>>پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سفر ترامپ به قطر چالشهای فراوانی به دنبال داشت. ترامپ در قطر حرفهای بزرگی زد که بخشی از آن درباره ایران بود. او مدعی است که قطریها مقابل حمله نظامی به ایران ایستادهاند و ایران نیز در حال تعامل با آمریکا بر سر رسیدن به توافق هستهای است. اما به واقع هدف ترامپ از این سفر و چنین صحبتهایی چه بود؟
به جهت بررسی موضوع فوق، گفتگو کردیم با محمد خواجویی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
هدف ترامپ از این سفر و نزدیک کردن خود به قطر چیست؟
سفر ترامپ به قطر بخشی از تور خاورمیانهای او بود که شامل عربستان و قطر و امارات متحده عربی میشد. هدف اصلی ترامپ از این تور، اقتصادی و مشخصاً جذب میلیاردها دلار سرمایههای کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج فارس برای احیای اقتصاد آمریکا بود. اگر حضور در مراسم تشییع پاپ فرانسیس را مستثنا کنیم، این نخستین سفر خارجی ترامپ از زمان آغاز دولت دومش در 20 ژانویه است. ترامپ در دولت نخست خود نیز اولین سفر خارجی خود را به سفر به کشورهای عرب حوزه خلیج فارس اختصاص داد که بیانگر اهمیت این کشورها در نوع نگاه اقتصاد محور ترامپ است. کشورهای حوزه خلیج فارس امروز تبدیل به مرکز ثقل قدرت و ثروت در خاورمیانه و جهان عرب شدهاند. آنطور که کاخ سفید اعلام کرده در جریان سفر ترامپ به دوحه، توافقنامهای به ارزش یک تریلیون دلار بین دو کشور امضا شده است. از سوی دیگر قطر برای آمریکا اهمیت راهبردی و نظامی نیز دارد. در دولت بایدن، قطر به عنوان سومین کشور در منطقه خلیج فارس پس از کویت و بحرین به عنوان متحد اصلی آمریکا در خارج از ناتو معرفی شد. پایگاه العدید در قطر بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه است و نقش بسیار مهمی در اشراف و تسلط نظامی آمریکا بر منطقه دارد.
ترامپ گفت که قطر نمیگذارد به ایران حمله نظامیشود، به واقع قطر در طرف ایران است؟
قطر بعد از عمان نزدیکترین روابط را با ایران در میان شش کشور شورای همکاری خلیج فارس دارد. قطر همچون عمان در سالهای اخیر تلاش کرده نقش میانجی و واسطه و پیامرسان را بین ایران و آمریکا ایفا کند. در اوج تنشها میان عربستان و قطر و اعمال محدودیتهایی که کشورهای عضو شورای همکاری علیه این کشور داشتند، ایران روابط نزدیکی با قطر داشت و حریم هوایی ایران به نوعی تبدیل به تنها مسیر برای دسترسی به قطر و حتی ارسال مواد غذایی به این کشور شد. البته این را نباید نادیده گرفت این هنر سیاستمداران قطری است که توانستهاند کشوری کوچک که اندازه استان قم ایران است به یکی از کشورهای اثرگذار در منطقه در عرصه سیاسی و اقتصادی تبدیل کنند. از سوی دیگر این هنر قطریها است که همزمان هم متحد آمریکا هستند و هم با دشمن آمریکا یعنی ایران روابط نزدیک و پایداری دارند. آنچه ترامپ درباره مخالفت امیر قطر با اقدام نظامی علیه ایران گفت درست است. واقعیت این است که قطریها همواره و سعودیها و اماراتیها اخیراً به این جمعبندی رسیدهاند که تبعات هرگونه اقدام نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران به دلیل مجاورت جغرافیایی، متوجه این کشورها نیز خواهد شد و میتواند امنیت این کشورها را به خطر بیاندازد. بویژه که این کشورها طی دهههای اخیر تلاش کردهاند سرمایهگذاریهای هنگفتی را در حوزههای تجاری و توریسم و ترانزیت انجام دادهاند که میتواند با افزایش تنش در منطقه مورد تهدید قرار بگیرد. چندی پیش شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی نخست وزیر قطر هشدار داد که حمله احتمالی به تأسیسات هستهای ایران باعث "جنگی در تمام منطقه" خواهد شد و ابراز نگرانی کرد که این اقدام، خلیج فارس را "بدون آب، بدون ماهی و بدون حیات" باقی خواهد گذاشت. بنابراین مخالفت قطر با حمله نظامی به ایران به دلیل تبعات منفی آن بر امنیت خود این کشور و منطقه است.
ترامپ مدعی است که به توافق نزدیک است و ایران نمیتواند سلاح هستهای داشته باشد، ایا واقعاً ایران به توافق نزدیک است؟ ایا ممکن است هستهای و غنیسازی تعطیل شود؟
همه نشانهها دال بر این است که شانس توافق بیشتر از عدم توافق است. مهمترین عاملی که این شانس را بالا میبرد نیاز متقابل تهران و واشنگتن به توافق و حمایتهای منطقهای از چنین توافقی است. به نظرم اتکا به اظهارنظرهای رسانهای از سوی مقامهای دو طرف تصویر درستی از آنچه در فضای مذاکراتی در جریان است نمیدهد چرا که بسیاری از این اظهارنظرها با اهدافی چون ایجاد جنگ روانی و قرار دادن طرف مقابل در موضع اشتباه محاسباتی انجام میشود.
استنباط من این است که تأکید اخیر مقامهای آمریکایی بر تعطیلی کامل غنیسازی با این هدف است که ایران حد خواستههای خود را پایین ببرد و بجای آن آمریکا بتواند امتیازهای دیگر همچون انتقال تمامی اورانیومهای غنی شده از داخل خاک ایران و یا طولانی کردن و حتی دائمی کردن محدودیت هستهای ایران را از ایران بگیرد. به عبارت دیگر شعار توقف کامل غنیسازی را میدهند که امتیاز دیگری را بگیرند. به نظرم در نهایت آمریکا با غنیسازی کمتر از پنج درصد که در برجام نیز بوده موافقت خواهد کرد با اینفرق که امتیازات دیگری را که فراتر از برجام است دریافت خواهد کرد که مهمترین آن انتقال اورانیومهای باغنای بالا، طولانی کردن و یا حتی دائمی کردن برخی محدودیتهای هستهای و افزایش میزان نظارتها بر برنامه اتمی ایران است.
آیا ایران برای شکست مذاکره نیز سناریویی دارد؟
سناریوی شکست مذاکرات همین استمرار وضعیت کنونی در کشور است. به نظرم هیچ طرح از پیش تعیین شده و آمادهای وجود ندارد. سیاست ما در این دو دهه که پرونده هستهای تمام امورات ایران را تحت الشعاع قرار داده سیاست خرید زمان و حرکت از این ستون به آن ستون به امید فرج و گشایش بوده است که البته ثابت شد که گشایشی در کار نبوده و ایران از بسیاری از فرصتها دور شده است. دو دهه است که این سؤال که "نتیجه مذاکرات چه شد" سؤال اصلی عامه مردم در کوچه و خیابان است و در این دو دهه که ایران درگیر این پرونده بوده و همه اموراتش تحت تأثیر آن بوده، بسیاری از کشورهای منطقه حرکت رو به رشد داشتهاند. همین عربستان که امروز ترامپ به آنجا میرود تا میلیاردها دلارش اقتصاد آمریکا را تکان دهد در سال ۱۳۸۴ یعنی بیست سال پیش نرخ تولید ناخالص داخلیاش با ایران و ترکیه برابر بود. بیست سال پیش ایران سند چشم انداز را نوشت که قرار بود امسال قدرت اول اقتصاد منطقه شود. تدبیر حکم میکرد که ما زودتر از این وضعیت خارج میشدیم. هیچ کسی با داشتن برنامه صلحآمیز هستهای مخالف نیست اما برنامه هستهای فقط در غنیسازی اورانیوم خلاصه نمیشود. از طرف دیگر هدف اصلی توسعه است. نباید هیچ سیاست و پروژهای ایران را از مدار توسعه خارج کند که متأسفانه این قضیه رخ داده است. دو دهه است که به دلیل امنیتی شدن حوزه سیاست خارجی، کشور از مسیر جذب سرمایهگذاری خارجی خارج شد و روند تجارت خارجی ایران دچار افول شده است. این وضعیت ایران را از مسیر توسعه خارج کرده است. اینکه فشارهای خارجی را متغیر مستقل و دلیل اصلی این وضعیت بدانیم آدرس غلط دادن و ندیدن ناکارامدیهای داخلی از جمله در سیاست خارجی است. ما از کشورهای دیگر انتظار نداریم به منافع ایران توجه کنند، ما از حکمرانان خود انتظار داریم که سیاستی را پیش بگیرند که کمترین هزینه و بیشترین فایده را داشته باشد.
ترامپ از توافق با ایران چه میخواهد؟
به نظرم اولویت نخست ترامپ، مهار ایران است. فوریترین جنبه تهدیدآمیز ایران از نگاه آمریکا برنامه اتمی ایران است چرا که ایران امروز بالقوه دارای توانایی ساخت دست کم هفت بمب اتم است و این مسأله میتواند بر ژئوپلتیک منطقه اثربگذارد بویژه اینکه ایران کنونی رویکردهای ضد غرب و همزمان توانایی ساخت موشکهای بالستیک را نیز دارد. به نظرم آمریکا در هر سه زمینه یعنی هستهای موشکی و منطقهای به دنبال مهار ایران است.
بنابراین این صحبتها که از پس این توافق احتمالی قرار است همکاری با آمریکا حاصل شود، خوشبینانه است. ایران سال هاست به عنوان عامل ضدنظم شناخته میشود و مزیتی در نظام اقتصاد و تجارت بینالمللی ندارد که حذف آن از گردونه تعاملات بینالمللی جهان را دچار خلأ کند. در دورهای صنعت نفت ایران یک مزیت مهم بود که خارج کردن آن از گردونه بازار جهانی اقدامی پرهزینه بود که این مزیت نیز سال هاست از بین رفته است. بنابراین هرگونه توافقی با ایران برای جلب همکاری با ایران نیست بلکه برای مهار و رفع تهدیداتی است که آنها از ناحیه ایران احساس میکنند.
اما آنچه ما باید به دنبال آن باشیم این است که با یک تغییر رویکرد خود را از یک بازیگر امنیتی و ضد نظم خارج کنیم و خود را وارد فرایندهای تجاری و ترانزیتی بکنیم. ما باید حلقهای از زنجیره تعاملات بینالمللی باشیم؛ در این صورت میتوان امیدوار بود که توافق احتمالی با آمریکا بتواند نقطه شروع باشد.