یکشنبه، 25 خرداد، 1404

نجات معجزه‌آسا از حمله پلنگ گرسنه


>>همشهری آنلاین - فتانه احدی: حادثه حمله پلنگ گرسنه به مرد روستایی صبح یکی از آخرین روزهای بهمن‌ماه رخ داد. آن روز محمد کریم کریمی، مرد 70 ساله ساکن روستای طاله الموت برای سرکشی به گوسفندانش وارد طویله شد که ناگهان هدف حمله یک قلاده پلنگ قرار گرفت.

علی کریمی، پسر این مرد در گفت و گو با همشهری می‌گوید: چون فصل زایمان گوسفندان است، پدرم صبح زود برای سرکشی به گوسفندان، به طویله رفت. آن روز شرایط طویله کمی عجیب بود. هیچ صدایی از گوسفندان به گوش نمی‌رسید و همه جا کاملا ساکت بود. با این حال پدرم به تصور اینکه گوسفندها آرام گرفته‌اند، در طویله را باز کرد و وارد شد که ناگهان حیوانی به او حمله کرد.

او ادامه می‌دهد: همان لحظه پدرم متوجه شدکه مورد حمله پلنگ قرار گرفته است. پلنگ گرسنه برای شکار وارد طویله شده بود و با دیدن پدرم به او حمله کرد و با چنگال‌های تیزش مدام به او ضربه می‌زد. پدرم هم برای نجات جانش به جدال با او پرداخت اما پلنگ مدام به سر و گردن و صورت پدرم ضربه می‌زد و همین باعث شد که پدرم لحظاتی روی زمین بیفتد.

فرار پلنگ

پیرمرد روستایی می‌دانست که اگر مقاومت کند، پلنگ جانش را خواهد گرفت. به همین دلیل وقتی روی زمین افتاد، خودش را به مردن زد و پلنگ وقتی دید که او حرکت نمی‌کند، رهایش کرد و از طویله گریخت.

پسر این مرد ادامه می‌دهد: بعد از فرار پلنگ، پدرم همه توانش را جمع کرد و با سر و صورت زخمی خودش را به خانه پسرعمویم که همسایه‌شان است، رساند. پسر عمویم با دیدن وضعیت وحشتناک او، بلافاصله با اورژانس تماس گرفت و همزمان نیسانش را روشن کرد و پدرم را به داخل ماشین منتقل کرد تا او را به پایین الموت و جایی ببرد که بالگرد اورژانس بتواند فرود بیاید.

وی ادامه می‌دهد: پدرم یک روز در بیمارستان قزوین ماند اما با توجه به زخم های عمیق و وخامت حالش او را به بیمارستان تهران منتقل کردند. پدرم در بیمارستان تهران از ناحیه چشم و بینی و فک و صورت مورد عمل جراحی قرار گرفت و با تلاش پزشکان از خطر مرگ گریخت. او حدود 19 روز پدرم در بیمارستان بستری و تحت معالجه قرار داشت و حالا دو عمل دیگر هم باید در فرودین و اردیبهشت انجام دهد.

وی می‌گوید: بعد از اینکه خیالمان از پدرم راحت شد، متوجه شدیم که پلنگ 40 گوسفند را مورد حمله قرار داده و آنها را کشته است. کارشناسان محیط زیست که برای بازرسی به خانه پدرم رفته بودند، متوجه شدند که پلنگ در نیمه‌های شب از دریچه طویله وارد شده و وقتی می‌خواسته یک گوسفند را با خود بیرون ببرد، در طویله گیرکرده است. حیوان وقتی خود را در اسارت دیده به جان گوسفندان افتاده است و آنها را خفه کرده و کشته است. صبح هم که پدرم وارد طویله شده برای اینکه فرار کند، به پدرم حمله کرده و در نهایت از در گریخته است.

3 ماه پیش

دسته‌بندی‌ها