به گزارش >>همشهری آنلاین، تاکنون و در پروندهای با عنوان «نمایش عشقِ آنلاین» به تحلیل و چرایی افزایش تولید محتوا در این زمینه، علت استقبال از چنین تولیداتی و همچنین برنامهی سخیف «عشق ابدی» که این روزها فضای مجازی را به تسخیر خود درآورده، پرداخته است. اکنون و در این شماره به سراغ یک روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا رفتهایم تا درباره ابعاد روانشناختی دیده شدن این محتواهای زرد و تاثیری که بر روابط میگذارد، گفتوگو کنیم.
>>شرکت کنندگان برنامه پرستو صالحی همه از قبل ... |حرفهای خانم بازیگر درباره برنامه جنجالی فارسی زبان
هیس؛ از «عشق ابدی» انتقاد نکنید!
در این زمینه زهراسادات پورسیدآقایی در گفتوگو با ایسنا، معتقد است که استفاده از واژههایی چون «عشق ابدی» در یک برنامه نمایشی که در واقع بر پایه ظواهر، رقابت و جذابیتهای لحظهای بنا شده، نوعی بهرهبرداری از مفاهیم عمیق انسانی برای اهداف تجاری و رسانهای است و میگوید: واژه عشق ابدی، مفهومی آمیخته با ثبات، تعهد، شناخت و رشد مشترک است؛ اما در چنین بستری، به یک شعار توخالی تقلیل پیدا میکند که بیشتر از آنکه مخاطب را به تأمل درباره عشق واقعی دعوت کند، او را به هیجان، قضاوت سریع و تنوعطلبی عاطفی سوق میدهد. این استفاده ابزاری از واژهها، فرایند فرسایش معنایی را در ذهن مخاطب رقم میزند و باعث میشود ارزشهای اصیل روابط انسانی کمرنگ یا حتی بیمعنا شود.
شعارهایی تو خالی و انتظارات غیرواقعی از رابطه
او ادامه میدهد: تکرار مداوم شعارهایی مانند «اینجا فقط جای عشقهای ابدیه» اگرچه در ظاهر یک تکنیک تبلیغاتی ساده به نظر میرسد، اما اثراتی عمیق بر ناخودآگاه مخاطب دارد. حتی مخاطبانی که در سطح آگاهانه متوجه نمایشی بودن ماجرا هستند، از تأثیرگذاری این پیامها در امان نمیمانند. ذهن انسان در مواجهه با تکرار، بهویژه در ترکیب با تصویر و هیجان، بهتدریج پیام را میپذیرد و با واقعیت اشتباه میگیرد. نتیجه این روند، تضعیف مرز بین عشق اصیل و عشق نمایشی و در نهایت، تغییر در درک عمومی جامعه از رابطه عاطفی سالم و پایدار است.
این مدرس دانشگاه معتقد است که بخشی از مخاطبان، از تبلیغاتی بودن این شعارها آگاه هستند و گاه با نگاهی انتقادی یا طنازانه آنها را دنبال میکنند، با این حال تاکید میکند: اما این به معنای مصونیت کامل نیست. در اینجا قدرت رسانه در عادیسازی مفاهیم غلط است، نه لزوماً در فریب مستقیم. وقتی عشق بهعنوان محصولی سریع، رقابتی و پرزرقوبرق نمایش داده میشود، مخاطب بهتدریج باور میکند که روابط واقعی نیز باید همینگونه باشند. این میتواند منجر به انتظارات غیرواقعبینانه از رابطه، ترس از صمیمیت و ناتوانی در ایجاد پیوندهای عاطفی عمیق شود.
کالاانگاری رابطه با رویکردی مصرفگرایانه
او با بیان اینکه از منظر روانشناسی خانواده، یکی از آسیبهای جدی اینگونه برنامهها، تضعیف تصویر ذهنی نسل جوان از رابطهی متعهدانه و پایدار است، میگوید: وقتی روابط در عرض چند روز شکل میگیرند، تغییر پارتنر امری رایج و پذیرفته جلوه میکند و معیار انتخاب، صرفاً ظاهر و هیجان لحظهای است. مخاطب دیگر انگیزهای برای سرمایهگذاری روانی، عاطفی و زمانی در یک رابطه عمیق نخواهد داشت. این نوع بازنمایی، به تضعیف بنیان خانواده، افزایش سطحینگری در انتخاب همسر و حتی به نوعی سرخوردگی عاطفی و بیاعتمادی اجتماعی منجر میشود.
پورسیدآقایی میگوید: تضاد بین ادعای عشق ابدی و رفتارهای ناپایدار در برنامه، نه تنها یک دوگانگی آشکار در روایت برنامه ایجاد میکند، بلکه به شکلگیری نوعی سردرگمی عاطفی و ارزشی در مخاطب، بهویژه نسل Z منجر میشود. وقتی فردی بهراحتی پارتنرش را تغییر میدهد و این تغییر را با جملاتی مانند «از اول از اون یکی بیشتر خوشم اومده بود» توجیه میکند، این پیام را منتقل میکند که رابطهی عاطفی چیزی است قابل تعویض، بینیاز از تعهد و وابسته به هیجان آنی. این الگو شباهت زیادی به رویکرد مصرفگرایانه دارد، که در آن روابط انسانی نیز مانند کالاها بهسرعت جایگزین میشوند.
او تاکید میکند روابط واقعی نیازمند سازگاری، تلاش برای درک متقابل و عبور از تفاوتهاست و بیان میکند: اما اینگونه برنامهها با الگوسازی روابط سریع، بدون مسئولیت و دارای قابلیت جایگزینی، باعث میشوند نسل جوان نسبت به کوچکترین ناکامی در رابطه، بهجای گفتگو یا ترمیم، به تعویض پارتنر فکر کند. این مسئله در درازمدت، کاهش تابآوری عاطفی و ناتوانی در حفظ رابطه بلندمدت را در پی خواهد داشت.
وقتی خیانت عادی جلوه داده میشود
این مشاور خانواده ادامه میدهد: برای نسلی که هنوز در حال شکلدادن به درک خود از عشق و ازدواج است، مشاهدهی مکرر چنین روابطی که در عرض چند روز شکل میگیرند، بهسرعت تغییر میکنند و هیچگونه پیامد روانی یا اخلاقی برای شرکتکنندگان ندارند، باعث ایجاد تصویر غلط و سطحی از آشنایی، رابطه و ازدواج میشود. نتیجه این تصور، شکلگیری انتظارات نادرست از روابط واقعی و عدم آمادگی برای مواجهه با پیچیدگیهای زندگی مشترک است. وقتی در یک برنامه با شعار «عشق ابدی»، پارتنر کسی تبدیل به پارتنر دیگری میشود و این فرایند بهشکل عادی، بدون تنش اخلاقی و حتی با هیجان و تأیید نمایش داده میشود، بیثباتی در رابطه و حتی نوعی خیانت عاطفی نرم برای مخاطب عادی جلوه میکند. این نوع نمایش، بهویژه در ذهن نوجوانان و جوانان، میتواند مرزهای اخلاقی و عاطفی رابطه را تضعیف کند.
او با بیان اینکه نمایش مکرر رفتارهایی چون تعویض سریع پارتنر در قالب روابط عاطفی میتواند در بلند مدت زمینهساز عادیسازی و حتی ترویج مفهوم خیانت عاطفی در ذهن مخاطب، بهویژه نسل جوان شود، اظهار میکند: وقتی مخاطب، بهویژه نوجوان یا جوانی که هنوز در حال شکلگیری نظام ارزشی و هویتی خود است، بارها میبیند که افراد در یک رابطه قرار میگیرند، ولی بهراحتی و بیهیچ پیامد روانی یا اخلاقی آن را ترک میکنند و وارد رابطهای دیگر میشوند (آن هم در حضور شریک قبلی) در ذهن او مرز بین آزادی در انتخاب و عدم وفاداری بهتدریج کمرنگ میشود.
عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا تاکید میکند: در بلندمدت، این الگوی رفتاری باعث میشود مفهوم تعهد در رابطه تضعیف شود. مخاطب دیگر خیانت را یک خط قرمز اخلاقی و روانی تلقی نکند بلکه آن را بخشی طبیعی از فرایند آزمون و خطای عاطفی بداند. روابط عاطفی از شکل همافزایی در بستر وفاداری خارج شده و به روابط موقت مبتنی بر جذابیتهای لحظهای تبدیل شوند. بیاعتمادی در روابط افزایش یابد و افراد با نگرانی از ترکشدن یا عدم تعهد طرف مقابل وارد رابطه شوند که این خود باعث اضطراب و ناپایداری پیوندها میشود.
او میگوید: این روند اگر تکرار و تقویت شود، میتواند به منجر به شکلگیری نگرش تساهلگرایانه نسبت به نقض تعهد و کمرنگ شدن حساسیت اخلاقی نسبت به وفاداری شود. در چنین بستری، نهتنها خانواده بهعنوان نهادی پایدار آسیب میبیند، بلکه سلامت روانی نسل آینده که قرار است در این چارچوبهای پرآشوب عاطفی رشد کند نیز با تهدید جدی روبهرو میشود.
رشد سطحینگری در روابط انسانی
این مدرس دانشگاه در ادامه در پاسخ به این پرسش که آیا برنامههایی مانند «عشق ابدی» که افراد را بر اساس ویژگیهای ظاهری و بهصورت کاملاً رقابتی انتخاب میکنند، الگویی از روابط سطحی و کالایی شده را به نمایش میگذارند که در جامعه وجود دارد؟، توضیح میدهد: باید به دو نکته توجه کرد. اول اینکه در بخشی از جامعه ما، بهویژه در سطوحی که تاثیر رسانه و فضای مجازی برجسته است، متأسفانه نوعی سطحینگری در روابط انسانی رشد کرده است. تاکید بر ظاهر، جلب توجه سریع و برگزیدن شریک عاطفی بر اساس ویژگیهای ظاهری گاهی در روابط اجتماعی و حتی در دنیای دیجیتال و شبکههای اجتماعی دیده میشود. در این فضاها، افراد بهطور ناخودآگاه بهجای شناخت و برقراری ارتباطات عمیق، بیشتر به دنبال جذابیتهای ظاهری و ارزیابی سریع از ظاهر و وضعیت اجتماعی یکدیگر هستند. اگرچه ممکن است برخی معتقد باشند که این برنامه تنها آینهای از این واقعیتهاست، اما باید اشاره کرد که تفاوت اصلی در این است که برنامههای تلویزیونی بهویژه در قالبهای نمایشی، این الگوهای سطحی را بهصورت غلیظتر و بهطور ساختگی به نمایش میگذارند، به گونهای که فرد احساس میکند که تنها بر اساس معیارهای ظاهری و هیجانی انتخاب میشود.
او درباره نکته دومی میگوید: درست است که در برخی از سطوح جامعه، روابط مبتنی بر ویژگیهای ظاهری و جذابیتهای لحظهای بهویژه در فضای مجازی رایج شده است، اما این به آن معنا نیست که این رفتار باید بهعنوان یک الگو یا ارزشگذاری نادرست در رسانهها و برنامههای تلویزیونی ترویج شود. استفاده از جملاتی مانند «اگر زودتر انتخاب نکنید تهِ بار بهتون میرسه» یا «مجبورید هرچی موند رو بردارید» در برنامه، بهطور غیرمستقیم این پیام را میدهد که افراد شبیه به کالاهایی هستند که میتوان آنها را انتخاب و مصرف کرد، نه انسانهایی با هویت و نیازهای عاطفی پیچیده.
تاکید بر جذابیت ظاهری و انتخاب هیجانی
پورسیدآقایی معتقد است برنامههایی «عشق ابدی»، «بلایند دیتها» و... بهجای اینکه روند روابط انسانی را در قالب یک تعامل پیچیده، احساسی و مسئولانه نمایش دهند، آن را به یک بازی سطحی و رقابتی تبدیل میکنند و ادامه میدهد: چنین ساختارهایی بیشتر بر ظاهر و لحظههای هیجانی تکیه دارد تا بر وفاداری، تعهد و رشد مشترک. در حالی که رسانهها، بهویژه برنامههای تلویزیونی و دیجیتال، نقشی حیاتی در شکلدهی به نگرشها و رفتارهای اجتماعی دارند. به همین دلیل رسانهها نه تنها بازتابدهنده واقعیتهای جامعه هستند، بلکه میتوانند نقش سازندهای در تغییر و تحول نگرشها و الگوهای رفتاری افراد ایفا کنند. در واقع، رسانهها در فرآیند ساخت فرهنگهای اجتماعی نقشی اساسی دارند. آنها قادرند استانداردهای اجتماعی و فرهنگی را بازتعریف کنند و به آنها هویت جدیدی ببخشند. به این ترتیب، اگر رسانهها تصویری صحیح از عشق، تعهد، و روابط انسانی ارائه دهند، میتوانند تأثیر مثبتی بر جامعه داشته باشند و رفتارهای اخلاقی و مسئولانه را در روابط عاطفی تقویت کنند.
او میگوید: این نوع برنامهها بهویژه با تأکید بر ویژگیهای ظاهری و جذابیتهای فیزیکی بهعنوان معیار اولیه برای انتخاب شریک، بهطور غیرمستقیم به مخاطبان پیام میدهند که ظاهر و جذابیت فیزیکی باید اولویت اصلی در انتخاب شریک عاطفی باشد. در این راستا، چنین برنامههایی میتوانند نگرشهای مخاطبان را به سمت ارزیابی سطحی روابط عاطفی هدایت کرده و موجب شوند که ویژگیهایی چون تعهد، احترام متقابل و هماهنگی شخصیتی به حاشیه رانده شوند.
آسیب تغییر معیارهای رابطه در بلندمدت
این مدرس دانشگاه به نقش جامعهشناسی رسانهای اشاره میکند و میگوید: در این سطح باید اشاره کرد که رسانهها، بهویژه رسانههای تلویزیونی و برنامههای پرمخاطب، نقشی اساسی در شکلدهی به استانداردهای اجتماعی و فرهنگی ایفا میکنند. در این فرآیند، رسانهها نه تنها بازتابدهنده رفتارها و نگرشهای موجود در جامعه هستند، بلکه قادرند با ارائه محتوای خاص، فرهنگهای اجتماعی را بازتعریف کرده و به آنها هویت جدیدی ببخشند. به این ترتیب، وقتی برنامههایی مانند «عشق ابدی» یا «بلایند دیتها» بهشدت بر ظاهر و جذابیتهای فیزیکی تأکید دارند، میتوانند الگوهای اجتماعی جدیدی از انتخاب شریک و روابط عاطفی ایجاد کنند که بیشتر مبتنی بر معیارهای سطحی و فوری است تا ویژگیهای عاطفی و اخلاقی پایدار.
او ادامه میدهد: در این زمینه، نتایج تحقیقات روانشناسی اجتماعی نیز نشان میدهند که تکرار الگوهای رسانهای مبتنی بر انتخابهای ظاهری میتواند بر نگرشها و رفتارهای فردی تأثیرگذار باشد. در حقیقت، برنامههای تلویزیونی که بر جذابیتهای فیزیکی تأکید دارند، میتوانند موجب ایجاد تغییرات در معیارهای انتخاب شریک عاطفی در سطح فردی و اجتماعی شوند. این تغییرات ممکن است در کوتاهمدت به شکل انتخابهای سطحی و کمعمق بروز کند، اما در بلندمدت میتواند منجر به تغییرات اساسی در نگرش افراد نسبت به روابط و معیارهای انتخاب شریک شود.
پورسیدآقایی با اشاره به اینکه در ایران، ارزشهای خانوادگی، مذهبی و اجتماعی در خصوص روابط عاطفی و ازدواج، بیشتر بر اساس معیارهای اخلاقی و درونی قرار دارد، میگوید: اما چنین برنامههایی بهویژه برای نسل جوان میتوانند دیدگاههای سطحیتری از روابط عاطفی بهوجود آورند. آنها عمدتاً تحت تأثیر رسانهها قرار دارند، ممکن است بهواسطه کمبود آگاهی و سواد رابطه در معرض تغییر نگرشها و رفتارهای خود در زمینه روابط عاطفی قرار گیرند. بسیاری از افراد بهویژه در جوانی به دلیل ناآگاهی یا عدم دسترسی به منابع معتبر آموزشی، ممکن است مفهوم عمیقتری از روابط سالم و پایدار نداشته باشند و در نتیجه، تحت تأثیر محتوای سطحی برنامههایی مانند «عشق ابدی» قرار گیرند.
اهمیت تقویت سواد رسانهای
او با تاکید بر اینکه در این زمینه موضوع سواد رسانهای اهمیت ویژهای پیدا میکند، اظهار میکند: سواد رسانهای بهعنوان توانایی تحلیل و ارزیابی محتوای رسانهای و آگاهی از تأثیرات آن بر افکار و رفتار، برای جامعه امری ضروری است. بسیاری از مخاطبان بهویژه نسل جوان، هنوز بهطور کامل از این سواد بهرهمند نیستند و نمیتوانند تمایز میان محتوای واقعی و محتوای تبلیغاتی یا سطحی را قائل شوند. برنامههایی که بهطور مداوم بر جذابیتهای ظاهری و روابط سطحی تأکید دارند، در صورتی که سواد رسانهای در سطح جامعه ارتقا نیابد، میتوانند بهطور ناخودآگاه تأثیرات منفی بر نحوه نگرش و انتخابهای فردی بگذارند.
این مشاور خانواده میگوید: بر اساس تجربه در زمینه مشاوره خانواده، میتوان استدلال کرد که برنامههایی نظیر «عشق ابدی»، بهویژه با تأکید بر جذابیتهای ظاهری و روابط سطحی، میتوانند منجر به شکلگیری فانتزیهای غیرواقعی و غلط از مفهوم ازدواج و روابط عاطفی در ذهن مخاطبان شوند. این برنامهها که عمدتاً بر اساس استانداردهای فرهنگی خاص طراحی شده و روابط را از منظر فیزیکی و آنی به نمایش میگذارند، بهطور ناخودآگاه تصورات نادرستی از عشق و ازدواج را در ذهن افراد ایجاد میکنند. این نوع برنامهها بهویژه زمانی که در جوامع با فرهنگی متفاوت پخش میشوند، بهطور قابل توجهی میتوانند بر دیدگاهها و رفتارهای فردی تأثیر بگذارند و الگوهای غلطی را در رابطه با روابط عاطفی و انتخاب شریک زندگی ایجاد کنند.
کارخانه فانتزیسازیِ رابطه
او ادامه میدهد: یکی از ابعاد اصلی این موضوع، تأکید این برنامهها بر جذابیتهای ظاهری به عنوان معیار اصلی انتخاب شریک زندگی است. این رویکرد نه تنها مفهوم ازدواج را به سطحیترین و جسمانیترین ابعاد تقلیل میدهد، بلکه به مخاطبان این پیام را منتقل میکند که عشق و روابط عاطفی باید مبتنی بر جذابیتهای بیرونی و هیجانهای آنی باشند. در دنیای واقعی، ازدواج و روابط عاطفی بهطور طبیعی شامل پیچیدگیها و چالشهای روانشناختی و اجتماعی است که نیازمند پذیرش و تعهد است. بنابراین، اینگونه برنامهها میتوانند سبب شکلگیری فانتزیهایی در ذهن افراد شوند که با واقعیتهای عینی و روانشناختی روابط انسانی تطابق ندارد.
عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا معتقد است این فانتزیها میتوانند موجب ایجاد انتظارات غیرواقعی در افراد شوند و بیان میکند: فانتزیها در مواجهه با مشکلات و چالشهای طبیعی روابط، باعث ناامیدی و نارضایتی در روابط واقعی شوند. در پی این انتظارات غیرمنطقی، افراد ممکن است از ویژگیهای اصلی یک رابطه سالم، نظیر همفکری، تعهد و پشتیبانی عاطفی، غافل شوند و تنها به جنبههای ظاهری و هیجانهای زودگذر توجه کنند. این موضوع میتواند به ایجاد روابط سطحی، ناپایدار و فاقد عمق عاطفی منجر شود. در نهایت، این برنامهها با ترویج فانتزیهای غلط از روابط، میتوانند بهطور قابل توجهی بر آگاهی و سواد رابطهای جامعه تأثیر منفی بگذارند. از اینرو، تقویت سواد رسانهای و روانشناختی در جامعه بهویژه در میان نسل جوان، و آموزش مهارتهای ارتباطی و حل مسئله در روابط، امری ضروری بهنظر میرسد تا افراد بتوانند از تأثیرات منفی این گونه برنامهها جلوگیری کنند و روابط عاطفی سالم و پایدار برقرار کنند.