>>همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: درستکار که یکی از موفقترین مربیان و سرمربیانِ نتیجهبگیر کشتی آزاد است، گفت: «جام تختی هفته گذشته به پایان رسید و یکی از مراحل تیم ملی برای مسابقات قهرمانی جهان که شهریور ماه در کرواسی برگزار میشود، پایان یافت. انشالله اردوهای ما برای مسابقات قهرمانی هم از خرداد شروع میشود. ۵ وزن هم هنوز انتخاب نشدهاند. امیدوارم طی ۲ ماه آینده این ۵ وزن هم کامل شود تا در مسابقات جهانی، با ترکیبی خوب و آماده حضور داشته باشیم. البته میدانم که کار سختی پیش رو داریم. مسابقات قهرمانی جهان سخت است.»
درستکار افزود: «روسها به خاطر جنگ و مسایل دیگر، به دلیل اینکه همهشان در مسابقات قهرمانی حضور ندارند، برای کشورهای دیگر کشتی میگیرند و این مهم کار ما را سختتر خواهد کرد. آنها با توجه به اینکه در دورههای قبل افول داشتهاند، تازه خودشان را پیدا کردهاند. امریکاییها هم هستند. برخی از کشتیگیران روس حتی برای کشوری مانند بحرین مسابقه میدهند. ورزشکارانی که حتی قهرمانی المپیک را در کارنامه خودشان دارند. مجارستان هم قهرمانهایی دارد که روسها در آن هستند. همچنین فرانسه و بسیاری دیگر از کشورها از کشتیگیران روس بهره میبرند.»
اکنون لیاقت تیم ملی را دارم!
درستکار ادامه داد: «ما طی برنامهریزیای که از ۴ سال گذشته داریم، حسابی آماده شدهایم اما به هر حال مسابقات جهانی است و هزار و یک اتفاق و حریفان قدر اما تیم ما در عین حال که آماده است، قدرتمند هم هست. من به همه بچهها امیدوارم و ۳،۴ ماه آینده برای ما بسیار سرنوشتساز است و در عین حال باید خوب تمرین کنیم. »
مجری برنامه در همین حین عنوان کرد که آیا اختلافات حل شده است یا خیر؟ و درستکار پاسخ داد: «اختلاف تعریف دارد. یک موقع است که شما سیستمی را قبول ندارید اما موقعی هم سیستم را قبول دارید و در جزئیات مشکلاتی وجود دارد. من البته خودخواسته رفتم و صد البته خواسته دو طرفه بود که بازگردم و سرمربی تیم ملی کشتی شوم. اگر بازگشتهام افتخاری است که برای تیم ملی کشورم کار کنم. به نظرم کار کردن برای تیم ملی کشورم، از هر حیث که به آن بنگریم، افتخار است. لیاقت میخواهد و من در حال حاضر این لیاقت را داریم.»
مژده لواسانی نیز پرسید: «الآن ارتباطتان با آقای دبیر حسنه است؟» و او پاسخ داد: «این ارتباط همیشه خوب بوده و هست. موقعی که در تیم ملی حضور نداشتم هم این ارتباط خوب بود. فراموش نکنیم که کشتی بخشی از زندگی است و همه زندگی نیست. شاید زمانی هم که حضور نداشتم در برخی جزئیات برخی اختلافات وجود داشت اما من و آقای دبیر هیچگاه با هم اختلاف نظر نداشتیم.» وی در پاسخ به این پرسش که پس چرا از تیم ملی رفتید؟ گفت: «امروز ۲ سال از آن موضوع گذشته و ممکن است برخی سخنها ایجاد سوء استفاده کند و به همین دلیل صحبت نکردم. من به این موضوع بسنده میکنم که در آن زمان و آن مقطع، لیاقت این را نداشتم که به کشورم خدمت کنم.»
مربیگری را از باشگاه شروع کردم | از کارنامهام رضایت کامل ندارم!
مژده لواسانی در ادامه توضیح داد که «شما دوران مربیگری درخشانی داشتید. کارنامه سرمربیگری شما درخشان است اما در دوران کشتیگرفتن خودتان اینقدر موفقیت نداشت. چرا؟». درستکار هم در این زمینه توضیح داد: «لطف و محبت شما و دوستان است که این نظر را دارند. در هر صورت من در زمان کشتی گرفتنم، بدشانسی آوردم و خودم هم کم کاری کردم. به رغم اینکه در مسابقات قهرمان جهان و المپیک شدم اما آن انتظاری که خودم از خودم داشتم هیچگاه محقق نشد و زحمتی که سالیان در کشتی کشیدم، برآورده نشد. درباره مربیگری فکر میکنم که با مقوله دیگری سر و کار داریم. من مربیگری را از باشگاه شروع کردم و در لیگ باشگاههای کشور، پله پله صعود و پیشرفت کردم. البته این مهم را هم بازگویم که به رغم همه موفقیتهایی که تا به امروز کسب کردهام، از کارنامه خودم رضایت کامل ندارم.»
چند مدال طلا رضایتتان را برطرف میکند؟
لواسانی پرسید چند مدال طلا بیاوریم راضی میشوید و درستکار گفت: «اینکه قهرمان جهان بشویم مرا راضی میکند. انشالله آن روز هم فرامیرسد. ما باید همه تلاشمان را بکنیم تا با آنچه در اختیار داریم، این موفقیت را کسب کنیم. اما اینکه نتیجه را رقم بزنیم خواست خداست.»
در امریکا سقف روی سرم خرد شد | «پژمان، دیروز، قهرمان تهران شد!»
مجری برنامه درجه یک در ادامه از پژمان درستکار سوال کرد «شما رابطه عاطفی عمیق و شدیدی با مرحوم پدرتان داشتید. گاه اردو در خانه پدرتان بود و کشتیگیران آنجا جمع میشدند. حتی علیرضا دبیر هم در همین اردوهای خانگی حضور داشت. شما مسافرت کوتاهی داشتید و در همان مقطع برای پدرتان مشکلی پیش آمد. میخواهم موضوع را از زبان خودتان بشنوم.» درستکار تأکید کرد: «بابت اطلاعات به روزِ شما تبریک میگویم. یک ۴۸ ساعت بسیار تلخ را تجربه کردیم. ۳ صبح بود در امریکا از خواب بیدار شدم. گویی یکی مرا بیدار کرد. دیدم که خواهرم پیام داده که پدرم سکته مغزی کرده است. آن لحظه که کلش الآن در ذهنم نیست این گونه گذشت: گویی سقف روی سرم خرد شد و دیگر هیچ چیز متوجه نشدم. البته پدرم در آن زمان فوت نکرد و به کما رفت. دوران شیوع ویروس کرونا در جهان بود و یافتن پرواز هم بسیار دشوار! به هر حال به ایران آمدم. فیلمهایی در گوشیام دارم که در کما دست و پای پدرم را میبوسیدم و با او صحبت میکردم. او حدود ۴۰ روز در کما بود و سپس درگذشت. من آن شب نماز شکر به جای آوردم. چرا که میخواستم پدرم با عزت بمیرد و زیر دست و پا نیفتد. خدا را شکر، چنین هم شد. تا لحظه مرگش محتاج کسی نشد. او علاوه بر اینکه مرا خیلی دوست داشت، شیرین هم بود. مربی قدر اول کشوری نبود اما خیلیها او را میشناختند. از ابتدا عشقش کشتی بود. مرا روی تشک میانداخت و مدام کشتی میداد. به شیرینیاش همین بس که اشاره کنم، مثلاً جلو قوم و خویشها میگفت «پژمان دیروز قهرمان تهران شد!» مثل پدرم عاشق کشتی کم دیدم. اینکه خانهاش هم اردوی کشتیگیران بود از همان عشقش نشأت میگرفت. کاش بود و این روزهای مربیگری مرا میدید! اما عمرش به قدر ندارد.
۳ دوست چگونه بدون برنامهریزی قبلی کنار هم خاک شدند؟
پدرم دو دوست قدیم داشت که از ۱۵، ۱۶ سالگی با هم بودند و بزرگ شدند. جامعه کشتی این دو نفر را هم به خوبی در خاطر دارد. یکی محمود دهدشت که قهرمان تیم ملی و جام تفلیس بود و دیگری پرویز امدادی که ایشان هم قهرمان ملی کشتی و کشتیگیر مطرحی بود. این ۳ نفر دوستان بسیار صمیمیای بودند. آقای دهدشت اول فوت کرد. ایشان را در قطعه نامآوران بهشتزهرا(س) خاک کردند. همه کارهای کفن و دفنش را هم پدرم انجام داد. روزی که پدرم فوت کرد، دیدم که در قطعه نامآوران کنارم آقای دهدشت آرمیدهاند. اصلاً قرار نبود که پدرم آنجا به خاک سپرده شود. گویی کسی مرا برد بالای آن قبر تا پدرم پیش دوست قدیمی و صمیمیاش بیارامد. ۱۰ روز پیش هم آقای امدادی فوت کردند و ایشان را هم بالای سر آقای دهدشت به خاک سپردند. هر ۳ بدون برنامهریزی قبلی کنار هم جای گرفتند. یکی ۱۵ سال پیش. یکی چندین سال پیش و یکی هم ۱۰، ۱۱ روز پیش.»
درستکار افزود: «ثمره زندگی ما، فرزندم علی است که ۱۶ سال و نیم سن دارد. او در حال حاضر بستکبالیست مطرحی است و در یکی از باشگاههای لیگ برتر کشور هم بازی میکند. باور کنید که حتی یکبار هم من سفارش او را به طور لسانی هم نکردهام. علی در رده سنی جوانان به تیم ملی زیر ۱۸ سال راه یافته و امیدوارم آینده خوبی داشته باشد. من تعجب کردم که تا امروز این قدر موفق بوده و هست. وقتی خودش برایم گفت من هم تعجب کردم.»
مژده لواسانی در هفتمین برنامه درجه یک از درستکار پرسید «شما دعوایی هم هستید. یکی از معروفترین دعواهایتان با مرحوم قنبری بود!» و درستکار پاسخ داد: «در آن دعوا من طرف فریدون و نه مقابل او بودم. با او عوا نکردم. مسابقات لیگ باشگاههای کشور بود و من کشتیگیر باشگاه پاس بودم. اجازه دهید نام آن مربی را نبرم اما مرحوم قنبری با یکی از مربیان دعوایش شده بود. نام آن مربی را نمیبرم چون شاید راضی نباشد. او با آن مربی دعوایش شد و من از مربی دفاع کردم. فریدون سال ۱۴۰۰ فوت کرد که خدا رحمتش کند. اما فریدون این اواخر حسابی متحول شده بود. خیلی هم با هم دوست بودیم و پیامهایش را هم هنوز در گوشیام دارم. این را فراموش نکنید که کشتی ورزشی هیجانی و پربرخورد است. فشار بدنی و ذهنی در آن لحظات بسیار بالاست. اتفاقاً آن مربی هم چندان تقصیر نداشت. من البته از بچگی قدری سر به هوا بودم و شیطنت میکردم. از دیوار راست بالا میرفتم اما واقعاً دعوایی نبودم. بازیگوش بودم و البته قدری شوخ طبع!»
باعث شدم کدورتهای جدیدی و دبیر حل شود!
وی درباره رابطه عباس جدیدی و علیرضا دبیر که به گفته لواسانی بارها بابت آشتیکردنشان بوده، عنوان کرد: «هر دو این بزرگواران از پیشکسوتان کشتی بوده و هستند. بارها کنار هم قرار گرفتند و من هم به نوبه خود سعی کردم کدورتهایشان را برطف کنم.»
در امریکا هویت نداشتم!
لواسانی به حضور درستکار در امریکا اشاره کرد و اینکه مهاجرت معکوس داشته و وی گفت: «در دورهای در امریکا بودم. وقتی رفتم در برخی مسایل تحت فشار بودم. اندیشیده شده به آنجا نرفتم. بعضیها که مهاجرت میکنند یا به فکر کارند یا ادامه تحصیل اما برای من چنین نبود. رفتم و نمیتوانستم محیط امریکا را تحمل کنم. ۴، ۵ سال گذشت و همچنان در لیگ برتر مربیگری میکردم. خانواده هم با من آمد. همه بازگشتیم در حالی که آنجا هم میتوانستم کار کنم. آنجا گویی هویتی نداشتم. بعضیها فکر میکنند که امریکا بهشت برین است اما واقعاً باید بگویم که برای چهرهها و قهرمانان، هیچ جا کشورشان نمیشود. حقیقتاً من نمیتوانستم با فضای آنجا کنار بیایم. صبحها حالم قدری خوب بود اما همین که آفتاب غروب میکرد، گویی غم دنیا در دلم مینشست. آنجا برایم اصلاً خوشایند نبود. بچهام دوم سوم دبستان بود و دیگر سخت میشد به او فارسی نوشتن و حرف زدن را آموخت. خدا به من کمک کرد که بازگشتم. این را هم بگویم که چه اینجا باشی، چه امریکا و چه کانادا، زندگی همواره سختیهای خودش را دارد. اما اینکه بوی مادرت به تو نخورد و دوستان و رفقایت را نبینی خیلی سختتر است. وقتی مردم چهره ورزشی تو را میشناسند با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. به ویژه کشتی که ورزشی همراه با غرور ملی است.»
پس از المپیک ۲۰۲۲ حسن یزدانی مرا کناری کشید، عکسی نشانم داد و گفت قرار است ازدواج...
وی در فراز دیگری از سخنانش به حسن یزدانی اشاره کرد و توضیح داد: «من با همه بچههای تیم ملی ارتباطی پدرانه دارم. یزدانی به هر حال کاپیتان تیم است و حرفهایی را به من، سرپرست تیم یا رئیس فدراسیون میگوید. او خاصتر از دیگر بچههاست. از سال ۱۳۷۱ که قهرمان نوجوانان جهان شد با من ارتباط دارد. از ۸، ۹ سالگیاش او را میشناسم. کشتیگیری مطیعتر، با نظم و انضباط و شاگرد بودن مانند او ندیدهام. جزو ورزشکارانی است که هیچ حاشیهای ندارد. هیچ وقت با هم سر سوزن اختلافی نداشته و نداریم. در چارچوب کار میکند و وظایف خودش را میشناسد. احتمالاً خرداد ماه امسال مراسم ازدواجش برگزار خواهد شد. پس از مسابقات جهانی ۲۰۲۲ در حاشیه جلسهای که در فدراسیون داشتیم و جناب سوریان هم حضور داشت، او پس از پایان جلسه در راهرو مرا کناری کشید. عکسی نشانم داد و گفت که قرار است ازدواج کند. من هم به او تبریک گفتم. اینکه حسن یزدانی باشی و غرور نداشته باشی خیلی مهم است. یکبار سر یکی از تمرینها رباط حسن پاره شد اما او صبر کرد و با همه کسانی که میخواستند با او عکس بگیرند، سلفی انداخت و بعد آمد. بارها به دیگر افراد تیم گفتهام که دریافتهاید که در عصری هستید که چنین قهرمان و الگویی را میبینید و درک میکنید؟»
دبیر به کشتی شأن داد
درستکار به ۲، ۳ شکست که او را حسابی آزرد بود اشاره کرد و افزود: «علیرضا دبیر جزو کسانی است که به کشتی ما شأن و منزلت داد. امروز اگر میبینید که ما همه رقمه مجهزیم و روانشانس، بدنساز و همه عوامل را در کنار هم در تیم ملی داریم، به همت علیرضا دبیر است. همه آنچه امروز میبینید با حمایت دبیر انجام شده است.»