>>سرویس تاریخ «انتخاب»: اکبر اعتماد، موسس و نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی بود. در سال ۱۳۴۷ به سمت اولین رئیس مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی، که بدیل ایرانی مرکز ملی پژوهشهای علمی (CNRS) در فرانسه بود، منصوب شد. در سال ۱۳۵۳ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست گرفت و این سازمان را بنیان نهاد. اعتماد تا سال ۱۳۵۷ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست داشت. این گفتگوها توسط فرخ غفاری در پاریس انجام شده است.
سؤال: آخرین سؤال من درباره اینست که به عقیده شما علل عمده به روز انقلاب در ایران چه بود؟
دکتر اعتماد: بررسی اینکه چرا این اتفاق در ایران افتاد و بچه صورتی یک رژیـــــــــم ثابتی که واقعاً در طی سالها راه و چاه حرکت به طرف ساختن و سازندگی ایران را پیدا کرده بودهم در داخل و هم در خار مسلماً پایههای قوی برای ادامه ساخته بود و پیش میرفت، چرا متزلزل شد چرا در هم ریخت، چرا در یک لحظه ملت ایران بحالت غلیان درآمد و معیارها عوض شد یا حتی معیارها درهم ریخت، اینها مطالبی اس که واقعاً " بعداً" بایدتاریخ نویسان و محققین تاریخ و محققین علوم اجتماعی اقتصادی به نشینند و بررسی کنند وبیرون بیاورند و فکر میکنم که هیچکدام از ما باندازه کافی فاصله با این وقایع نداریم که بتوانیم قضاوت بکنیم، بنده هم خیلی چیزهــــــــــا ممکن است در مغزم باشد و نظریات مختلفی داشته باشم ولی فکر نمیکنم که همه اینها را باید اینجا بازکرد ولی یکی دو مطلب که از لحاظ من مهم بود و شاید نقش اساسی در فرم گرفتن رژیم سابق و بعدهم در سقوط آن احیانا بازی کرد، آنهائی که م نسبت به آنها حساسیت داشتم و فکر میکنم که مهم است، من یکی دوتا از آنها را ذکر میکنم احیانا در این ضمن هم از آن چیزهائی که به چشم دیدم یا به گوش شنیدم، این اگر از لحاظ ضبط در تاریخ مهم باشد آنرا هم عرض میکنم. من فکر میکنم که یک از اشتباهات بزرگی که در رژیم قبل از انقلاب اتفاق افتاد این نبود، برخلاف آنچه که گفته میشود که زیا دبا رملت کردند یا این زیادی بودو یا آن کم بود، به جنبه هـــــــــای فرهنگی و سنتی کم اعتنا کردند و به صنعت زیاد توجه کردند. ضمن اینکه نمیخواهم بگویم که اینها همه دروغ است ولی اینها بحثهایی است که هست و هیچ دولتی هم نمیتواند ادعاء بکند که اوپتیمم و بهترین راه ممکن برای آن ملت را در آنزمان و در آن حالت خاص پیدا کرده، همه اینها ممکن است باشد ولی دو ایراد اساسی به رژیم سابق میگیرم که چرا بیخود خودش را گرفتار یک داستانی کرد که پاسخگوی آن نبود.
چون مسأله از لحاظ ملتها همیشه این نیست که اینکار که میکنیم درست است یا غلط است درستی و غلطی بآن مفهوم هیچوقت روشن نیست، مهم اینست که یک رژیمی در ارتباط با ماهیت خودش بهترین راه را برای ادامه و بقای خودش و استحکام پایههای قدرتش پیدا بکند. آنچیزی که من فکر میکنم که مشکل اساسی برای مملکت ایجاد کرد، این بود که دولت به تدریج و در رأس دولت اعلیحضرت به تدریج خودش را به عنوان نقطه عطف تمام وقایع مملکت دانست.
اینکه عرض میکنم به تدریج برای اینست که این حالت به تدریج ایجاد شد و یواش یواش فرم گرفت و حتی در داخل لوژیک و منطق همان سیستم نمیتوانم بفهمم که چرا چنین کاری لزوم داشت و چرا بعد کار را باینجا میرساندند. همه میدانیم به طور شوخی همه جا گفته شده که اگر در فلان دهکده کوچک که دور أفتاده یک روز نان کم شده همه فکر میکردند که دولت مسئول اینکار است یا اعلیحضرت مسئول است، اگر آب فلان شهر یک روز آلوده میشد همه فکر میکردند که دولت مسئول اینکار است و بالطبع اعلیحضرت مسئول اینکار است، یا اگر مردم مدرسه آنها دیر میشد یا معلم آنها سر کلاس نمیآمدیا هر کاری که در مملکت میشد وضع روحی مردم اینطور شده بود که این را اطلاق میکرد به یک نقطهای که آن نقطه دولت بود و در رأس دولت هم مخصوصا اعلیحضرت. هیچ لزومی من برای اینکار نمی بینم؛ یعنی هیچ لزومی نمیبینم که یک مملکتی در حال سازندگی حتی یک اجتماعی هم که زیاد برای افکار عمومی به آن مفهوم باریک دموکراسی غربی، تا آن حداحترام قائل نیست یا لزوماً هر روز و هر صبح نمیگردد که به بیند مردم چه میگویند و چه میخواهند که آن را انجام بدهد، هیچ لزومی نمیبینم که دولت خودش را در این مضیقه قرار بدهد.
یعنی مردم را در مقابل خودش قرار بدهد. ما یک سنتی داشتیم سابقا قبل از اینکه دولت مرکزی تا این حد قدرت بگیرد که مردم یک مقداری از کارهایشان را خودشان انجام میدادند. در شهرها بنده در کودکی یادم هست که وقتی آب کـــثیفـ میشد مردم شهر خودشان به یک نحوی جمع میشدند و پول میگذاشتند و قناتها را تمیز میکردند و اگر زمستان سرد میشد یکی پیش میافتادو زغال میخرید و توزیع میکرد و بدولت زیادنگاه نمیکردند و خودشان یک مقداری از مسائلشان را حل میکردند. شهر باید تمیز بشود، جمع میشدند و یک طوری تمیز میکردند و عادت داشتند که خودشان کارشان را بکنند.