شنبه، 03 خرداد، 1404

یادداشت‌های علم، جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۱: پیامی که شاه به آیت‌الله خوانساری داد

>>پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

>>سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.

«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.

۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۱: صبح زود برخاستم. باران تازه قطع شده بود و هوا مثل بهشت بود. ساعت ۸ سواری رفتم خانم علم هم آمد. دو ساعت اسب تاختم، عالی بود. ساعت ۱۱ برگشتم. فوری لباس پوشیده شرفیاب شدم. چون دیروز فرموده بودند برای کار‌های جاری عقب افتاده، امروز شرفیاب شوم.

شاهنشاه در حدود ساعت ۱۲ از بیمارستان برگشتند. پهلوی گوش شاهنشاه - بناگوش - قدری ورم کرده بود که به نظر میرسید، و درست هم بود که بابت آبله کوبی باشد. ولی دکتر‌های احمق اول آنتی بیوتیک زیادی به شاه دادند، بعد هم گفتند عکس بگیریم. من خیلی قرقر کردم. دولی شاهنشاه عرض مرا قبول نکردند و دنبال حرف مزخرف دکتر‌ها رفتند. وقتی هم برگشتند، فرمودند: تصمیم گرفتیم چند روزی دیاترمی بکنیم. عرض کردم: چه چیز را دیاتر می‌بکنید؟ دیگر ورمی باقی نیست. خندیدند. فرمودند: تو با این دکتر‌ها و دوا‌ها و همه چیز مخالف هستی. عرض کردم: اینها فقط میخواهند به یک بهانه اعلیحضرت را در دست داشته باشند، ناراحتتان میکنند.

گزارشات ژنو را عرض کردم که بالاخره همه چیز تمام شد و امیر هوشنگ مصاحبه [ای]کرده بود، که خوب بود. ولی در مصاحبه احمق اظهار کرده بود که باز هم در رکاب شاه چهاردهم ژوئن به ژنو بر میگردم. البته این حرف خیلی احمقانه بود و فهمیدم که شاهنشاه ناراحت شدند و بعد از آن هم تقریباً تمام عرایض مرا رد کردند.

فرموده بودند از رئیس کنسرسیوم نفت بپرسم که [شرکت‌های نفتی]به تهدیدات عراق تسلیم خواهند شد؟ عرض کرده بود تا دوشنبه جواب میدهد.

چند نفر آخوند از قم آمده بودند و به نفع محکومین تظاهرات کرده بودند. فرمودند: به آیت الله خوانساری بگو به آنها بگوید، هر کدام دلتان میخواهد، نه تنها گذرنامه بلکه پول هم میدهیم که به شوروی یا عراق بروید. همان بهشتی که این خرابکار‌ها را به ایران می‌فرستد.

10 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها