>>به گزارش ایرنا، دهه ۶۰ فوتبال ایران صحنه ظهور نسلهای درخشانی از بازیکنان بود که به ستارههای بزرگی تبدیل شدند. لیگ آن زمان با وجود کمبود امکانات مالی و زیرساختی، مکانی برای کشف و پرورش استعدادهای بیشمار بود. بازیکنانی مانند مجتبی محرمی، شاهرخ و شاهین بیانی، احمدرضا عابدزاده و بسیاری دیگر از همین بستر لیگ به تیم ملی راه یافتند و نام خود را در تاریخ فوتبال ایران جاودانه کردند.
در دهه هفتاد هم این سازندگی وجود داشت. تیم ملی فوتبال با هدایت محمد مایلیکهن سرشار از بازیکنان جوان و مستعدی بود که بعدها هر یک درخشش چشمگیری در فوتبال ایران داشتند. بازیکنانی مانند علی دایی، کریم باقری، مهدی مهدویکیا، فرهاد مجیدی، مهرداد میناوند و رضا شاهرودی محصول همین نگاه سازنده و اعتماد به جوانان بودند. این تیم نه تنها موفقیتهای کوتاهمدتی به همراه داشت، بلکه پایهگذار نسلی از ستارههای فوتبال ایران شد.
در لیگهای معتبر جهان، بازیکنان زیر ۲۰ سال بخش مهمی از تیمها را تشکیل میدهند. به عنوان مثال، بازیکنانی مانند جود بلینگهام و گویواردیول در لیگهای اروپایی، از همان ابتدای کار درخشیده و نقش مهمی ایفا میکنند.
بحرانی به نام دلالی
امروز اما با وجود ورود پولهای هنگفت به فوتبال، خبری از سازندگی و توجه به جوانان نیست. باشگاهها که در دهه ۶۰ و ۷۰ کانون توجه و پرورش استعداد بودند، اکنون بیشتر به خرید بازیکنان آماده از بازار نقلوانتقالات روی آوردهاند. این تغییر رویکرد باعث شده تا لیگ از تولید ستارههای جوان تهی شود و پدیدههایی که بتوان آنها را آینده فوتبال ایران دانست، کمتر دیده شوند.
ورود پولهای کلان به فوتبال، دلالها را به عامل اصلی در انتخاب بازیکنان تبدیل کرده است. این افراد با نفوذ در باشگاهها، فرصتها را از بازیکنان جوان میگیرند و نفرات موردنظر خود را به تیمها تحمیل میکنند. در چنین شرایطی، حتی مربیانی مانند امیر قلعهنویی نیز با کمبود بازیکنان جوان و باکیفیت برای حضور در تیم ملی مواجه میشوند. نتیجه آن است که تیم ملی ناچار به استفاده از بازیکنان مسنتر شده و حتی در خط دفاعی از بازیکن ۳۸ ساله بهره میبرد.
فشار غیرمنطقی رسانهها برای نتیجهگرایی
نگاه زرد اکثریت رسانهها به فوتبال نیز عامل مهمی در ایجاد بحران فعلی است. رسانهها با دامن زدن به انتظارات غیرواقعی و ایجاد توقعات بیجا در میان هواداران، فشار زیادی را بر باشگاهها و مربیان وارد میکنند. همین مسئله نتیجهگرایی را در باشگاهها افزایش داده و مربیان را مجبور به تمرکز بر نتایج کوتاهمدت کرده است. در چنین شرایطی، مربیان اغلب جرات استفاده از بازیکنان جوان را از دست میدهند و به بازیکنان باتجربهتر اعتماد میکنند.
راهکارهای بازگشت به سازندگی
برای بازگشت به روزهای پررونق دهه ۶۰ و ۷۰، باید به سرمایهگذاری در تیمهای پایه و پرورش استعدادهای جوان بازگشت. حذف نقش دلالها و شفافسازی در فرآیند نقلوانتقالات میتواند نقشی کلیدی ایفا کند. باشگاهها باید بهجای تمرکز بر خرید بازیکنان آماده، به پرورش نسل آینده بپردازند. همچنین تقویت تیمهای پایه میتواند یکی از گامهای اساسی در این مسیر باشد.
این بازنگری و اصلاحات میتواند بار دیگر لیگ ایران را بهعنوان خاستگاه ستارههای درخشان مطرح کند. جوانان ایرانی منتظر فرصتی هستند تا بتوانند در همان مسیری گام بگذارند که ستارههای دهه ۶۰ و ۷۰ پیمودهاند.