>>همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: مسعود فراستی و رضا درستکار، منتقدان سینما که هر یک با صراحت لهجه در نقد سریال و فیلم، شهره شدهاند، در چهارمین قسمت از فصل دوم برنامه «کات»، به نقد سریال پایتخت و فیلم سینمایی صیاد پرداختند. آنچه میخوانید، خلاصهای از مهمترین بخشهای این نشست است.
صیاد توانست کاری کند؟
مسعود فراستی، منتقد سینما در این برنامه که از تلویزیون اینترنتی همشهری پخش شد، عنوان کرد: «صیاد فیلمی است که قرار است شهید صیاد شیرازی را به ما بنمایاند. بازی بازیگر خوب است. بازیگر نقش صیاد بازیگر تئاتر و درجه یک است. اما پرسش اینجاست که این فیلم توانست کاری انجام دهد یا خیر؟!
رضا درستکار، در این برنامه عنوان کرد: «دو دل بودم که این موضوع را همانطور که میخواستم بیان کنم. میخواهم تعارف را کنار بگذارم و بگویم که صیاد اصلاً فیلم سینمایی خوبی نیست. روی سخنم به هیچ وجه درباره شخصیت نخست فیلم نیست، بلکه صد درصد درباره سینمایی است که میخواهم بدانم که چه نگاهی دارد و چه کرده. فیلمی که قرار است جنگ و درگیریهای اویل انقلاب را به تصویر بکشد. درباه شخصیتی باید سخن بگوید که قرار است از آن قهرمان ارائه دهد. من در این بین ترجیح میدهم هزار بار دیگر «پل رودخانه کوای» یا «لورنس عربستان» و «دیوید لین» را ببینم. فیلمهایی که با دیدن آنها درک و فهم بهتری از پروداکشن دست میدهد و شخصیت در مدیوم شات خفه نمیشود. بنابراین تردید نکنید که صیاد فیلم خوبی نیست. فیلم صیاد قدر و منزلت شخصیت قبلی را اضافه نمیکند بلکه حتی از آن میکاهد و نمیتواند شخصیت اول را بشناساند. بیتردید اگر میتوانست این رسالت را به خوبی انجام میداد. وقتی تصمیم میگیریم درباره شخصیتهای معاصران فیلم بسازیم، این موضوع مانند شمشیر دولب است. در همین فیلم صیاد شما ناچار میشوید محسن رضایی اوایل جنگ را نشان دهید. ناچارید بنیصدر را نشان دهید. اما موضوع اصلی این است که اتفاقاً اگر بخواهید به متن وفادار باشید، باید حق را به بنیصدر بدهید.»
مسعود فراستی در این بین عنوان کرد: «و این یعنی فاجعه! این یعنی کارگردان گویی فیلم بنیصدر را ساخته است و نه فیلم سینمایی شهید صیاد شیرازی!»
درستکار ادامه داد: «کارگردان، یعنی آقای افشار در درامپردازی، آن هم در تلویزیون کارش را تا حدودی بلد است اما این موضوع یکسره با سینما فرق دارد. همینجا وقتی راجعبه یک کارگردان سینما صحبت میکنیم، فرق دارد تا کارگردان تلویزیون! جلالی که در فیلم سینمایی به شخصیتها داده میشود، در این کار نداریم! پس یعنی فیلم سینمایی نمیبینیم و در بهترین حالت با تلویزیون روبهروییم! این یعنی کاری پر از تت و توق و رخدادهای الکی و پرتزاحم. یعنی رخدادهایی که اجازه نمیدهد مخاطب با آنها همراهی و همدلی کند.»
درستکار تأکید کرد: «علاوه بر همه اینها یک زوج را برای شخصیت صیاد و همسرش انتخاب کردهاند. پرسشم این است که از این کار چه بهرهای بردهاند؟! هیچ؟! شما حتی یک پلان ساده هم از آنها ندارید و نمیبینید!» مسعود فراستی هم در این بین گفت: «و از همه بدتر نریشن صیاد، صدای زن است. این اصلاً معنا نمیدهد!»
نمیتوانند بازی خوب پیدا کنند!
درستکار تأکید کرد: «وقتی عملیات اجرا شروع میشود، این فیلم نمیتواند به اهدافش برسد. این فیلم اصلاً نمیتواند شخصیت یا شخصیتی را برجسته کند. نمیتواند رخدادها و رویدادها را ترسیم کند و واقعگرایانه به آنها بپردازد. این در حالی است که باید شخصیت جدید با سویههای جدید از بنیصدر سراغ داشته باشیم. شخصیتی آنتی گونیستی(ناسازگار) حتی تا جاهایی سمبولیک(نمادین) و تبدیل به کاریکاتور شده و این ایراد اصلی ساختن و ارائه شخصیت بنیصدر است. در این بین قهرمان داستان هم فرصت دیده شدن را پیدا نمیکند. سیر و تطورش هم به گونهای نیست که با پیش رفتن و اندک اندک به آن برسیم.
فیلمی اوایل انقلاب از تلویزیون پخش شد به نام «عمر مختار» با بازی آنتونی کوئین. در این فیلم علاوه بر بازی کاریزماتیک آنتونی کوئین که به خودی خود تصویرش در ذهن میماند و از بین نمیرفت و نمیرود، همان چهره فرد ارتشی که برابر آنتونی کوئین کرنش میکند، جلال و جبروت عمر مختار را هم به تصویر میکشد و به همین دلیل است که در ذهن مانده و از بین نرفته است.
یا همان فیلم «محمد رسولالله» مصطفی عقاد که شخصیت اصلی فیلم POV است و از طریق آدمهای دیگر متوجه او میشویم و درمییابیم که با شخصیتی بلند مرتبه سر و کار داریم. شخصیت آنتیگونیست در این فیلم ابوسفیان است که محترم و بزرگ است و همه قبولش دارند و بیشترین مخالفت را هم با پیامبر(ص) میکند. ما در این فیلم هم یک چیز بسیار بزرگ از آنچه نمیبینیم، لمس میکنیم. در واقع پرسش من این است که آدمهایی از این دست در سینمای ما کجا قرار دارند؟ بازیگرانمان را میآوریم. بازیگران خوبی هم هستند و در تئاتر کار کردهاند اما نمیتوانند بازی خوبی پیدا کنند! در مجموع در این فیلم آنچه میخواهم ببینم وجود ندارد.»
جواد افشار بچه خوبی است!
مسعود فراستی در این بین عنوان کرد: «جواد افشار بچه بسیار خوبی است. اهل موضوعش است. یعنی در جنگ هم حضور داشته. نازنین است اما فیلمساز خوبی نیست. اگر کسی میخواهد فیلمساز جنگ به حق دفاعی ما باشد، باید هر چه بیشتر به آن علقه داشته باشد. باید فیلمسازی را بیشتر و بهتر یاد بگیرد. چرا که در غیر این صورت نمیتواند آن را بسازد. با فیلمسازی تلویزیون که رضا درستکار به خوبی به آن اشاره کرد، هر چند پیشرفتی هم در کار وجود نداشته، نمیتوان کار سترگی انجام داد. حیف این آدم است که نتواند خودش را پیدا کند یا مدیوم را یاد نگیرد. سینما و تکنیک را باید یاد گرفت. اندازه قاب را باید درست فهمید.»
درستکار افزود: «در چنین فیلمی ذرات فضا باید شخصیت را لمس کند. در غیر از این صورت شخصیت شما سمپاتیک نمیشود.»
مسعود فراستی همچنین درباره سریال «پایتخت۷» عنوان کرد: «یک استدلال وجود دارد که همه میکنند و خوشبختانه رضا درستکار نمیکند! دوستان من در همشهری، از جمله سعید مروتی که بچه بسیار خوب و تیزی است، مطلبی نوشته بود که مرا عصبانی کرد. او نوشته بود سریال پایتخت۷ مردم و خانوادهها را پای تلویزیون نشاند! کل استدلالش همین بود و میگفت که این نکته بزرگی است. عنوان مطلب هم «در ستایش خانواده» بود. به نظرم پایتخت ابداً در ستایش خانواده نیست. اتفاقاً این شروع چندان هم تند نیست و میخواهم رضا ادامه دهد.»
رضا درستکار در این باره توضیح داد: «اتفاقاً آنچه درباره خانواده و سریال پایتخت۷ میگویم همان چیزی است که درباره صیاد گفتم. یعنی اصلاً چه ربطی دارد و چه دخلی به موضوع دارد؟! شما یک کلمه «خانواده» را پیدا کردهاید و همه گرفتاریها را میخواهید پشت آن پنهان کنید!»
فراستی در ادامه گفت: «دوستان من البته روشنفکر نیستند که پز روشنفکرنمایانه بگیرند. اما از سوی دیگر سرگرمی صرف هم آن چیزی است که ما با آن روبهروییم. فسیل، هتل و شبکه جم هم سرگرم کننده است!»
درستکار یادآور شد: «پایتخت سریال موفقی بود چون تولیدات صدا و سیما بسیار کم و ضعیف است.»
فراستی در ادامه گفت: «من نمیخواهم مسعود فراستیوار درباره پایتخت حرف بزنم. چون در این صورت چیزی از آن باقی نخواهد ماند. اما با چماق ستایش خانواده، پایتخت را علم نکنید. پایتخت یک سریال کوچولو بود که قصد داشت مردم را بخنداند. کار هم ابتدا کار تورج اصلانی بود. او میخواست فیلمی بسازد که یک خانواده پشت کامیونت باشند و تنابنده آن را خرید و آن را ساخت و تنابنده تواناییاش را هم داشت. همچنان هم میشود بازیاش را تماشا کرد و از آن زده نشد. پایتخت یک جاهایی قابل دفاع است. منهای میمون بازی آدمی که خودش را میمون کرد و توهینآمیز و با بازیای بد همراه بود. از سوی دیگر به صرف اینکه روی زمین بنشینیم و در طاقچه گلدان بگذاریم، خانواده ایرانی را نساختهایم. این سریال بهترین بخشش را در فصل اولش نشان داد اما سیروس مقدم خرابش کرد و البته او تا این لحظه هیچ چیز یاد نگرفت. فیلمبرداریها سریال را خراب کرد. بارزترین ویژگی خانواده ایرانی این است که خانواده تضادها را تاب میآورد و نمیگذارد به انفجار برسد.
تنابنده از بس میخواهد رئیس باشد، دعواها را دامن میزند. شخصیتی تیپیکال نیست. خانواده ایرانی در نهایت شریفاند و همدیگر را متحداً جمع میکنند نه اینکه یکدیگر را تفریق کنند و در پی این تفریق کمیکی به مخاطب ارائه دهد! بهترین بخش سریال پایتخت همان فصل اولش بود که سیروس مقدم با دوربینش، آن را نابود کرد!»