یکشنبه، 25 خرداد، 1404

ایران خاک من است، کجا بروم؟ | پاسخ دختر باد به درخواست‌های مهاجرت

>>همشهری آنلاین- فهیمه طباطبایی- لیلا شریف: به او می‌گویند «دختر باد»؛ چندین مدال در رشته دوومیدانی کسب کرده و با اینکه ۳۲سال دارد، می‌گوید که برای المپیک بعدی هم تلاش می‌کند. در مورد مردم ایران که حرف می‌زند در چشمانش ۲مروارید اشک را می‌توان دید و می‌گوید: آرزویش دیدن دل شاد و لب خندان مردم است. از ۷سالگی برای ورزشکارشدن تلاش کرده و هنوز هم ساعت‌های زیادی ورزش می‌کند و برای نام خودش و ایران دویده و باز هم می‌خواهد بدود.

از مهاجرت ورزشکاران ناراحت است و می‌گوید: من به شعار «بمان و بساز» خیلی اعتقاد دارم. در شب بارانی چهارشنبه، ۲۲اسفند ماه در استودیوی همشهری میزبان «فرزانه فصیحی» در برنامه «درجه‌یک» بودیم؛ زن ورزشکار و قهرمان ایران که از پستی‌ها و بلندی‌های رشته دوومیدانی برای ما گفت.

دلایل شخصی خودم را داشتم؛ دوست داشتم مقداری از این فضا دور باشم.

این لقب از زمان لیلا ابراهیمی، دونده استقامت ایران گذاشته شده و بعد از آن به دختران دونده دیگر هم این لقب را داده‌اند. لقب زیبایی است. القاب خیلی برای من مهم نیستند. من همیشه می‌گویم که من «فرزانه فصیحی» هستم و برای این اسم تلاش کرده‌ام که اسمم را به‌عنوان یک دختر ایرانی در جهان نشان بدهم.

بیشتر از ۱۵ سال.

متولد ۱۳دی ۷۱ هستم.

بله! من یک سال از ورزش دور شدم؛ هر چند ما نمی‌توانیم از ورزش جدا شویم. روزهای سختی را گذرانده بودم. آن زمان مسابقات بازی‌های آسیایی بود و بعد از چند سال که در اوج بودم، اعزام نشدم. می‌گفتند که استانداردها را ندارم. آن زمان اعتراض من این بود که ما ۴ سهمیه داشتیم، اما فقط ۲ سهمیه را اعزام کردند. حرف من این بود که چرا از تمام سهمیه‌ها استفاده نمی‌کنید؛ درصورتی که کشورهای خارجی از تمام سهمیه‌ها استفاده می‌کنند.

بله! رکورد را جابه‌جا کردم. به من گفته بودند که تو فرم بدنت به دوی سرعتی نمی‌خورد. من هم خواستم که این موضوع را به این دوستان ثابت کنم و ثابت کردم.

من از ۷سالگی با ژیمناستیک ورزش را شروع کردم، اما از مدرسه برای مسابقه دوومیدانی انتخاب شدم. آنجا رکورد زدم و به‌عنوان یک استعداد معرفی شدم. من آن زمان به‌خودم می‌گفتم که خب، من برای چه باید بدوم، اما بعد از یک‌سال نگاهم عوض شد و به تمرین‌ها رفتم و در نخستین مسابقه کشوری هم مدال برنز گرفتم؛ به همین ترتیب مدال‌های دیگری هم گرفتم و علاقه‌ام برای رکوردهای بعدی بالا رفت. البته الان دوست دارم که از مسیر لذت ببرم. این مسیر و اتفاقاتی که در آن افتاد، هرگز از یادم نمی‌رود.

خیلی زیاد. من خیلی بیشتر از دونده‌های معروف خارجی جنگیدم؛ چون شرایط‌مان مقداری متفاوت است.

مشکلات در همه‌جا هست، ولی تفاوت‌هایی داریم.

برایم خیلی تلخ بود. ما ۳۰ نفر در المپیک بودیم. من انتظار داشتم که دیده شوم؛ بدون شک این تصمیم برای آن دوستان هم سخت بود؛ چون مسابقات من به‌دلیل نوع پوشش سایر ورزشکاران کمی متفاوت است، ولی من خودم فکر می‌کردم دوستانی که در مسابقات حضور داشتند، می‌توانستند تنها از من تصویربرداری کنند، اما این کار را هم نکردند. وقتی می‌بینم که دوستان در کشورهای دیگر در رسانه‌هایشان دیده می‌شوند، دلم می‌گیرد.

امید به خدا! تا جایی که بدنم توان داشته باشد، تلاش می‌کنم. اگر شرایط مهیا باشد و بدن اجازه بدهد، می‌توان ادامه داد.

تنها کسانی که همیشه پشت من بوده‌اند، مردم ایران هستند. من برای این مردم خیلی تلاش می‌کنم و به تلاشم ادامه خواهم داد.

بله! از من خواسته‌اند. من خیلی دلم می‌گیرد وقتی می‌بینم که ورزشکارها می‌روند. متأسفانه ورزشکاران خیلی خوبی از ایران مهاجرت کرده‌اند. من یادم هست که تا چند سال پیش وقتی می‌دیدند که ورزشکاری دلسرد شده‌، او را به‌نحوی راضی نگه می‌داشتند، اما الان مقداری اولویت‌ها متفاوت شده است؛ خیلی راحت نخبه‌های علمی و ورزشی ما از ایران می‌روند. من به شعار «بمان و بساز» خیلی اعتقاد دارم. می‌شود ایران را ساخت؛ هر چند خیلی سخت است، اما من می‌گویم اگر همه بروند، چه‌کسی قرار است بسازد. نمی‌دانم شاید یک روزی من هم به این نتیجه برسم که باید بروم، اما امیدوارم که این اتفاق هیچ‌وقت نیفتد. اینجا وطن و خانه من است؛ چرا باید بروم. با احترامی که برای همه ورزشکارها و تصمیمشان قائل هستم، ولی من دوست ندارم این اتفاق بیفتد و دلم می‌گیرد. ما ورزشکارهای بزرگ مانند سارا خادم‌الشریعه، میترا حجازی‌پور و... کم نداشتیم که رفتند. الان هم الناز رکابی رفت، واقعا قلبم از این اتفاق درد می‌گیرد. دوست ندارم خودم هم این مسیر را انتخاب کنم، اما واقعیتش وقتی فشارها زیاد می‌شود به این موضوع فکر می‌کنم. امیدوارم شرایط به شکلی پیش برود که ما و بچه‌های این سرزمین در همین‌جا بمانیم. اینجا خانه ماست؛ ما از خانه‌مان نمی‌توانیم فرار کنیم.

ورزشکار حرفه‌ای باید تمام تمرکزش بر کارش باشد. در نقاط دیگر جهان، ورزشکار حامی مالی دارد؛ درواقع ورزش تبدیل به‌کار افراد می‌شود. من و همسرم که یک تیم ۲نفره هستیم، خودمان حامی مالی پیدا کرده‌ایم و خوب کار می‌کنیم. هزینه‌ها آنقدر بالا بود که نیاز به یار کمکی داشتیم. اولین سالی که من از ایران برای مسابقات رفتم، خانه و ماشینم را فروختم؛ چون حس می‌کردم که باید سرمایه‌گذاری کنم، خدا را شکر توانستم.

از سال ۹۸.

من داخل زمین هستم و همسرم برنامه‌ها را مدیریت می‌کند.

مرز باریکی وجود دارد و خیلی سخت است. گاهی در کار با هم اختلاف‌نظر داریم، اما قبول کرده‌ایم که این تیم ۲نفره با هم بهتر پیش می‌روند. برخی اوقات خسته می‌شویم، اما وقتی از هم حمایت می‌کنیم، می‌توانیم به‌راحتی بلند شویم و ادامه بدهیم. از همسرم ممنونم که این سال‌ها مرا تنها نگذاشت و هرکاری را برای من انجام داد. زن‌ها می‌توانند پا به پای مردها کار کنند و در اجتماع باشند، اما وقتی به خانه می‌رسم و کار خانه را انجام می‌دهم، آرام می‌شوم. از زمانی که با همسرم آشنا شده‌ام، موفق‌تر هستم.

پدرم، مادرم و برادرم؛ چون ما یک خانواده ورزشی هستیم. پدر من والیبالیست بود و ۵سال می‌آمد پای تمرین‌های من یا مادرم کارهای روانکاوی مرا انجام می‌داد و در تک‌تک مسابقات من حضور داشت و برادرم قهرمان شیرجه و شنا بود و در کل همه دوست داشتند پیشرفت کنم.

چقدر خوب. بله. سوار هم شدم و خیلی هم دوست دارم. آزاد شود هم سوار می‌شوم و فکر می‌کنم در کیش آزاد هست که امیدوارم در کشور هم آزاد شود.

دوست دارم در ۵۰سالگی در آرامش باشم. آنقدر در این سال‌ها دویده و تلاش کرده‌ام که می‌خواهم در آن سن آرام باشم و دوست دارم فرزند داشته باشم و خانواده‌ام را بزرگ‌تر کنم.

بله! چراکه نه. ژن ورزشی دارند؛ هم پدر و هم مادر. حتی شاید از من خیلی بهتر هم شوند و من تأکیدم این است که بچه‌ها حتما باید در ورزش باشند؛ چراکه دوست دارم لذت‌هایی را که ما تجربه کرده‌ایم آنها هم تجربه کنند. دوره ورزشی ما سختی داشت، اما لذت‌های زیادی هم داشت.

بزرگ‌ترینش این بوده که جا نزنی و وقتی در چاله‌ای افتادی، بلند شوی و دستت را بزنی روی زانویت و ادامه بدهی. ما باید ادامه بدهیم.

هیچ‌وقت! و تا الان این اتفاق برای من نیفتاده است؛ چون فکر می‌کنم که شکست هم جزئی از این فرایند است. تو اگر شکست نخوری، لذت برد را هم نمی‌توانی داشته باشی؛ تا همیشه که نمی‌شود برد باشد. یک موقع‌هایی هم نیاز است که تو بروی پایین و آنجا را هم نگاهی بیندازی تا قدر آن بالابودن را هم بدانی.

وزیر ورزش یکسری کارهای خاص را می‌تواند انجام دهد و همه‌چیز با ایشان نیست؛ ولی من اگر وزیر ورزش بودم و می‌دیدم که دخترها چقدر تلاش می‌کنند، اهمیت ویژه‌ای به آنها می‌دادم.

خیلی زیاد! و الان دوی خیابانی چقدر زیاد است و می‌بینم که همه مشتاقانه سمت این رشته آمده‌اند و من هر روز هزاران پیام از افراد مختلف می‌گیرم که دوست دارند دو را شروع کنند و این خیلی برای من لذتبخش است.

دوست دارم مدالی که نگرفتم، یعنی مدال بازی‌های آسیایی را ان‌شاءالله بگیرم که البته ۲سال دیگر برگزار می‌شود. البته شرایط سخت‌تر شده که همه آن هم مالی نیست. بعضی‌ مواقع در حد یک تلفن که فرزانه آسیب دیدی و چه کاری می‌توانیم برای تو انجام دهیم هم آدم را دلخوش می‌کند و وقتی می‌بینی اینطوری نیست، اذیت می‌شوی.

برای سال جدید آرزوی شخصی ندارم. مثل چند سال پیش امیدوارم مردم دلشان شاد شود و لبخند روی لب‌هایشان بیاید و من هم همیشه دونده و قهرمان کوچک مردم هستم و سر تعظیم فرود می‌آورم برای مردم ایران و به عشق آنها.

3 ماه پیش

دسته‌بندی‌ها