چهارشنبه، 31 اردیبهشت، 1404

جراحی بافت تاریخی قلق‌ دارد | چگونه میراث را در توسعه شهری حفظ کنیم؟

شهرها که بزرگ شوند محله‌های قدیمی را در دل خود حل می‌کنند به طوری که ساکنانش برای همرنگی با بافت رو به توسعه شهر، دیوارهای کاهگلی و پنجره‌های رنگی را خراب می‌کنند و جایش را به آپارتمان‌های نمای رومی می‌دهند. در سال‌های اخیر، اجرای برخی پروژه‌ها در شهرهای تاریخی توانسته بین توسعه شهری و حفظ میراث و هویت تاریخی پیوندی محکم ایجاد کند. پنجمین روز از هفته میراث فرهنگی «میراث فرهنگی و توسعه شهری» نام‌گذاری شده است. ، با نگاهی انتقادی و کارشناسانه درباره بحران‌های ناشی از توسعه‌ ناهماهنگ در بافت‌های تاریخی شهرها به ویژه گرگان باور دارد که بازآفرینی شهری تنها زمانی موفق خواهد بود که فراتر از نگاه کالبدی، به جان و روان شهر نیز توجه شود؛ جایی که خاطره، فرهنگ و حضور مردم اصل نخست است.

توسعه شهری امری گریزناپذیر است و نمی‌توان جلوی آن را در هیچ جامعه‌ای گرفت، می‌گوید: کشورهای توسعه‌ یافته پس از صنعتی شدن در قرن ۱۹ میلادی، تحولات عظیمی را در شکل شهرها تجربه کردند. تدوین کنوانسیون‌ها و منشورهای بین‌المللی توانست میزان تخریب بافت‌ها تاریخی را در این کشورها کندتر کند. این روند با شروع قرن بیستم و صنعتی شدن زندگی منجر به تخریب دیوارها و دروازه‌های شهرهای تاریخی ایران شد. به طور مثال برج و باروهای شهر گرگان و چهار دروازه شهر در فرایند توسعه شهر تخریب شده است و همچنین خیایان‌کشی‌های مدرنی که برای عبور خودروها آماده می‌شد از بافت تاریخی عبور کرده و شبکه منسجم درون کالبد اصلی بافت تاریخی را از بین برده است.

او با اشاره به تجربه های موفق جهانی مثل دیدگاه‌های محافظه‌کارانه معماری که منجر به نجات بافت تاریخی وین شده است، می‌افزاید: مداخله در این بافت‌ها باید با حساسیت و دقت بسیار انجام شود، زیرا کوچک‌ترین خطا می‌تواند به نابودی هویت تاریخی بینجامد. در میدان شهرداری گرگان، حسن‌آباد تهران، میدان مرکزی بابلسر و میدان مرکزی همدان نوعی ریتم معماری خاص با تزئینات گچ‌بری وجود داشت، اما توسعه شهری ناهماهنگ و بدون ضابطه، بسیاری از این عناصر را از بین برده است. ساخت پاساژها، مجتمع‌های تجاری یا ساختمان‌هایی با معماری ناهماهنگ مانند برخی بانک‌ها، خط آسمان و ریتم دیداری این فضاهای ارزشمند را تخریب کرده است. این توسعه‌است ولی توسعه ای که هویت تاریخی شهر را از بین برده است. بنابراین در بافت‌های تاریخی باید ضوابط حفاظتی دقیقی اعمال شود. این ضوابط نه‌تنها درون بافت، بلکه در پیرامون آن نیز باید رعایت شود.

این متخصص میراث فرهنگی می‌گوید: خوشبختانه از دو سال پیش ظوابطی در زمینه‌های ارتفاع، سیما، مصالح مورد استفاده و ... برای بافت تاریخی گرگان و حریم آن تعیین شده است. حفاظت از بافت تاریخی در مقابل توسعه شهری فقطبه عهده‌ نهادهای دولتی نیست؛ مردم نیز نقشی اساسی دارند. مردم باید آموزش ببینند که چرا حفظ هویت تاریخی شهرشان اهمیت دارد. متأسفانه امروزه به دلیل تغییر سبک زندگی و جابه‌جایی محل زندگی نسل‌های مختلف، بسیاری از افراد با بافت‌های قدیمی احساس دلبستگی نمی‌کنند. این گسست، به‌ویژه زمانی رخ می‌دهد که افراد دیگر در محله‌هایی که پدران و پدربزرگانشان زندگی می‌کردند، حضور ندارند. برای ایجاد دوباره‌ این دلبستگی، آموزش باید از سنین پایین آغاز شود. همان‌طور که در بسیاری از کشورها مرسوم است، از دوران ابتدایی باید کودکان با مفهوم میراث فرهنگی، ارزش‌های آن و اهمیت حفاظت از هویت تاریخی آشنا شوند. این آموزش می‌تواند از طریق کتاب، بازی، برنامه‌های درسی و فعالیت‌های مشارکتی در مدارس صورت گیرد.

او معتقد است که بافت تاریخی گرگان همچنان پویا و زنده است. زندگی در این محله‌ها جریان دارد و این یک فرصت ارزشمند برای احیای هویت شهری است. در ۹۰ درصد بافت تاریخی گرگان یا استرآباد، هنوز زندگی جریان دارد. اما برای پایداری این روند، باید ساکنانی در این بافت‌ها حضور داشته باشند که به ارزش این فضاها واقف و تعلق خاطر به آن داشته باشند. حضور مهاجران ناآشنا با بافت، در غیاب رونق اقتصادی، باعث افت کیفیت زندگی و کاهش انگیزه برای نگهداری از میراث می‌شود. آنچه در محله فهادان شهر یزد رخ داده به دلیل ایجاد کاربری‌های فرهنگی، اقامتی، تجاری، تفریحی و پذیرایی و رونق اقتصادی در این محله‌ است. پروژه‌هایی مثل احیای محور تاریخی- فرهنگی «بازار نعلبندان به محله سرچشمه» در گرگان می‌تواند الگویی برای دیگر مناطق تاریخی باشد احیای این محورها، جذب سرمایه‌گذار، و تعریف کاربری‌های مناسب می‌تواند موجب بازگشت تدریجی ساکنان بومی و تقویت هویت محلی شود. خانه‌های تاریخی که تا ۱۰ سال پیش در حال تخریب بودند، احیا و تبدیل به سفره‌خانه و هتل شده است و کاملاً با این روند قیمت خانه‌های منطقه نیز بالا رفته است. توسعه در اطراف بافت‌های تاریخی باید هم‌راستا با ظرفیت آن‌ها باشد. اگر جمعیت، تاسیسات یا معابر بدون در نظر گرفتن محدودیت‌ها و توان بافت افزایش یابد، نه‌تنها زیرساخت‌ها دچار فروپاشی می‌شوند، بلکه هویت تاریخی آن نیز به‌تدریج نابود خواهد شد.

او با اشاره به اینکه شهرها جایی برای ماشین‌ها شده است تا انسان‌ها می‌گوید: در شهر گرگان، توسعه شهری تا سال ۱۳۰۰ ، حدود ۱۵۰ هکتار بود، تا ۱۳۵۰ حدود ۸۰۰ هکتار شد و تا امروز، مساحت شهر به بیش از ۳ تا ۴ هزار هکتار رسیده است. این توسعه بی‌رویه، به‌ویژه به سمت جنوب شهر، موجب دست‌اندازی به منابع طبیعی و تخریب محیط‌های انسانی شده است. به طور مثال محله تاریخی «ناهارخوران» که در گذشته برای انسان طراحی شده بود الان با بلوار و پل و زیرگذر و ... احداث شده است. این مکان که بستری برای حرکت انسانی، گفت‌وگو، تعامل و زیست اجتماعی بود امروز به جای تقویت پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری به خودروها واگذار شده است. این همان اشتباهی است که اروپایی‌ها حدود یک قرن پیش مرتکب شدند و اکنون در پی اصلاح آن هستند. توسعه‌ای که منجر به تخریب بافت‌های تاریخی و بی‌هویتی در پیرامون آن‌ها می‌شود، توسعه‌ای نادرست است. برنامه‌ریزی در این حوزه باید مبتنی بر شناخت، دقت و تخصص باشد.

پروژه‌های بازآفرینی شهری در بافت تاریخی گرگان، علی‌رغم پتانسیل‌هایی که دارند، با چالش‌هایی مواجه‌اند. اصولا بازآفرینی شهری، شبیه یک شوک حیاتی برای بیماری است که در آستانه مرگ قرار دارد. هدف این است که جان تازه‌ای به کالبد فرسوده‌ شهر دمیده شود. اما متأسفانه، در تجربه‌ بسیاری از شهرهای ایران، این بازآفرینی تنها به جنبه‌ کالبدی محدود شده است؛ در حالی‌که شوک کالبدی، بدون تداوم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، اثر پایداری نخواهد داشت.

جاوید ایمانیان می‌گوید: تا زمانی که مردم با مشکلات اقتصادی مواجه‌اند، نمی‌توان از آن‌ها انتظار داشت برای حفظ یک خانه‌ قدیمی با خاطرات کودکی‌شان هزینه و تلاش کنند. فرهنگ‌محوری زمانی معنا دارد که معیشت در حدی پایدار باشد که افراد بتوانند به نیازهای فرهنگی توجه کنند. موارد زیادی بوده که مالک خانه‌های تاریخی با وجود ثبت ملی، زیر پی خانه‌هایشان آب گرفته‌اند یا آتش زده اند تا بتوانند راحت ۵ طبقه در آنجا آپارتمان بسازند. اگر مردم احساس کنند که حفظ یک بافت یا خانه‌ تاریخی برایشان ارزش‌افزوده، اعتبار و حتی سود اقتصادی به همراه دارد، خود در مسیر احیا قدم می‌گذارند. اما اگر فقط به آن‌ها گفته شود که باید از این میراث حفاظت کنند، بدون آن‌که ارزش واقعی آن برایشان روشن شود، این پروژه‌ها با شکست مواجه می‌شود. نمونه‌ موفق آن را می‌توان در بازار تبریز دید. پیش از مرمت یک چهارسوق توسط سازمان میراث‌فرهنگی و سپس ثبت جهانی بازار، قیمت مغازه‌ها ناچیز بود، اما پس از آن، ارزش اقتصادی و اعتباری بازار چند برابر شد و خود بازاریان برای مرمت و احیای آن اقدام کردند. این موفقیت نتیجه‌ پیوند میان ارزش اقتصادی، فرهنگی و مشارکت مردمی بود. در کشورهای توسعه‌یافته، مشارکت مردم در تمام مراحل برنامه‌ریزی شهری جدی گرفته می‌شود. شهروندان در تدوین و اجرای طرح‌ها نقش دارند و به همین دلیل خود را در برابر نتایج آن نیز مسئول می‌دانند. در ایران، این مشارکت مردمی ضعیف است و باید از طریق آموزش، اعتمادسازی و شفافیت تقویت شود. علاوه بر تبریز تا حدودی در روستای ماسوله، روستای ابیانه، محله فهادان یزد علاوه بر کالبد، زندگی نیز جریان دارد، اما نمونه‌ کامل و جامعِ موفق، هنوز در کشور ما نادر است.

13 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها