- سیودو: داستانِ یک قتل
رمان «سی و دو» اثر مجتبی هوشیار محبوب منتشر شد. جلد نخستِ رمانِ دو جلدی «سی و دو» اثر مجتبی هوشیار محبوب، در انتشارات آپان منتشر شده است، و جلد دوم آن در تابستان سال جاری به کتابفروشیها میرسد. جلد اول این کتاب در 214 صفحه و هجده فصل منتشر شده است. «سیودو» رمانی است اول شخص، که در آن راوی از وقایعِ عینی و ذهنیای سخن میگوید که بعد از ارتکاب یک جنایت به وقوع میپیوندد. با اینکه شخصیتها، توصیف صحنهها و روایت اصلی به شکل رئالیستی و پرجزئیات ارائه شده است اما گاه رویدادهای این رمان واقعگرایانه، به مرزهای انتزاعی و خیالی نزدیک میشود. رمان «سیودو» داستانِ یک قتل و فرار از عواقب آن قتل است. پسری که پدرِ ثروتمندش را کشته است توسط مامورانِ گماشته پدر، دنبال میشود و در این تعقیب و گریز سر از خانه باغی عجیب در جنوب کشور درمیآورد.
در بخشی از این کتاب که در همین خانهباغ، و در روستایی به نام لشا میگذرد، میخوانیم: «پرسید با ابرام چه کردیم. گفتم نوری دست و پایش را برید و به آبگیر انداخت. سرپایین آورد و گریست. گفتم قرار است با او هم همان کار را بکنیم. سه ابر آبی از بالای سرمان میرفتند سمت شرق. یزدان گفت سه روز مهلت داریم. گفت فردای آن روز آسمان زرد میشود و صبح بعد از آن سرخ، و سومین روز مثل قیر سیاه. گفتم این، این قدر به خودش مطمئن است لابد میداند جان سالم بدر میبرد اما به سه روز نکشید که کاظم تکه تکه اش کرد و لافو تکه های یزدان را ریخت توی آب. واقعیت این بود که کاملاً با این کار موافق بودم. چند بار که تنهایی رفتم آنجا هیچ پرنده ای بالای آبگیرِ راود ندیدم. بدن یزدان همه شان را فراری داده بود. اما قضیه اینجا فیصله نیافت. فردای آن روز لشکری که گفته بود آمدند سراغمان.»
رمانِ «سیودو» بنا به قصهی تعقیب و گریز و جناییاش، رمانی ژانر است، وبنا به ویژگیِهایی نظیر زبانورزی، روایتِپردازی نو و چند لایه بودنِ داستان ذیل آثارِ ادبی قرار میگیرد. جلد اول رمانِ دو جلدی «سی و دو»، در انتشارات آپان و با قیمت 388 هزار تومان منتشر شده است، و جلد دوم آن در تابستان سال جاری به کتابفروشیها میرسد.
- رهبریفکری: راهی به سوی رفتارسازمانی مثبتگرا
کتاب «رهبریفکری: راهی به سوی رفتارسازمانی مثبتگرا، نوشته آزاده حسینجانی و حسن الوداری، اثری در حوزه مدیریت، رهبری و تفکر سازمانی است که از سوی انتشارات هزاره ققنوس منتشر و خوانندگان را با مباحث پیچیده این حوزه بیشتر آشنا میکند. نویسنده این اثر متعقد است، در دنیای پیچیده و پویای امروز، سبکهای رهبری بهعنوان عوامل مؤثر در شکلدهی به رفتارسازمانی و فرهنگسازمانی شناخته میشوند. رهبریفکری بهعنوان یکی از این سبکها، به توانایی رهبران در الهامبخشی، نوآوری و ایجاد ارتباطات مؤثر اشاره دارد. کتاب حاضر که نتیجه یک پژوهش است به بررسی تأثیر رهبریفکری بر رفتارسازمانی مثبتگرا در یک شرکت دولتی میپردازد. در این کتاب نویسنده تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که آیا رهبریفکری میتواند به بهبود رفتارسازمانی مثبتگرا کمک کند؟ بیتردید یک رابطه معنادار و مستقیم بین مؤلفههای مختلف رهبریفکری و رفتارسازمانی مثبتگرا وجود دارد. این رابطه نشاندهنده اهمیت این سبک رهبری در ایجاد یک محیط کاری مثبت و سازنده است. در این کتاب مؤلفههای مختلف رهبریفکری از جمله اطلاعات، تجربه، ارتباطات، نوآوری، بینش گسترده، نفوذ و فکر پویا مورد بررسی قرار گرفتهاند. هر یک از این مؤلفهها به طور مستقل و جمعی میتوانند بر رفتارسازمانی مثبتگرا تأثیر بگذارند. بهویژه، وجود یک رهبر آگاه، باتجربه و خلاق میتواند محیطی مثبت برای کارکنان ایجاد کند و به افزایش بهرهوری و موفقیتهای سازمان منجر شود. این کتاب نهتنها بهعنوان یک منبع معتبر برای پژوهشگران و دانشجویان حوزه مدیریت و رهبری محسوب میشود، بلکه برای مدیران و رهبران سازمانها هم مفید خواهد بود، چرا که به آنها کمک میکند تا با بهرهگیری از رهبریفکری، به بهبود رفتارسازمانی و افزایش کارایی و انگیزه در کارکنان خود دست یابند.
- لحظه گرگومیش: عاشقانهای با طعم خاطرات گذشته
کتاب«لحظه گرگ و میش» نوشته فاطمه فراهانی، رمان عاشقانهای است که از سوی انتشارات آئیسا منتشر و خوانندگان را با ماجراهای واقعی اما با رنگ و بوی احساسی و عاطفی آشنا میکند. این رمان که داستان آن برگرفته از حوادث واقعی است، از منظر یک شخصیت داستانی امروزی روایت میشود که به جستوجوی هویت واقعی خود به گذشتههای تاریخی نهچندان دور سرک میکشد و در این میان، با واقعیتهای انکارناپدیری از خاندان و گذشته خود آشنا میشود که بخشی از هویت امروزی او را تشکیل میدهد. راوی اصلی داستان، زنی است که به جستوجوی ریشههای روابط عاشقانه در زندگیهای اطرافیان آشنای رفته و با واقعیتهای تازهای در روابط پیچیده آدمها آشنا شده که پیش از آن، برای او چندان ملموس و شناختهشده نبوده است. در بخشی از کتاب«لحظه گرگ و میش» میخوانیم: «به گوشش رسیده بود که ماجان قرار است برایش آستین بالا زده و خواستگاری برود، پدرش مخالف بود و میگفت هنوز برایش زود است. اما ماجان با همان زبان چرب و چیلیاش که رگ خواب شوهرش را خوب بلد بود هرشب روی مخش کار میکرد تا رضایت دهد برای رفتن به خواستگاری. محمدعلی هم که با تمام ابهتش روی حرف ماجان حرف نمیزد، آن هم فقط به خاطر دل مهربان و نازک همسرش انگار که راضی شده بود، قدمی پیش گذاشته و دختر برادر همسرش را برای عباس نشان کند. خود عباس که دیگر روی ابرها سیر میکرد، وقتی این خبر را نگار خواهر کوچکترش برایش آورد از خوشی خواهرش را بلند کرد و چند دور، دورِ حیاط گرداند. آخر کم نبود از بچگی دلبسته زهرا بود و عاشقش بود.»