یکشنبه، 28 اردیبهشت، 1404

راهی جز این نیست: ایران‌گرایی برای توسعه ایران


>>عصر ایران؛ امید جهانشاهی- از آن زمان که زمزمه مذاکرات آغاز شد و دلایلی برای ضرورت آن مطرح شدند مثل برداشتن سنگ تحریم ها از پیش پای ایران، ضرورت مساله توسعه ایران، ناامید کردن دشمنان ایران و ... مساله ایران هم بیش از پیش در کانون تحلیل‌ها و توجه‌ها قرار گرفت.

به ویژه حاشیه‌های سفر اخیر ترامپ به کشورهای حاشیه خلیج فارس و آنچه در مورد قیاس ظرفیت‌های ایران با این کشورها و برنامه‌های این کشورها برای توسعه در رسانه های اجتماعی پر بازدید شدند و البته به جرات می‌توان گفت فراتر از همه اینها مساله تغییر نام خلیج فارس بود که حس ایران‌دوستی و ایران‌گرایی را برکشید و در صدر توجه‌ها نشاند.

به نظر می‌رسد توجه بیشتر به ایران و ایران‌خواهی تنها محدود و منحصر به دلایل ضرورت مذاکره و غیرت ایرانی و قیاس ها و مسئله نام خلیج فارس نیست.

جامعه ایرانی امروز به دلایل مختلف از جمله برامدن نسل‌های تازه و دور شدن از فضای پرشور آرمان ها و انقلاب و مقتضیات فضای جنگ، به دنبال بازتعریف خود به عنوان جامعه ایرانی است. این مساله‌ای منحصر به نسل جوان نیست. مساله ای پیش روی ایران در مختصات امروز است.

حسینی دیاکو در یک مصاحبه این معنا را صریح توضیح داده است: «چیزی که ما، به معنای حاکمان ایران، الان نیاز داریم این است که از خودمان بپرسیم که به منزله ایران، ما که هستیم؟ به دنبال چه چیزی در جهان هستیم؟ می‌خواهیم دیگران چه انتظاری از ما به عنوان ایران داشته باشند؟ به عبارت دیگر به شروع فرآیند خودشناسی ملی نیاز داریم که انتهای آن باید خودآگاهی ملی و ژئوپلتیکی ما باشد. به این معنا که بفهمیم در آن نظام جهانی که با پویایی و سرعت شکل می‌گیرد، می‌خواهیم در کجا بایستیم و از ایستادن در آن نقطه به دنبال چه هدفی هستیم و می‌خواهیم دیگران ما را چطور بشناسند؟»

به نظر می‌رسد آنچه به عنوان نوعی ایران‌گرایی در بین بخشی از جامعه در حال شکل‌گیری است پاسخی به این بازتعریف است. این ایران‌گرایی بر خلاف جوسازی‌های سیاسی رسانه‌های سلطنت طلب، نه ویژگی سلطنت طلبان است و نه به هیچ روی طرفدار اشکال دیگر استبداد. ایران گرایی در حال ظهور و مبتنی بر حقوق شهروندی و ارزش‌های مردم‌سالاری است.

ایران گرایی شاید شعار سلطنت طلبان باشد اما منحصر کردن آن به آنها، توهین به شعور ایران‌گرایان است. ایران‌گرایی‌یی که در ایران و به ویژه در جامعه جوان در حال شکل‌گیری است برخاسته از همان شعار «زندگی» و راهی برای برکشیدن آن است و از همین رو عمیقاً فرهنگی و مبتنی بر پذیرش تنوع است.

اسلام‌گرا نیست اما به هیچ روی ضد دینی هم نیست. برخلاف دوران نخستین مواجهه ایرانیان با تجدد یعنی اواخر دوران قاجار که روشنفکران «علت فلاکت ایرانیان» را دین دانستند و ضد عرب بودند و حتی تا آنجا پیش رفتند که فتحعلی آخوندزاده به دنبال تغییر خط و الفبای فارسی بود تا مانع پیشرفت را بردارد، امروز اما این ایران‌گرایی ضد دین نیست.

مردمی که کوروش را تکریم و تخت جمشید را تحسین می‌کنند، حرمت محرم را هم نگه می‌دارند و فرهنگ و سنت های دینی را هم به عنوان بخشی از فرهنگ و آیین ایرانی پاس می‌دارند. اگر از آن سالهای خامی اواخر قاجار به تدریج باستان گرایی به مثابه پرچمی برای پیشرفت برکشیده شد، ایران‌گرایی امروز باستان‌گرا نیست.

اساساً امروز بر خلاف اواخر قاجار و بعد از آن یعنی دوران پهلوی اول، ایران‌گرایی ماهیتی ضد دینی ندارد بلکه صرفاً برای اولویت دادن به ایران است. چیزی که در برخی دلایل ضرورت مذاکره هم دیده می‌شود. پیش از آن نیز البته سیاستمداران ملی به این اولویت اشاره می‌کردند مثل حسن روحانی که گفت: «فتحی شقاقی، دبیر کل اسبق جهاد اسلامی، به من گفت اول باید خودتان مستحکم شوید و بعدا به فلسطین کمک کنید؛ ایران اولویت اول باید باشد.»

این اولویت است که امروز ایران‌گرایی را خواستنی کرده است. اگر در سالهای نخستین انقلاب به خاطر غلبه فضای چپ‌، ایران و ایران دوستی زیر سایه شعارهای مبارزه با امپریالیسم جهان‌خوار، و اتحاد خلق‌های مبارز و ... به حاشیه رفته بود و تا سالها ایران دوستی نشانه انحراف بود، آن‌چنان‌که وقتی برای اولین بار سرود «ای ایران» در اوایل سال 1366 پخش شد یک شوک بزرگ و خلاف آمد عادت محسوب می‌شد، امروز تمرکز و توجه جامعه بیش از هر زمان به ایران و توسعه ایران است. به بیان دیگر، بر خلاف سالهای نخست انقلاب، امروز معیار دستگاه محاسباتی بخش بزرگی از جامعه و بویژه جوانترها بر مبنای ایران و توسعه ایران است و بر این اساس در مورد شعارها و سویه‌ها قضاوت می‌کند و نه به اصطلاح آرمان‌ها.

ایران‌گرایی امروز به معنای دور شدن یا کمتر اهمیت دادن به مساله «استقلال ایران» به عنوان یکی از دستاوردهای بنیادین و ارزش‌های محوری انقلاب اسلامی نیست، بلکه پس از تثبیت استقلال به دنبال توسعه است. چراکه امروزه لازمه حفظ استقلال، توسعه یافتگی است.

برای حفظ داشته‌ها و منابع، اعم از فرهنگی و اقتصادی، از منابع انرژی تا نمادهای ملی، حتی برای حفظ نام خلیج فارس باید توسعه یافته شویم. نمی‌توان در بند تحریم‌ها گرفتار بود و تجارت و بنادری کم رونق داشت، و از ظرفیت های سواحل مکران و بندر اقیانوسی و بی‌نظیر چابهار استفاده نکرد و توسعه فرودگاهی و توسعه فناوری و ورزشی و گردشگری کشورهای عربی را دید و توقع داشت تا از لابی‌ها و نفوذ سیاسی حاصل از سرمایه گذاری‌هایشان برای فشار جهت تغیر نام خلیج فارس یا ادعای مالکیت سه جزیره استفاده نکنند. برای لابی قوی داشتن در مجامع بین المللی و محافل سیاسی و فشار آوردن برای دفاع از منافع ملی و حفاظت از منابع ملی، راهی جز توسعه یافتگی نیست.

اگر بخواهیم «باید قوی شویم» رهبری را جامه‌ی عمل بپوشانیم، راهی جز توسعه وجود ندارد. اگر بخواهیم ایران، ایران بماند راهی جز توسعه نیست. امروز ایران‌گرایی گفتمانی برای توسعه است و از این منظر، ایران‌گرایی امری بر مبنای شعار پرشور «ما می توانیم» انقلاب و در ادامه «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» است. تحقق این توسعه البته گام هایی دارد که اولین آن زدودن بند تحریم‌ها است.

9 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها