چهارشنبه، 10 اردیبهشت، 1404

روایت فداکاری بهورز مهابادی؛ گذر از کوه تا رودخانه

به گزارش>>>> >>ایرنا، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با هدف خدمت‌رسانی هر چه بیشتر به جمعیت روستایی، خانه‌های بهداشت را از سال ۱۳۶۳ دایر کرد و اداره آن را به افراد آموزش دیده‌ای به نام بهورز سپرد.

بهورزان وظیفه دارند تا سطح سلامت افراد تحت پوشش روستا را پیگیری و با ایجاد سیستم مراقبت‌های اولیه بهداشتی به‌ویژه در روستاها، سلامت مردم را بهبود ببخشند که در روند تغییر شاخص‌های سلامت در این مناطق می‌توان به خوبی این نقش ارزنده را مشاهده کرد.

کاهش مرگ و میر، واکسیناسیون کودکان و آموزش مادران باردار از مهمترین دستاوردها و فعالیت‌های بهورزان است؛ اما در کنار سایر مسوولیت‌ها از جمله بهداشت محیط روستا، مقابله با بیماری های واگیر و سلامت روستاییان، در زمان شیوع بیماری کرونا، بهورزان در ارائه خدمات غربالگری خوش درخشیدند و برخی از آنان حتی در این راه جان خود را از دست دادند و یادشان به نام شهید سلامت مزین شد.

قهرمان قصه ما بهورزی فداکاری است که عشق و علاقه به کارش فراتر از این تعاریف و عناوین است؛ او ۲۶ سال است مسوولیت بزرگی را قبول کرده و در مسیر کوهستانی و سخت گذر این منطقه گام بر می‌دارد و هر بار از رودخانه‌ پر آب و سرد «قاضی‌آباد» می‌گذرد تا خود را به مادران روستایی محروم و کم جمعیت «پلکه» برساند.

تهیه گزارش از فعالیت و کار خانم «عایشه جسیمی» بهورز شاغل در خانه بهداشت روستای «کوتر» را بهانه قرار دادم تا همراه با مخاطبان >>>>ایرنا، این بهورز فداکار را در خدمات ده‌گردشی به روستای «پلکه» که بخشی از فعالیت‌های وی است، همراهی کنم.

صبح یک روز بهاری کوله دوربین عکاسی و وسایل لازم را برداشتم و از سمت جاده مهاباد - پسوه مسیرم را به سوی روستای «کوتر» و از کنار سد مهاباد شروع کردم؛ پس از روستای قاضی‌آباد جاده به یک سه راهی رسیدم و پس از حدود ۲۰ کیلومتر سرانجام روستای «کوتر» از دور نمایان شد.

روستای کوتر که در بالا دست رودخانه بوده، بافتی سنتی و مدرنی دارد؛ برخی خانه‌های تازه ساخت آن بسیار امروزی و بخش دیگر آن سنتی و قدیمی بود که این ترکیب ناهمگون بر زیبایی روستا افزوده است.

روستای کوتر مهاباد

خانه بهداشت روستا در قسمت ابتدایی و بر روی تپه روستا قرار داشت و راه دسترسی آن هم خاکی بود؛ دیوارهای حصارکشی آن بدون ملات و به صورت خشکه چینی کار شده است که در میان خانه‌های روستا خودنمایی می‌کند.

این خانه بهداشت در واقع حدود ۹۰۰ نفر جمعیت اهالی سه روستای «کوتر»، «سلیم ساغول» و «پلکه» را پوشش می‌دهد که روستای اول اصلی و ۲ روستای دیگر روستای قمر این خانه بهداشت محسوب می‌شوند و بهورز در طول ماه چندین نوبت ده‌گردشی به روستاهای قمر انجام می‌دهد.

برای ده‌گردشی باید یک دستگاه خودرو از مرکز بهداشت مهاباد اعزام شود تا بهورز را به روستای قمر برساند و امروز برنامه‌ریزی برای رفتن به روستای «پلکه» در دستور کار این خانه بهداشت روستایی قرار داشت.

بهورز قبل از رسیدن خودور، مقدمات کار و برداشتن وسایل لازم را انجام داد و با آمدن خودرو مرکز بهداشت، بدون فوت وقت ده‌گردشی را شروع کرد و همراه با خودرو مرکز بهداشت، من هم راهی روستای «پلکه» شدم؛ راننده ابتدا حدود پنج کیلومتر دیگر در امتداد جاده اصلی ادامه داد و سپس راهش را به سمت جاده‌ای خاکی و ناهموار کج کرد.

خانه بهداشت روستای کوتر مهاباد

پس از حدود یک کیلومتر جاده‌ای سنگلاخی و با شیب تند، کم‌کم روستای «پلکه» و رودخانه پایین دست آن نمایان شد.

خانم بهورز که در صندلی جلو خودرو نشسته بود، در مورد سختی تردد در این مسیر توضیحاتی داد و گفت که در سال‌های قبل به دلیل کمبود خودرو، مرکز بهداشت برای ده‌گردشی خودرو به ما نمی داد و ما ناچار بودیم این مسیر را با پای پیاده طی کنیم؛ البته آن وقت همسرم به نام «غفور احمدی» که اکنون بازنشسته شده هم همکار من بود و با هم این مسیر را می‌رفتیم؛ در این میان بعضی اوقات مجبور می‌شدیم که فرزند کوچکم را هم همراه خودم بیاورم.

در فصل زمستان، امکان تردد خودرو در این جاده نیز وجود ندارد؛ اما در این فصل خودروها می‌توانند تا نزدیک رودخانه بیایند که به دلیل نبود پُل بر روی رودخانه تا زمان کاهش دبی آب، خودروها نمی‌توانند در آن تردد کنند.

سرانجام به نزدیک رودخانه رسیدیم، دیگر امکان تردد خودرو وجود نداشت و خانم بهورز چکمه‌های مخصوص که برای تردد اهالی روستای ۶ خانواری «پلکه» در آن محل گذشته شده بود را پوشید و وسایل و کفش‌هایش را در دست گرفت و به رودخانه زد.

شاید اگر خودم در محل نبودم و از تردد خانم بهورز در رودخانه عکس و فیلم نمی‌گرفتم، باورش هم برایم سخت بود که در این فصل از سال تردد در این مسیر باید این گونه به سختی انجام شود؛ برای چند لحظه‌ای نمی‌دانستم که چه کاری باید انجام دهم.

خانم بهورز مسیر تردد را به خوبی می‌شناخت و به من هم تاکید می‌کرد که تنها باید مسیر قدم بگذارم که او گذاشته است زیرا هر لحظه امکان وقوع حادثه نیز بود؛ از یک طرف باید تردد فداکارانه خانم بهورز را ثبت می‌کردم و از طرفی دیگر از این می‌ترسیدم که پایم لیز بخورد و در آب بیافتم و دوربین عکاسی و گوشی خود را هم از دست بدهم.

تردد در رودخانه در مجموع کمتر از ۲ دقیقه طول کشید اما همین مدت هم برایم بسیار سخت گذشت؛ راستش را بخواهید صدای غرش آب هنگام برخورد به صخره‌ها، در دل انسان ترس عجیبی ایجاد می‌کرد؛ یکی از اهالی روستای پلکه به نام کاک «کمال» به استقبال ما آمد و کلمن حامل دارو را از دست خانم بهورز گرفت و به سمت خانه آنان راه افتادیم تا بازدید از کودکان و مادران روستا در آنجا انجام شود.

خانه آنان بزرگترین خانه روستا و ۲ بخش قدیمی و جدید داشت؛ بخاری نفتی هنوز هم گرامابخش محفل بود و سماور نفتی و قوری چینی روی آن در گوشه‌ای از اتاق انتظار پذیرایی از ما را می‌کشید؛ همسر کاک کمال هم بی درنگ با یک سینی چای و نان و پنیر محلی، به استقبال خانم بهورز آمد.

مراقبت نوزاد پسری ۲ ماهه که شامل وزن، قد، دور سر بود با همکاری مادر انجام شد و بهورز در مورد شیر خوردن نوزاد و قطره‌های آهن و ویتامین‌ها توضیحاتی را برای مادر کودک ارایه داد.

بهورز در حال گرفتن اندازه دور سر کودک

مادر کاک کمال هم که مدتی بود از فشار خون رنج می برد، وارد اتاق شد و پس از چند دقیقه استراحت خانم بهورز با فشار سنجی آنلالوگ فشارخون وی را بررسی کرد.

مادر بارداری هم در خانه‌ای دیگر باید مراقبت می‌شد؛ خانم بهورز در دفتر کوچکی که همراه داشت شرح حال مادر را ثبت کرد و پس از بررسی وزن و فشار خون، اعداد را با دفعه قبل مقایسه و قرص‌های مکمل دوران بارداری را به وی داد و توصیه کرد در صورت هر گونه علایم مشکوک و نشانه‌های درد، در اولین فرصت وی را مطلع سازد.

زن میانسالی هم از درد زانوهایش گلایه داشت و خانم بهورز به وی پمادهای مخصوص تسکین درد زانو داد؛ در خانه دیگر در آن سوی روستا، زن میانسالی از ناحیه دست زخمی شده بود و وسایل پانسمان می‌خواست، مادر کودک چهارساله دیگری نیز می‌گفت که فرزندش سرماخورده و درخواست شربت عفونت و استامنیفون کرد.

خانم بهورز نقش یک اورژانس تمام عیار را در روستا بر عهده داشت و هنگامی که من هر ازگاهی برای ثبت گوشه‌ای از فعالیت‌های او و گفت و گوی وی با اهالی روستا دوربین را بیرون می‌آوردم، اهالی به خاطر اعتمادی که به او داشتند، در مورد عکاسی من سوالی نمی‌پرسیدند و اعتراضی هم نمی‌کردند.

پس از حدود ۲ ساعت، کار ما اکنون در روستا به پایان رسیده بود و باید دوباره پس از عبور از رودخانه به روستای اصلی باز می‌گشتیم که تلفن همراه خانم بهورز به صدا درآمد و مادری در روستای قمر دیگر «سلیم ساغول» درخواست مراقبت از فرزند پنچ ساله‌اش را داشت.

وقتی که از مسیر کوهستانی و سخت گذر عبور کردیم بر روی تپه‌ای بلند و در کنار جاده، خانواده‌ای منتظر خانم بهورز بود؛ پس از شرح حال گرفتن از این کودک و بررسی تب و عفونت گلو، شربت سرماخوردگی به وی داد و قد و وزن کودک را هم ثبت کرد.

مراقبت از کودک توسط بهورز

موقع خداحافظی لبخند رضایتی از چهره این پدر و مادر روستایی به خاطر مداوای فرزندشان نمایان شد و از اینکه در این منطقه دور افتاده و محروم کسی هست که دردها و رنج های مردم این منطقه را می‌کاهد، خوشحال بودند و از طرفی دیگر خانم بهورز اطمینان داشت که هر چه در توان دارد برای کمک و یاری رساندن به مردم دریغ نمی‌کند.

رابطه مراجعه کنندگان با خانم بهورز بسیاری صمیمی و خودمانی بود و حتی برخی از اهالی وی را به اسم کوچک و پسوند «سیزاده خانم» (مردم این منطقه سیده را «سیزاده» خطاب می کنند)، صدا می کردند که نشانه رابطه خوب آنان با هم بود.

دوباره به خانه بهداشت در روستای اصلی یعنی کوتر برگشتیم تا مصاحبه اختصاصی با خانم «جسیمی» بهورز فداکار این خانه بهداشت شروع و ثبت کنم.

>>ایرنا: خودتان را برای مخاطبان ایرنا بیشتر معرفی کنید و بفرمایید از چه سالی و چگونه به عنوان بهورز استخدام شدید؟

من متولد سال ۱۳۵۲ در روستای «دهبکر» هستم و پس از ازدواج با همسرم که وی نیز بهورز بود، تازه با شغل بهورزی آشنا شدم و در سال ۱۳۷۶ پس از طی دوره ۲ ساله آموزشی کارم را در این خانه بهداشت شروع کردم.

>>ایرنا: سال‌ها به خاطر کار بهورزی در این روستا ساکن و فرزندانتان را در همین روستا بزرگ کردید، آیا این مساله برای خانواده شما سخت نبود؟

بله در گذشته می‌گفتند طبق قانون باید بهورزان در روستا ساکن باشند و این مساله باعث شد که بهورزان نتوانند در شهر یا مکان‌های دیگر سکونت کنند؛ حتی ادامه تحصیل برای فرزندان ما هم بسیار سخت بود اما ما به خاطر عشق و علاقه به کارمان این شرایط را تحمل کردیم.

>>ایرنا: امروز توفیق را داشتم که بخشی از تلاش ها و فعالیت های شما را از نزدیک مشاهده کردم، در مورد سختی کار بهورزان بیشتر توضیح دهید؟

سرشماری سالانه و ثبت اطلاعات خانوارها، آموزش بهداشت عمومی، تشکیل گروه‌های داوطلب و شوراهای محلی بهداشت، مراقبت از زنان باردار، آموزش مراقبت‌های قبل و بعد از زایمان، تنظیم خانواده، آموزش و مراقبت های تغذیه‌ای، نظارت بر موازین بهداشت حرفه ای و مراقبت از دانش آموزان و بهداشت مدارس، از جمله مهمترین خدمات بهورز در روستا است.

بهورزان در بدو استخدام مدت ۲ سال در مراکز آموزش بهورزی تحت آموزش هستند و مهارت‌های مختلفی شغل خود را فرا می‌گیرند؛ متاسفانه تاکنون این دوره آموزشی جزوه سنوات خدمتی و مدرک تحصیلی محسوب نمی‌شود اما این درحالیست که همان دوره آموزشی (تربیت معلم) برای آموزگاران جزو سابقه است.

بهورزان ساکن در روستا در واقع ساعت کاری مشخصی ندارند و هر موقع که اهالی روستا مشکلی یا دردی داشته باشند به خانه بهداشت می آیند و درخواست کمک می‌کنند؛ تمامی این‌ها در حالیست که ما در نظام بهداشت و درمان کمترین پایه حقوقی را دریافت کرده و اضافه کاری هم نداریم.

>>ایرنا: بهورزان چه مطالبه‌های دیگری دارند که در صورت دستیابی به آن می تواند برای این قشر مفید باشد و از مشکلات آنان بکاهد؟

یکی از مطالبات مهم بهورزان قرار گرفتن این شغل در ردیف مشاغل سخت و زیان آور است که تاکنون هرچند در ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است اما عملیاتی نشده است؛ یادم است که در مجلس هشتم به عنوان طرح یک فوریتی بهورزان رای نیاورد و در مجلس نهم نیز این طرح رد شد و نمایندگان به دلیل داشتن بار مالی برای دولت به این طرح رای ندادند.

بهورزان از نظر چارت سازمانی زیر نظر معاونت بهداشتی >>>>دانشگاه علوم پزشکی>> قرار دارند اما بر حسب شرح وظایف خود کارهای درمانی نیز انجام می‌دهند که مراحل مختلف واکسیناسیون اطفال یکی از مهمترین و حساس ترین وظایف آنان به شمار می‌رود؛ اما شاید جالب است که بدانید که مجاز به انجام تزریقات به دیگران نیستند؛ مردم روستا انتظار دارند، بهورزان این گونه خدمات «تزریقات» را در کنار سایر مسوولیت‌های خود ارائه دهند، اما به دلیل وجود خلا قانونی در صورت بروز مشکلی برای بیمار هیچ نهادی از بهورزان حمایت نمی‌کند.

یکی دیگر از مطالبات بهورزان امکان ادامه تحصیل و ارتقای آنان است که متاسفانه به دلیل نبود دانشکده بهورزی، کسانی هم که در دانشگاه ادامه تحصیل دهند، مدرک آنان تطبیق داده نمی‌شود و یک بهورز از بدو استخدامی تا زمان بازنشستگی هیچ ارتقایی ندارد.

زمانی بود که بهورزان در روستا، بالاترین مدرک تحصیلی را داشتند و همین امر باعث می شد که اهالی روستا به درستی به توصیه‌های آنان عمل کنند، اما اکنون دیگر این گونه نیست و اهالی روستا هم مدارک تحصیلی دانشگاهی دارند و هجمه‌های فضای مجازی کار بهورزان را سخت‌تر کرده است.

بسیاری از قوانین و دستورالعمل‌های مربوط به کار بهورزان به بیش از ۴۰ سال قبل (بهورزی از سال ۱۳۶۳ راه اندازی شد) باز می گردد در حالی که در طول این ۴۰ سال بسیاری از مباحث از جمله معیشت بهورزان تغییر پیدا کرده و تداوم این وضعیت نابرابری حقوق و مزایا تمایل برای جذب، تعهد و فعالیت بهورز را کاهش داده است.

کلام آخر:

بهورزان تنها صنفی هستند که مانند پزشکان، پرستاران و ماماها انجمن صنفی و نظام مهندسی ندارند تا بتوانند درخواست‌های خود را به گوش مسوولان برسانند؛ آنان خیلی وقت است قدم در راهی گذاشته‌اند که می دانند پایانش رضایت خداوند و دعای خیر مردم است و بس.

امید است این گزارش کوتاه از فعالیت و کار سخت «عایشه جسیمی» بهورز شاغل در روستاهای محروم مهاباد، تلنگری برای کسانی باشد که مسوولیت و تعهد را قبول می کنند که باید این گونه سختی‌ها را به جان بخرند و پای قول و تعهد خود نه در حرف بلکه در عمل هم بایستند.

>>به گزارش ایرنا، هم اکنون بیش از ۳۲ هزار بهورز در سراسر کشور خدمات بهداشتی و درمانی را در روستاهای دورافتاده و سخت‌گذر ارائه می‌دهند که سهم مهاباد ۱۳۰ بهورز از این تعداد است که در ۶۵ خانه بهداشت روستایی مشغول فعالیت هستند.

مهاباد با ۱۹۳ روستا در جنوب آذربایجان‌غربی واقع شده است.

20 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها