شنبه، 24 خرداد، 1404

چرا سعدی را پیرو مکتب جمال‌پرستی می‌دانند؟

به گزارش خبرنگار >>ایرنا، جمال‌پرستی >>>>سعدی در برخی موارد این اندیشه را تقویت می‌کند که سعدی روح را طلب می‌کرده و مرادش کمک به روح برای راه یافتن به زیبایی مطلق و خدایی بوده؛ او در اشعار خود، به ویژه غزلیات به‌طور گسترده‌ای به مضامین جمال‌پرستی، نظربازی و شاهدبازی پرداخته است.

یک سعدی‌پژوه معتقد است جمال‌پرستی و توجه به زیبایی از دیرباز در فرهنگ ما رواج داشته و هر یک از بزرگان این سرزمین به فراخور اندیشۀ خویش به تبیین آن پرداخته‌ و تقسیم‌بندی‌هایی برای آن قائل شده‌اند و سعدی شاعر بلندآوازه ایران زمین نیز از پیروان این مکتب است.

دکتر فرح نیازکار در گفت‌وگو با خبرنگار ایرنا افزود: جمال‌پرستی سعدی حکایتی است که تنها به حَسَب زیبایی صوری محبوب و به غایت لذّت حسی و ستودن آن صورت نمی‌گیرد یعنی این مشاهده جمال و زیبایی باید راهی به سوی معرفت و بینش بر سعدی بگشاید.

به گفته او عشق از ادراک جمال آغاز می‌شود و هر یک از بزرگان به فراخور اندیشۀ خویش به تبیین جمال‌پرستی پرداخته‌ و تقسیم‌بندی‌هایی برای آن قائل شده‌اند که زیبایی هنری و زیبایی معنوی و اخلاقی برگرفته از همین تقسیم‌بندی است.

این سعدی‌پژوه ادامه داد: در علم زیبایی‌شناسی نیز جمال و زیبایی را در یک تقسیم‌بندی کلان‌تر به زیبایی طبیعی و زیبایی هنری تقسیم می‌کنند و زیبایی طبیعی را زیبایی و جمال موجود در طبیعت می‌دانند که برساخته دست انسان نیست؛ همان که سعدی از آن یاد می‌کند و می‌گوید به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را/ تو سیمین‌تن چنان خوبی که زیورها بیارای.

نیازکار گفت: در علم زیباشناسی زیبایی هنری را تحت تأثیر طبیعت، برساخته دست و ذهن انسان می‌دانند که شاعر، نویسنده و یا هنرمند با درک، دریافت و لذت بردن از جمال طبیعی درصدد بازآفرینی آن برمی‌آید و می‌کوشد تا با تلفیق آمال و اندیشه‌های خود با آن و نیز حس آرمان‌گرایی‌اش، بر کمال آن بیفزاید.

او اضافه کرد: در این حالت آنچه که آفریده می‌شود به فراخور اندیشه شاعر، نویسنده و یا هنرمند از جمال و کمال توأمان برخوردار است، زوال نمی‌پذیرد و تأثیرگذار است.

این سعدی‌پژوه یادآور شد: افلاطون نیز زیبایی را به معقول و محسوس تقسیم کرده و نظریاتی که دیگر جمال‌پرستان و زیبایی‌دوستان پیرامون این مقوله مطرح کرده‌اند، کمابیش بر پایه همین نظریه افلاطون استوار است؛ بنابراین آنچه را که همگان بدان معتقدند، آن است که این زیبایی و توجه و پرداختن بدان، شوقی فطری در وجود بشر است و برای نیل به کمال و یافتن زیبایی و حقیقتی است که روح بشری به دنبال آن است.

نیازکار درباره نگاه برخی از صاحبنظران به زیبایی گفت: برخی زیبایی را زیبایی مطلقی می‌دانند که وجود خداوند و تجلّیات اوست، بعضی هم زیبایی را زیبایی نسبی می‌دانند که مراتب و درجات زیبایی در جهان آفرینش است؛ هم‌چنین برخی بر حسب آنکه این جمال و زیبایی در برگیرندۀ اخلاقیات باشد و یا در قلمرو زیبایی صوری محبوب بگنجد، آن را به زیبایی معنوی و زیبایی مادی تقسیم می‌کنند.

او با بیان اینکه روزبهان بقلی شیرازی شیخ شطاح به سلطان جمال‌پرستی مشهور است، افزود: نظریات او پیرامون عشق و جمال، در مکاتب اندیشگی پس از خودش تأثیرگذار بوده؛ نمود بسیار روشن این مکتب جمال‌پرستی را می‌توان در غزلیات سعدی بازیافت.

این سعدی پژوه به بیان نظریات روزبهان در خصوص جمال‌پرستی پرداخت و گفت: روزبهان معتقد است که جمال پرستی، آدمی را به کمال معنی و حقیقت امر راه می‌کند و در حقیقت همان امر مجازی است که چونان پل یا قنطره‌ای فرد عاشق و جمال‌پرست را به حقیقت و کمال عشق راهنمایی می‌کند؛ به بیان دیگر او معتقد است که برای دریافت معنا و حقیقت ناگزیر از نظر در صورت و دریافت زیبایی صوری و ظاهری هستیم. به باور او جمال ظاهر، چونان دریچه‌ای به جمال باطن و معناست و در صورت تجرّد از عالم نفسانی است که ناظر و جمال‌پرست قادر خواهد بود به حقیقت دست یابد و به همین جهت است که عدول‌کنندگان از این امر را ملامت می‌کند که«صمد از صنم بازنشناسند».

نیازکار با بیان اینکه نظریه‌پردازان مکتب جمال‌پرستی به دو عنصر و شاخص اصلی در اصل زیبایی معتقدند، این دو عنصر را وجود زیبایی در عالم خارج و توانایی کشف و درک این زیبایی عنوان کرد و افزود: حاصل تلفیق این دو امر محسوس و معقول منجر به پیدایش اصل برتری در این مکتب می‌شود که همان اصل «لذت‌گرایی» است یعنی زیبایی پس از درک با حواس ظاهری به مرکز اندیشه و یا مشاهده درونی که سعدی از آن با عنوان «بصارت» یاد می‌کند، منتقل می‌شود و احساس لذتی را در شخص ادراک‌کننده به وجود می‌آورد که خود بر حسب نوع و مراتب مختلف لذت قابل تعریف و تبیین است.

او اضافه کرد: سعدی نیز در تعریف لذت معتقد است که(اگر لذّت، ترک لذّت بدانی/ دگر شهوت نفس لذّت نخوانی)بنابراین با چنین رویکردی به مقوله لذّت، جمال‌پرستیِ عاشق هویتی تازه می‌یابد؛ چنان‌که قادر است که شخص جمال‌پرست را بر اساس قواعد و شرایطی که پیش از این در مبحث نظربازی مطرح شد، به کمال وجودی‌اش هدایت کند.

او درباره جمال‌پرستی سعدی نیز گفت: جمال‌پرستی سعدی هم حکایتی است که تنها به حَسَب زیبایی صوری محبوب و به غایت لذّت حسی و ستودن آن صورت نمی‌گیرد؛ یعنی این مشاهده جمال و زیبایی باید راهی به سوی معرفت و بینش بر سعدی بگشاید، چنان‌که خود می‌گوید(مرا خود با تو چیزی در میان هست/ وگرنه روی زیبا در جهان هست)

به گفته نیازکار دلدادگی به جمال زیبای محبوب در پیشگاه سعدی جز از بصارت و آگاهی مفهومی ندارد و در حقیقت او این عاشقی و پاکباختگی در برابر جمال و کمال محبوب را با صاحب درایت و اندیشه بودن برابر می‌نهد و تمام عالم را پرتویی از زیبایی او می‌داند و به آسانی بر جهان خّرم می‌گردد.

این سعدی‌پژوه می‌گوید در باور معتقدان به مکتب جمال‌پرستی همچون سعدی، به همه زیبایی‌ها باید عشق ورزید، این زیبایی در ظرف زمانی و مکانی خاصی نمی‌گنجد و محدود به نحله و فرقه و مذهب خاصی نیز نیست.

نیازکار اضافه کرد: سعدی در توصیف و درک جمال محبوب خویش بر سر غیرت است و چنان بر سر این غیرت پای می‌فشارد که محبوب، قبلۀ او می‌گردد و هیچ چیز با آن تاب برابری نمی‌آورد و سرانجام نیز حیرت حاصل تأثیر جمال محبوب در پیشگاه اوست، مقوله‌ای که از زوایای گوناگون اندیشه، مشاهده، معرفت و عشق نیز برای سعدی روی می‌دهد.

به گفته او معرفت و شناخت نسبت به پدیده‌ای قادر است که سرانجام سالک را به مقصدِ محبت و عشق هدایت کند چرا که محبت بدون معرفت تحقق نمی‌پذیرد و گام زدن در این پویه، بدون ابزار لازم کاری عبث است.

این سعدی پژوه ادامه داد: بی‌شک به غایت محبت محبوب نمی‌توان رسید جز اینکه به کمال محبوب و جمال او معرفت یافت؛ معرفت و شناختی که در حقیقت و ادراک حقیقت یک شئ نسبت به ذات و صفاتش وجود دارد، یعنی با شناخت کامل از حقیقت معشوق، عاشق به مقام معرفت و پس از آن به جایگاه شوق و طلب دست می‌یابد که البته این معرفت نیز خود برآیند مشاهده است برای پیروان مکتب جمال‌پرستی، چون سعدی، این مهم از این درگاه می‌گذرد.

1 ماه پیش

دسته‌بندی‌ها