفظ جان، بناچار از زیستگاه خارج می شوند. چرا نقشه حفاظت از تو را تکمیل نکرده اند؟ چرا دام های موجود جنگل به قصه غصه تبدیل شده است؟

به گواهی تاریخ - حادثه کشتن جنگلبان در همه اعصار بخشودنی نیست، این معضل فراگیر آیا مبین این نیست که در فرهنگ سازی حفاظت از عرصه های طبیعی موفق نبوده ایم؟ نباید از قطره خون جنگل بان و حتی قطع یک شاخه درخت گذشت؟ آیا نمی شود برای جلوگیری از وقوع این حوادث مبادی ورودی و خروجی جنگل را بست و یا ورودی و خروجی شهرهای همجوار جنگل را دقیق نظارت کرد؟ و یا همه قاچاقچیان را شناسایی و خودروهای آنان را ثبت و ضبط کرد؟

آیا نمی شود مشکلات اجتماعی و اقتصادی حاشیه نشینان جنگل را برطرف کرد؟ و یا ورود شکارچیان به عرضه ها منع شوند و مهمتر این که مدیریت علمی داشت و یا برای جلوگیری از وقوع این حوادث و معضلات فرارو طرح نو درانداخت تا دیگر خبر قتل عام درختان و مرگ جنگلبان سرتیتر رسانه ها نشود.

سوال اینجاست که تکرار مرگ جنگلبان در گوشه و کنار جنگل های هیرکانی و زاگرس به نشانه ای چیست و چگونه می توان آه دلسوز تو تفسیر کرد، قوانین ناکارآمد یا فرهنگ سازی ناموفق یا ضعف در نظارت و حراست، مردم می گویند حل چالش های یادشده به عمل برآید نه به شعار و برنامه ریزی سطحی و روبنایی.

چرا جامعه هنوز جنگلی که در هر هکتار آن ۶۷ تن گرد و غبار را در سال جذب و هزاران تن اکسیژن را تولید می کند درک نکرده است، چرا در نظام آموزشی کشور یک واحد درسی با موضوع جنگل و محیط زیست در نظر گرفته نشد؟ چرا نسبت به سرنوشت جنگل که ریه های زمین بوده بی تفاوت شده ایم، چرا نسبت به افزایش شمار شهدای جنگل بی خیال شده ایم و هزاران چراهای دیگر که اگر گفته شود تاب و تحمل آن را نخواهیم داشت و طفره می رویم.

نخستین قانون حفاظت از محیط‌زیست در سال ۱۳۵۳ به تصویب رسید؛ این قانون بعد از انقلاب اسلامی ایران دو بار اصلاحاتی را به خود دید و ما همچنان در زمینه های دیگر نظیر حوزه حفاظت از محیط بانان با خلاء قانونی مواجه هستیم. بی‌اهمیتی به این جمعیت به اندازه‌ای است که حتی بسیاری از محیط‌بانان کشته شده در راه حفاظت از محیط‌ زیست و جنگل عنوان "شهادت" را هم ندارند و این چیزی است که به خلاهای قانونی باز می‌گردد.

این در حالی است که قانون محیط‌بانان را مکلف کرده است که برای دفاع از حیات وحش یا محیط زیست به عنوان حافظان آن از هیچ کوششی فرو نگذارند و همان‌گونه که دیده و شنیده‌ایم بسیاری از این نگهبانان محیط طبیعی ما در این مسیر از دست رفته‌اند یا سلامت جسمی آن‌ها دچار مشکل شده است. حق است برای نجات تو همه بپاخیزیم ای شکوه بیکران زیباتر از منظومه سبزت در زمین چیست.

سالها جنگل های ایران سیاه پوش شده است از مرگ جنگلبانان و محیط بانش، چرا حکم مرگت را همچنان عده ای بی شرمان امضا می کنند، آیا این اصل را می دانیم که ملتی جنگل های خود را از بین می برد خودش را نابود می کند، آیا مرگ جنگلبان پایان زندگی ایران و انسان زمین نیست؟

امروز - راه دیگری نیست باید برای نجات این ثروت و میراث ملی بپاخاست و آموزش و فرهنگ سازی و دورهمی حفاظت از جنگل در کشور را در همه سطوح جامعه جدی گرفت و نهادینه کرد، باید همراه جنگل شد و رفت و باید در عرصه مدیریت جنگل طرح نو در انداخت و نقشه علمی آن را تهیه و تدوین کرد تا دیگر شکوائیه این آن را از تهدید، تخریب، تصرف در تاریخ فلات ایران شنیده نشود.

در عصر پیشرفت علوم، افزایش شماری کشته های جنگل، قتل عام درختان، آتش سوزی های ویرانگر، تصرفات مستمر، معدن کاوی غیر قانونی، جنگل خواری مدام، شهرک و ویلاسازی گسترده، جاده سازی های بی هدف، آفات بیشمار و قاچاق گونه های نادر، قاچاق لاشبرگ ها و خاک ها، دپوی انباشت زباله ها و کمبود امکانات و تجهیزات و دهها مشکلات جنگل این سووال را در اذهان جامعه مطرح می کند که مسوولان امر ادوار گذشته تا امروز اگر راهکار علمی برای رفع این چالش تدوین کردند پس مشکل کار در کجاست که نتوانسته اند بر دغدغه های یادشده بکاهند. آری - چقدر بیچاره است جنگل.

جنگل‌های هیرکانی با افزون بر ۲ میلیون هکتار وسعت از آستارا در شمال استان گیلان شروع می شود و تا گُلی‌داغ در شرق استان گلستان به طول تقریبی ۸۰۰ کیلومتر و عرض ۲۰ تا ۷۰ کیلومتر پراکنش دارد. بخشی کوچکی از جنگل‌های هیرکانی هم معادل ۲۰ هزار هکتار در کشور آذربایجان قرار دارد.

قدمت جنگل های شمال ایران به حدود ۳۰ تا ۴۰ میلیون سال قبل بر می گردد و دارای ۹۰ گونه درختی و ۲۱۱ گونه درختچه ای و هزار و ۵۵۸ گونه علفی و بوته ای است، مساحت این عرصه ها در حدود یک درصد جنگل های اروپاست ولی تعداد گونه های آن ۱۶ درصد گونه های موجود در کل قاره اروپا است.
این مقایسه ها نشان می دهد جنگل های هیرکانی در شمال ایران با وجود مساحت کم، تنوع گونه ای بسیار زیادی دارد و از این نظر و به دلیل تنوع زیستی و گستردگی ذخایر ژنتیکی، شایسته حفاظت و حراست و تحقیقات بیشتری است و انتظار جدی است که دولت وفاق گام های اساسی برای رفع موانع فراروی طرح مدیریت پایدار بردارد و به تهدیدهای آن پایان دهد.

جنگل های زاگرس، این اکوسیستم حیاتی که ۱۲ استان و معیشت نزدیک به ۱۰ میلیون نفر ایرانی را تحت تاثیر قرار می‌دهد، به واسطه افزایش قطور پرونده مشکلات آن نظیر تخریب پوشش گیاهی، تجاوز به منابع طبیعی و مدیریت نامناسب با تهدید جدی روبروست.

8 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها