به گزارش همشهریآنلاین، بدون تعارف سقوط نساجی به دسته اول، دل خیلیها را سوزاند. بالاخره هر چه باشد این تیم از همه استانداردهای دوستداشتنی بودن برخوردار است؛ ریشه دارد، هوادار دارد، امکانات دارد. شاید واقعا ساعتها باید فکر کرد که چه عواملی باعث شد تیم محبوب و ریشهدار مازندرانی به دسته پایینتر سقوط کند. وضعیت مالی خوب، پروازهای اختصاصی، بازیکنان شناختهشده و باکیفیت، هواداران وفادار... چطور میشد با این تیم چنین نتایجی گرفت؟ وقتی همه چیز فراهم است و هیچ چیز حاصل نمیشود، قطعا اشکال از «مدیریت» است. حالا پرونده نساجی را در حضور بهمن طهماسبی، بازیکن سابق این تیم و میعاد نیک، به عنوان روزنامهنگار زیر ذرهبین بردهایم.
خانه به دوش
طهماسبی: نساجی نه ثبات مدیریتی داشته و نه ثبات کادر فنی. گلگهر که یکی از تیمهای تازهوارد لیگ است اما در این چند سال مدام در نیمه بالایی جدول بوده، تغییراتی را که نساجی داشته، ندیده. مدیریت گلگهر فقط دارد کار خودش را انجام میدهد و مسیری را که باید برود، میرود. دنبال این نیستند که خودشان را مطرح کنند و خوب نتیجه گرفته اما متاسفانه این چیزها را در نساجی نمیبینیم. یک مشکل دیگری هم هست اینکه تمرینات تیم خارج از شهر قائمشهر انجام میشود. متوجه دلیل این کار نمیشوم، من نساجی بودم، یک سال در این تیم بازی کردم و یک سال هم مربی بودم، سر تمرینات تیم هم تماشاگران هم میآیند و بزرگترین ناراحتی هواداران همین تمرین خارج از شهر بود. آنها دوست دارند که بازیکنان و تمریناتشان را ببینند. از همه مهمتر اینکه چرا باید در یک شهر دیگر تمرین کنی و در یک شهر دیگر بازی؟ نساجی در همه بازیهایی هم که میزبان بوده، مهمان بوده. تیم زمین تمرین دارد ولی نمیدانم زمین را در اختیارشان نگذاشتند، یا مسئله دیگری است نمیدانم. مسئولان تیم باید توضیح بدهند که چرا تمرینات قائمشهر نبوده.
نیک: مهدی تارتار یک نکتهای را سربسته گفته که میتوانیم اینجا بهش بپردازیم. خیلی از مالکان و مدیرعاملان باشگاهها اول فصل که میخواهند بازیکن و مربی بگیرند، به همه آنها میگویند ما در تهران هستیم تا آنها بدانند خانهشان در تهران است و میتوانند به خانه و زندگیشان برسند. خود گلگهر در کمپ الیاف تمرین میکند و نساجی هم در ورزشگاه کارگران. با این تصمیمات تیم از مردم شهرش دور میشود. در این مورد میتوانم ملوان را مثال بزنم. ملوان در اتمسفر هواداری شبیه به مازندران است. تمرینات ملوان در پادگان حسنرود انزلی برگزار میشود. یک زمین معمولی است و شاید استانداردهای زمین تمرین را هم نداشته باشد و مثل زمین تمرین استقلال، پرسپولیس و سپاهان باشد ولی ملوان در شهر خودش تمرین میکند و وقتی بازی مهم است، باشگاه به هواداران میگویند بیایند کنار زمین باشند و تیم را حمایت میکنند، آنها حتی از مربی و بازیکنان بومی استفاده میکنند. در تیمهایی مثل نساجی و ملوان به انگارههای بومی محلی بیشتر نیاز است تا عناصر خارجی. از تصمیماتی که گرفته شده نتیجه میگیریم که مالک و مدیر باشگاه میخواهد تهران زندگی کند، پس میگوید سرمربی هم تهران باشد، جلساتشان را در دفتر تهران برگزار میکنند نه دفتر قائمشهر و... بهترین کار این بود که آنها امتیاز یک تیم تهرانی را میخریدند.
حیاط خلوت
طهماسبی: مردم قائمشهر واقعا با تیم زندگی میکنند. موقعی که تیم میبازد انگار شهر ماتم است و هیچکس خوشحال نیست. در این شهر درشتنی و نازکنی من شکست و برای اینکه بگویم مردم چقدر تیم را دوست دارند، این را تعریف میکنم. این اتفاق که برای من افتاد، باشگاه به هواداران گفته بود بهمن را به بابل بردهاند. قائمشهر خیابانی به نام بابل دارد، فقط ۲هزار از تماشاگران به شهر بابل رفته بودند. بیمارستانی هم که من بودم، اینقدر شلوغ بود که پرسنل بیمارستان به من گفتند که خیلی شلوغ شده و هواداران باید بروند. مردم خیلی تیم را دوست دارند و تعصب دارند و سر تمرین که میآمدند ما بازیکنان انگیزه و انرژی میگرفتیم. وقتی تیم را از تماشاگران دور میکنند، این فاصله مشکلاتی را ایجاد میکند.
نیک: ملوان را مثال میزنم چون ۲تیم در یک خطه هستند و از نظر فرهنگی خیلی به هم نزدیک هستند. ملوان اواسط نیمفصل اول از ۸بازی ۷باخت و یک مساوی گرفت. خیلی وضعیت بدی بود و هر کسی غیر از مازیار زارع سرمربی تیم بود، هواداران برکنارش میکردند. هواداران پای ملوان و مازیار ماندند، چون مازیار انزلیچی است، یکی از اسطورههای باشگاه است و او را دوست دارند. میبینیم که ملوان جان میگیرد. این اتفاق چرا در نساجی نمیافتد؟ مازندران و قائمشهر چه چیزی کم از گیلان و انزلی دارد؟ این همه سال است که نساجی تیم دارد، در این سالها یک مربی برای این باشگاه ساخته نشد؟ آن هم در مازندرانی که همه یا فوتبالیست هستند یا کشتیگیر. در پرسپولیس امید عالیشاه و مرتضی پورعلیگنجی مازندرانی هستند. فوتبال خیلی بازیکن مازندرانی دارد و خیلی راحت میتوانند از آنها استفاده کنند اما ایدهای برای این کار وجود ندارد. ایده بعضی از مدیران و مالکان باشگاه نساجی این بوده که نساجی حیاط خلوت خودشان باشد، نه یک باشگاه بازیکنساز، مربیساز و فرهنگی. نساجی هست تا آنجا اتفاقاتی رخ بدهد که هیچربطی به فوتبال ندارد.
بازگشتی در کار است؟
طهماسبی: یکی دو سال اول خیلی مهم است، اگر تیم نتواند برگردد خیلی سخت میشود. برای بازگشت باید مربیای انتخاب کنند که بازی در لیگ یک را بلد باشد. آقای مهاجری سالها در لیگ یک کار کرده، میتواند انتخاب هوشمندانهای باشد. هر مربیای انتظاراتی را از باشگاه دارد، باید باشگاه ببیند چهچیزهایی را مهاجری میخواهد، میتواند تهیه کند یا نه. تیم باید بازیکنانی را بگیرد که در لیگ یک کارایی لازم را داشته باشند. یک بازیکن در یک نیمفصل لیگ یک نتوانست یکگل هم بزند اما در یک نیمفصل در لیگ برتر آقای گل شد و به تیم ملی رفت. شرایط دو لیگ متفاوت است. تغییرات در تیم باید اساسی باشد. تیم چند بازیکن جوان دارد، از بیرون باشگاه هم میتوانست چند جوان بگیرد. چرا به جوانان اعتماد نمیکنند؟
نیک: عاملی که باعث شد ملوان دوباره از لیگ آزادگان به لیگ برتر بیاید، این بود که درونسپاری کردند. مدیر خارجی و مربی خارج از استان بیاورند. پژمان نوری مدیر شد و مازیار زارع هم سرمربی. خوب است که آدمها هر جایی که هستند بتوانند پایان خوبی داشته باشند. چرا ساکت الهامی به پایان با نساجی نمیرسد؟ چند بار دیگر باید برود و بیاید؟ هر سال انگار یک بلیت برای الهامی رزرو شده و به او گفتهاند امسال حتما روی نیمکت نساجی مینشینی، حتی اگر محروم باشی. چرا میگوییم تونی کروز و زیدان بازیکنان خوبی بودند، به خاطر اینکه کسی افت آنها را ندید و در اوج خداحافظی کردند. همه نتیجه نگرفتن الهامی را دیدند.
واکنش زشت
نیک: واکنش مالک نساجی به سقوط خیلی زشت بود. حداقل کاری که میتوانست انجام بدهد این بود که ظاهر را نگه دارد و وعده بدهد که تیم دوباره به لیگ برتر برمیگردد، نه اینکه بگوید من پرونده مس را پیگیری میکنم تا تیم سقوط نکند. فوتبال ما این فصل درگیر ۲پرونده بود؛ پرونده بیرانوند و پرونده فساد مس. پرونده مس باید در دادگاه قضایی تعیین تکلیف شود و بعد به کمیته اخلاق و انضباطی فدراسیون و هر حکمی بدهند، آنجا لازم الاجراست. دستگاه قضایی به هر دلیلی هنوز به نتیجهای نرسیده و نباید بگویی که هر کاری میکنم تا مس بیفتد. قبول کن که اشتباه کردهای. اگر حکمی هم برای مس صادر میشد، وضعیت نساجی طوری بود که باز هم سقوط میکرد.
طهماسبی: حدادیان به عنوان مالک برای تیم نساجی زحمت میکشد اما باید چند مشاور ورزشی خوب کنار خودش میداشت و از پتانسیل بومی مازندران استفاده میکرد که نکرد. در حوزه کاری خودش موفق بود اما کار کردن در یک حوزه دیگر مشاور خوب میخواهد. میثم بائو مشاور بود ولی دید اجازه ندارد کمک کند، کنار کشید. فقط اسم او بود.
محله برو بیا
بهمن طهماسبی: نساجی قبل از اینکه به لیگ برتر بیاید، خیلی مشکلات مالی داشت و بعد از صعود وضعیت بهتر شد. مشکل اصلی این تیم ضعف مدیریت است. در ۷سال گذشته نساجی ۲۰مربی داشته که مربیای مثل ساکت الهامی، ۵بار روی نیمکت این تیم جابهجا شده، مهاجری ۲بار به این تیم آمده و رفته. این فصل هم این تیم بازیکنان بدی نداشت اما تغییرات سرمربی روی نتایج خیلی تاثیرگذار بود. سال اولی که جواد نکونام این تیم را به لیگ برتر آورد، سال خوبی برای نساجی بود ولی همان سال هم تغییر مربی داشت، نکونام رفت و آقای جلالی تیم را گرفت. در کل تغییر مربی یکی از مشکلات اصلی این تیم است، چرا این مربیان را انتخاب میکنند و چرا آنها را برکنار میکنند؟ به طور میانگین نساجی هر فصل ۳مربی عوض کرده.
میعاد نیک: اتفاقاتی که در نساجی میافتد نشان میدهد که اصلا دکترین مدیریتی در باشگاه وجود ندارد. باید یک راهکار مدیریتی برای حل مشکلات باشد. از سال ۱۳۹۷ که تیم به لیگ برتر صعود کرد، هیچوقت در نیمه بالای جدول نبوده و هر فصل پرچم قرمز برایش تکان میخورد و هشدار سقوط میدهد. برخلاف نساجی تیمهایی را هم داریم مثل خیبر یا چادرملو که وقتی به لیگ برتر آمدند، با مدیریتی که پای کار است یا سرمربی خوب، و یا صنعتی که حمایتشان میکند که البته خیبر تقریبا خصوصی اداره میشود، خیلی راحت در نیمه بالای جدول قرار میگیرند و برای کله گندههای لیگ دردسر ایجاد میکنند، کاری که نساجی هیچوقت نتوانسته انجام بدهد، چرا؟ چون کترهای و بینظم اداره میشود. باشگاه مالکیت خصوصی دارد که کار خودش را انجام میدهد اما مدام مدیرعامل که مسئول اجرایی باشگاه و تیم است عوض میشود. با هر مدیرعاملی که تغییر میکند، ۷-۸مدیر میانی جابهجا میشود، بعد از آن میرسیم به کادرفنی و کادر سرپرستی. یکی به یکی این تغییرات در کار اختلال ایجاد میکند، از بازیکنان گرفته تا ردههای بالاتر.
مدیری در کار نیست
نیک: احساس من این است که در باشگاههای خصوصی مدیرعامل همه کاره نیست و اختیار تام ندارد. خیلی از آدمهای دیگر هستند که آنجا تصمیم میگیرند؛ مالک باشگاه و افراد دیگر هستند و افرادی که خارج از باشگاه به مالک فشار میآورند. اتفاقی که در یکی دو سال اخیر در نساجی افتاد این بود که فرمایشاتی به نساجی تحمیل شد و در کل تیم جای دیگری غیر از باشگاه بسته میشود.
ضربه آسیا
نیک: واقعا وقت آسیایی شدن نساجی نبود. سقوط نساجی از همان موقع آسیایی شدن استارت خورد، از زمانی که تیم تمرکزش را روی بازی با الهلال، نیمار و... گذاشت، تفکرش عوض شد. خیلی از باشگاهها از این موقعیت استفاده میکنند و دیگاهشان را مدیریتی و اروپایی میکنند و تیم شکیل میبندند اما در نساجی یک چسب زخم روی یک شکستگی بزرگ زدند و ایرادهایی که باید دیده میشد، نشد. کاش نساجی آن سال قهرمان حذفی نمیشد. الان هوادار با نساجی قهر کرده. وقتی میتوانی هوادار را آشتی بدهی که جوانان منطقه خودت را در تیم داشته باشی. با بازیکن خارجی هوادار ۲بازی را برای تشویق میآید اما برای بازیکن بومی کل فصل میآید.
طهماسبی: مثل محمد عباسزاده. بازیکنی بود که هواداران او را دوست داشتند و نساجی را به لیگ برتر آورد اما او را هفته سوم این فصل کنار گذاشتند و این کار درستی نبود. او به عنوان یک بزرگتر میتوانست به تیم کمک کند.