به گزارش >>همشهری آنلاین، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ روزی تلخ و غمناک بود. خبری شوککننده کشور و حتی جهان را در برگرفت؛ بالگرد رئیس جمهور هنگام بازگشت از افتتاح سد مشترک ایران و آذربایجان در ارتفاعات ورزقان تبریز سقوط کرد. در این سانحه جانکاه نیروهای مختلفی برای شناسایی پیکرهای این عزیزان عازم منطقه شدند که امدادگران هلال احمر نقش محوری و اساسی را در این عملیات امدادی بر عهده داشتند.
برای آگاهی از آن حادثه تلخ و همچنین منش رئیسجمهور شهید سید ابراهیم رئیسی با پیرحسین کولیوند رئیس جمعیت هلال احمر که در دوران تصدی شهید به عنوان رئیس جمعیت هلال احمر با ایشان همکاری داشت به گفتگو نشستیم تا وی روایتی از شخصیت این شهید در دوران ریاستجمهوری و همچنین سانحه سقوط بالگرد برایمان روایت کند که آنچه در ادامه از نظر گرامیتان میگذرد، مشروح این گفتوگو است.
بنده از سالها پیش با شهید رئیسی آشنایی داشتم. از زمانی که ایشان در سازمان بازرسی کل کشور مشغول به کار بودند، ارتباطی دوستانه میان ما برقرار بود. در طول سالهای خدمت ایشان در قوه قضاییه و سپس در آستان قدس رضوی این ارتباط حفظ شد.
شهید رئیسی فردی سادهزیست، مؤمن، انقلابی و ولایتمدار بود. ارادت خاصی به مقام معظم رهبری داشتند و همواره آماده بودند تا در مسیر ولایت فداکاری کنند. در سفرهایی که با ایشان داشتیم، از جمله سفر به عراق، شاهد بودم که چگونه با مردم و مسئولان با تواضع و محبت رفتار میکردند. در زیارت کاظمین، جمعیت زیادی برای دیدار با ایشان آمده بودند و ایشان با صبر و حوصله به استقبال مردم پاسخ میدادند. حتی در شرایطی که به دلیل شیوع کرونا نگرانیهایی وجود داشت، ایشان با مردم دیدار میکردند و به درد دلهایشان گوش میدادند.
یادم هست در همین ایام که هفته هلال بود از شهید رئیسی دعوت کردیم به این مناسبت به ورزشگاه آزادی بیایند. درخواست کردیم که ایشان در مکان وی آی پی نباشد و جایگاه سخنرانی بین کارکنان هلال احمر باشد و ایشان استقبال کردند و گفتند حتما این کار را بکنید.
حضور رئیس جمهور بین امدادگران هلال احمر که بدون تشریفات خاصی صورت گرفت بسیار جلب توجه کرد؛ به طوری که عکس حضور شهید رئیسی بین کارکنان، در صلیب سرخ جهانی به عنوان الگو شناخته شد. در آن روز خاضعانه روی همان صندلی پلاستیکی عادی نشستند و بعد وقتی سخنرانی کرد و حواسش بود که خانم امدادگری همراه فرزند کوچکش آمده بود و در سخنرانی این کار این خانم را ستایش کرد و حواسش به این رفتارها بود.
این شهید در آن مراسم گفت که علاوه بر ضرورت توجه همگان به هلال احمر و اهمیت کار امدادگران؛ اشاره خیلی زیبایی کرد و گفت وقتی اتفاقی می افتد به هلال احمر زنگ می زنند هلال احمر می آیدو می گویند هلال احمر یعنی همه کس ما آمد.
شهید رئیسی در مواجهه با بحرانها بسیار فعال و پیگیر بودند. در حوادثی مانند سیلهای کرمان، سیستان و بلوچستان، و زلزلهی خوی، ایشان شخصاً به مناطق آسیبدیده سفر میکردند و از نزدیک وضعیت را بررسی میکردند.
در یکی از موارد، پس از بازگشت از سفر خارجی، بدون توقف به منطقه سیلزده رفتند تا از نزدیک در جریان امور قرار گیرند. این حضور میدانی و توجه به مشکلات مردم، روحیه مضاعفی به نیروهای امدادی میداد و نشان از تعهد عمیق ایشان به خدمترسانی داشت. جالب است وقتی حضور پیدا میکرد از خدمات گروه امدادی تقدیر میکرد و مشکلات را از نزدیک تدبیر میکرد و افراد را تشویق میکرد. همه خوشحال میشدند که نفر اول اجرایی مملکت در حال پیگیری است و فرد امدادگر نیز میدید که رئیسجمهور قدرشناس است.
همین رفتار را نیز دکتر پزشکیان دارد و نشان میدهد نظام چه کسانی را تربیت میکند. این یعنی فردی به نام ولی فقیه بالای سر ماست که هدایت و کمک می کند. وقتی حادثه سقوط پیش آمد هلال احمریها نیز فکر کردند همه کسشان سقوط کرده است.
شهید رئیسی حمایت خوبی از هلال احمر داشت و خیلی کمک میکرد و می گفت اینجا چون کار خیر انجام میدهند و کف میدان هستید تا میتوانید این روحیه را گسترش دهید. ایشان حمایت ویژهای از جمعیت هلال احمر داشتند و همواره تأکید میکردند که این نهاد به دلیل فعالیتهای خیرخواهانهاش باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. در جلسات مختلف، بر اهمیت تقویت روحیهی خدمترسانی و گسترش فعالیتهای بشردوستانه تأکید میکردند. حتی در حوادث، شخصاً با بنده تماس میگرفتند و پیگیر وضعیت امدادرسانی بودند. این سطح از توجه و حمایت، انگیزه مضاعفی برای ما و همکارانمان ایجاد میکرد.
آن روز ما در مرکز رصد جمعیت هلال احمر جلسهای با اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس داشتیم که ناگهان خبر وقوع حادثه بالگرد حامل ریاست محترم جمهوری اعلام شد. بلافاصله جلسه را خاتمه دادم. دبیرکل جمعیت نیز برای پیگیری وضعیت سیل مشهد در آن منطقه حضور داشت، مسئولیت فرماندهی عملیات اضطراری هلال احمر به خانم عالیشوندی سپرده شد و بنده شخصاً عازم منطقه شدم.
وقتی به محل رسیدم، شرایط بسیار سخت و غیرقابل پیشبینی بود. میدان دید بسیار محدود، بارندگی شدید، مه غلیظ و زمینهای گلآلود عملیات جستوجو را به شدت دشوار کرده بود. مختصات جغرافیایی اعلامشده از منابع مختلف هم متأسفانه دقیق نبود و ما را به محل دقیق حادثه هدایت نمیکرد.
در آن منطقه با فرماندهان نیروهای مسلح از جمله سردار سلامی و سردار پاکپور هماهنگ بودیم و تمامی تیمهای امدادی، نظامی و مردمی با انسجام و روحیهای مثالزدنی تقسیم کار کرده بودند و جستوجو ادامه داشت.
در ساعتهای اولیه بامداد، به روستایی به نام «اوزی» رسیدیم. آنجا خانهای بسیار ساده و محقر متعلق به بانویی زحمتکش و شریف بود. از این خانم خواهش کردیم فضای کوچکش را برای اقامه نماز صبح در اختیارمان بگذارد و با روی گشاده استقبال کرد. پس از نماز، در حرکتی بسیار انساندوستانه و ایثارگرانه، هرچه در خانه داشت ـ تنها یک کیسه نیمهپر از نان ـ را با روی باز در اختیار گروه خسته و گرسنهی امدادی ما که شامل حدود ۴۰ نفر از نیروهای هلال احمر، سپاه، بسیج و مردم بود قرار داد. هیچ نانی برای خودش باقی نگذاشت. این صحنه ناب ایثار، تأثیر عمیقی بر همه ما گذاشت. به مدیرعامل هلال احمر تبریز سپردم که اقلام خوراکی و حمایتی به این خانه ارسال شود، چرا که چنین فردی شایسته تکریم بود.
پس از آن، همان خانه به پایگاهی برای پرواز پهپاد تبدیل شد.پهپاد از آن نقطه به پرواز درآمد و توانست محل دقیق سانحه را شناسایی کند. در پایان، خواستم از آن زن فداکار روستایی تشکر مالی کنم و مقداری وجه نقد به او بدهم، اما با کمال تعجب و تحسین نپذیرفت. حتی رئیس وقت سازمان مدیریت بحران کشور، جناب آقای نامی، خواست چند کارت هدیه به او بدهد که باز هم نپذیرفت. با اینکه زندگی بسیار سادهای داشت، تنها نگرانیاش این بود که ما رئیسجمهور و همراهان ایشان را پیدا کنیم. این عزت نفس و ایمانِ راسخ، برای ما درسی بزرگ از انسانیت و کرامت بود.
از آنجا تا محل سانحه حدود ۳ کیلومتر فاصله بود، اما مسیر بسیار سخت و کوهستانی بود و حدود ۴۰ دقیقه زمان برد تا بتوانیم به نقطه نهایی برسیم. وقتی به محل رسیدیم، متأسفانه با پیکرهای بیجان عزیزانمان مواجه شدیم. مشخص بود که حادثه بسیار شدید بوده است، اما خوشبختانه اجساد به گونهای بودند که قابل شناسایی بودند.
مسئولیت حفظ امنیت منطقه به نیروهای سپاه واگذار شد و همکاران ما در تیمهای امداد و نجات از ساعت ۶ صبح تا حدود ۱۰ صبح عملیات انتقال اجساد و ساماندهی محل را انجام دادند. پس از پایان عملیات، پیکرهای شهدا به معراج شهدای تبریز منتقل شد.
ادعای ترکیه مبنی بر شناسایی محل دقیق حادثه نادرست بود. مختصاتی که آنها ارائه دادند، حدود ۵۰ کیلومتر با محل واقعی حادثه فاصله داشت. در واقع، نیروهای ایرانی با استفاده از پهپادهای سپاه، محل دقیق سانحه را شناسایی کردند و عملیات امدادرسانی را آغاز کردند. این نشاندهنده توانمندی و آمادگی بالای نیروهای داخلی در مواجهه با بحرانهاست.
شهید رئیسی تجسم واقعی یک خدمتگزار صادق، متعهد و مردمی بود که با تمام وجود در مسیر خدمت به مردم و نظام اسلامی گام برمیداشت.