به گزارش >>همشهری انلاین، ابوالفضل ظهرهوند، نماینده مجلس شورای اسلامی: در روزگار پرآشوب کنونی، منطقهی غرب آسیا در دل تلاطمی عمیق و بیسابقه قرار دارد؛ تلاطمی که نهتنها از جنس ناپایداری سیاسی و ژئوپلیتیکی، بلکه نشانگر مرحلهای است که میتوان آن را «گذار تمدنی» نام نهاد. گذاری که اگرچه ابعاد آن از آمریکای لاتین تا شرق دور گسترده شده، اما قلب تپنده و کانون اصلیاش بیتردید در جغرافیای حساس و پرچالش ما قرار گرفته است.
در این میانه، بازیگران اصلی صحنه جهانی، یعنی ایالات متحده در یکسو و چین، روسیه و ایران در سوی دیگر، هر یک با اهداف و انگیزههایی متفاوت درصدد اثرگذاری بر روند این دگرگونی ژرفاند. آمریکا، که طی سالهای اخیر، هژمونی خود را در منطقه مخدوش و منزلت گذشتهاش را در عرصه بینالمللی متزلزل یافته، اکنون با تلاشی فزاینده سعی دارد با احیای مجدد ساختار سلطهجویانه خویش و بازیابی اتحاد راهبردی با رژیم صهیونیستی، نفوذ ازدسترفتهی خود را در غرب آسیا بازسازی کند.
در نقطهی مقابل، سهضلعی چین، روسیه و ایران، بهمنظور رهایی از تهدیدات مستمر نظام سلطهی آمریکایی، ناگزیر به در پیش گرفتن رویکردی چندجانبهگرا و نظممحور شدهاند. چین و روسیه، بهویژه پس از جنگ اوکراین و تشدید رویارویی با بلوک غرب، تصمیم خود را برای شکلدهی به یک نظم بدیل گرفتهاند. اما ایران، با احتیاط و در مرحلهای از سنجش و ارزیابی، هنوز در حال ترسیم مختصات دقیق حضور خود در این نظم نوین است.
در چنین بستری، سفر فرستادهی ویژهی عربستان سعودی به تهران، بیش از آنکه نشانهی تغییر راهبردی باشد، بازیای دوگانه و چندلایه بهنظر میرسد. از یکسو عربستان در پی پیروی از نقشهی مهندسیشدهی ایالات متحده راهی ایران شده و از سوی دیگر نگران از خشم نیروهای مقاومت در منطقه، تلاش دارد از طریق این سفر، اعتماد جمهوری اسلامی و جریانهای مقاومت را جلب نماید تا خود را از شعاع تهدیدات نظامی و امنیتی مصون دارد.
تأمل در وقایع اخیر، از جمله درگیریهای تازه میان نیروهای سعودی-اماراتی و جنبش انصارالله یمن در منطقهی راهبردی الحدیده، پرده از استمرار پروژههای مستقل سعودی نیز برمیدارد. بر همین مبنا، نمیتوان صرفاً بر مبنای دیدار دیپلماتیک اخیر، خوشبینی مطلق نسبت به تغییر بنیادین در رفتار ریاض داشت. در نهایت، همه چیز به چگونگی انتقال پیامها و گزارشهای فرستادهی سعودی، یعنی خالد بن سلمان، به دربار عربستان بستگی دارد. باید منتظر ماند و دید که ریاض در مسیر همراهی کامل با طرحهای آمریکا گام برمیدارد یا سودای نقشآفرینی مستقلانه را در سر میپروراند، همانگونه که چین و روسیه در پیش گرفتهاند و ایران نیز در آستانهی انتخاب آن است.
نکتهی پایانی آنکه این الگوی دوگانهی رفتاری تنها مختص عربستان نیست. در ترکیه نیز شاهد چنین تناقضی هستیم؛ جاییکه اردوغان، از یکسو در مسیر تقویت روابط نظامی با تلآویو و حتی ارسال تسلیحات به رژیم صهیونیستی گام برمیدارد، و از سوی دیگر، کوششی آشکار برای حفظ روابط با جمهوری اسلامی ایران دارد. گویی او نیز، در اندیشهی تأمین پشتوانهای برای روزهای بحران، بهویژه در صورت بروز کودتایی دیگر، بهدنبال بیمهای سیاسی و منطقهای است.