>>عصر ایران؛ مرضیه حسینی- با انتشار خبر قتل تکاندهندۀ «الهۀ حسیننژاد» سایتها، کانالها و رسانههای فمنیستی به سرعت وارد عمل شده و با تاکید بر عناوینی از قبیل «باز هم دخترکشی!» یا «دختری دیگر از ما قربانی خشونت شد!» موضوع جنایت را چنان بازنمایی کردند که گویی مقتول به دلیل زن بودن کشته شده و انگیزه قاتل جنسیتی بوده است.
>>گرایش به خشونت به اندازه فقر اثرگذار است
مطرح شدن احتمال تأیید نشدۀ تجاوز از سوی شبه رسانههایی که به دنبال گرفتن لایک و کامنت هستند، در کنار جریحهدار کردن احساسات خانواده الهۀ حسیننژاد، بر تقلیل این جنایت به «زنکشی» دامن زد. این در حالی است که این گونه تقلیلگرایی سادهانگارانه، مانع فهم عمق تراژیک ماجرا و پیچیدگی آن شده و همچنین قتل مظلومانه «امیرمحمد خالقی» دانشجویی که به خاطر لپتاپش کشته شد را از نظر دور میدارد.
همان طور که نمیتوان بر عامل جنسیت به عنوان انگیزۀ قتل تاکید کرد، پافشاری بر فقر و انگیزۀ اقتصادی به صورت تک بعدی نیز گمراه کننده است.
تأکید بر اقتصاد و فقر به عنوان تنها عامل و انگیزه قتل الهه حسین نژاد و امیرمحمد خالقی، عوامل مهم دیگری از جمله گرایش افراد به خشونت ورزی، فقدان سلامت روان در میان افراد جامعه و ابتلا به اختلالات روانی را نادیده میگیرد.
گفتهها حاکی از آن است که قاتل الهه در روزهای بعد از قتل، حالت طبیعی داشته و حتی در زمان دستگیری در قهوه خانه مشغول خوشوبش با دوستانش بوده. همسر سابق قاتل نیز گفته وی از سلامت روان برخوردار نبود و پیشتر نیز اقدام به خشونت کرده بود.
گزارشهای روان پزشکی در پروندههای مشابه نشان میدهد شخصیتهای ضداجتماعی و افرادی که دارای اختلالات کنترل تکانهای یا سایکوپاتی هستند، توجهی به جنسیت قربانیان خود ندارند.
>>85 درصد قربانیان قتل مردان هستند!
ایراد دیگری که بر تقلیل دادن قتل الهه حسیننژاد به زنکشی و دخترکشی وارد است این است که قربانیان مرد را از توجه و همدلییی که شایسته آناند محروم میکند.
این در حالی است که بر اساس آمارهای رسمی یعنی گزارشهای سالانه پزشکی قانونی و مرکز آمار ایران، بیش از 70 درصد از قربانیان قتل را مردان تشکیل میدهند. به عنوان مثال، این عدد در سال 1400، 75 درصد بوده است! «محمد جوادزاده» رییس سازمان پزشکی قانونی کشور نیز گفته در سال 1401، 85 درصد قربانیان قتلها مردان بودهاند.
این آمار البته با الگوی جهانی نیز همخوانی دارد. مردان به دلایلی چون درگیریهای فیزیکی، حضور بیشتر در فضای عمومی، فعالیت در مشاغل پرخطر و تعارضات اجتماعی و اقتصادی بیشتر از زنان در معرض کشته شدن قرار دارند. آمار قتل در استانهای مرزی و کلانشهرها بالاتر است و در این مناطق نیز قربانیان اغلب مردان هستند.
بنابرایننمیتوان قتل هر زن را مصداق زنستیزی دانست و باید گفت جنسیتی کردن ماجرا اساساً گمراه کننده است زیرا تقلیل جنایت به الگوی جنسیتی، ماهیت منحصر به فرد روابط انسانی و عوامل موقعیتی را نادیده میگیرد. به عنوان مثال، در ماجرای "کلثوم اکبری" که به گفته خودش 15 و به گفته پلیس 11 مرد را کشته بود، جامعه همدلی مورد انتظار را با قربانیان مرد نشان نداد.
وجه دیگر اینکه فمنیستها و اساسا کسانی که موضوع جنایت را به زنکشی و دخترکشی تقلیل میدهد، متوجه این نکته نیستند که با چنین خطایی، مفهوم واقعی زنکشی را که ناظر بر قتلهای سیستماتیک با انگیزه جنسیتی است از معنا تهی میکنند؛ رویکردی که در نهایت به عادی شدن اصطلاح "زنکُشی" میانجامد.
>>مطالبهگری به جای تقلیلگرایی
قتل الهه حسیننژاد مانند هر جنایت دیگری تراژدی انسانی است و باید در تمام ابعاد آن بررسی شود. در حالی که نمیتوان وجود خشونتهای جنسیتی در جامعه را انکار کرد، اما عادلانه نیست قتل هر زن را صرفاً به دلیل جنسیتی قربانی تحلیل کنیم. رویکرد جامعتر این است که به جای تمرکز بر یک عامل، به تعامل پیچیده عوامل روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی توجه کنیم.
بنابراین، بهتر است به جای تأکید غلط بر زنکُشی در ماجرای قتل الهه حسیننژاد، مطالبات موجود بر مسایلی چون اصلاح نظام قضایی، بهبود خدمات رواندرمانی، مقابله با فرهنگ خشونت و تقویت حمایتهای اجتماعی از افراد در معرض خطر، تقویت نظام مراقبتهای روانی-اجتماعی، گسترش مراکز مشاوره محلهمحور، آموزش مهارتهای کنترل خشم از دوران کودکی، غربالگری روانی – اجتماعی و ایجاد بانک اطلاعاتی ملی از مجرمان و خشونتگرها متمرکز شود.