شنبه، 17 خرداد، 1404

داستان کمونیست شدن میرزا کوچک خان/ اشتباه بزرگ میرزا چه بود؟

به گزارش خبر فوری، امروز 15 خرداد، سالروز تاسیس جمهوری سوسیالیستی گیلان در سال 1299 است. این اتفاق از جهات مختلف دارای اهمیت تاریخی است. عمده اتهامات مربوط به میرزا کوچک خان و نهضت جنگل مربوط به این دوره می باشد. به دلیل استقرار این حکومت، برخی میرزا را متهم به خیانت و تجزیه طلبی می کنند. با این حال، گروهی دیگر از میرزا دفاع کرده و معتقدند او مخالف کمونیست شدن گیلان و ایران بود.

اما به راستی جمهوری سوسیالیستی گیلان چگونه به وجود آمد، چه سرنوشتی داشت و چه تحولاتی را از سر گذراند؟ در این گزارش سعی داریم اشاره مختصری به این حکومت کوتاه در گیلان که از 15 خرداد 1299 تا آبان 1300 عمر کرد داشته باشیم.

به طور کلی، دوران فعالیت میرزا کوچک خان در نهضت جنگل به دو دوره تقسیم می شود:

الف. دوران مبارزات استقلال‌طلبانه: از زمان جنگ با قوای روس در سال 1293 تا شکست از نیروهای وثوق الدوله در سال 1298

ب. دوران جمهوری سوسیالیستی: از زمان تشکیل مجدد نهضت با کمک چپ گراها تا زمان مرگ در سال 1300.

پس از شکست میرزاکوچک خان از قوای وثوق الدوله در سال 1298 و اعدام بسیاری از یاران میرزا از جمله دکتر حشمت، رهبران سران جنگل به ارتفاعات خلخال و جنگل های فومن گریختند و به صورت چریکی زندگی می کردند. در این دوران، حکومت تازه تاسیس شوروی در روسیه شروع به نفوذ در بین چپ گرایان کرد و از طریق باکو، نفوذی های خود را راهی ایران نمود. گروهی از این چپ گرایان از جمله احسان الله خان دوستدار، حیدرخان عمواوغلی و خالوقربان به ارتفاعات گیلان رفته و با میرزا کوچک خان متحد شدند.

بعد از سقوط وثوق الدوله و به هم ریختن مجدد اوضاع کشور، میرزا کوچک خان مجددا در گیلان شورش کرد و توانست با تصرف رشت، حکومت جمهوری سوسیالیستی گیلان را تاسیس کند. حکومت جدید گیلان مشی کمونیستی داشت. با این حال، میرزا کوچک خان علاقه ای به تبلیغ کمونیسم نداشت و به خصوص از پیروی کامل از مسکو می ترسید. او در نامه ای به لنین، «کمونیسم» را برای ایران خطرناک می دانست و معتقد بود بافت مذهبی و سنتی ایران اجازه پذیرش این تفکر را نمی دهد و بهتر است صرفا با نگاهی رقیق و برداشتن گام های آهسته مرامی عادلانه در گیلان تاسیس نمود.

با این حال، فشار مسکو و اصرار کمونیست های دو آتشۀ اطراف میرزا از جمله احسان الله خان شرایط را برای میرزا سخت کرد.

تاسیس حکومت سوسیالیستی در گیلان

فشار روزافزون شوروی، نفوذ سربازان سرخ در گیلان و اصرار احسان الله خان به تبلیغ کمونیسم در گیلان، سرانجام صبر میرزا را لبریز کرد. او نامه ای تند به سران نظام سوسیالیستی گیلان نوشت و این، زمینه ساز درگیری های داخلی در گیلان شد.

در سال 1299، پیروان حزب عدالت از باکو به گیلان آمده و سعی داشتند شاخه مارکسیسم باکو را در رشت ایجاد کنند. آنها به جد دنبال لغو نظام ارباب و رعیتی و مالکیت خصوصی بودند. همچنین، آنها اصرار داشتند که حکومت جدید گیلان تام و تمام تابع مسکو باشد. این در حالی است که میرزا اصرار به ایجاد یک پارلمان محلی در گیلان داشت.

به همین دلیل، میرزا به شدت مخالف اعضاء حزب عدالت بود و در نامه های متعدد به آنها نقد وارد می کرد. در نتیجه، مدتی بعد کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران که در انزلی تشکیل شده بود، او را از مقام خود برکنار کرد. میرزا کوچک خان به نشانه قهر رشت را به قصد فومن ترک کرد. سران حزب کمونیست و در راس همه، احسان الله خان از ارتش شوروی کمک گرفته و علیه جنگلی ها و میرزا کودتا کردند و در تاریخ ۶ مرداد ۱۲۹۹ حکومت را در رشت به دست گرفتند.

کودتای احسان الله خان و فرار میرزا

بعد از کودتا، احسان الله خان قدرت را در دست گرفت. او با کمک ارتش سرخ همه طرفداران میرزا را دستگیر کرد و تیمی را برای دستگیری یا قتل میرزا به فومن فرستاد اما میرزا از خطر آگاه شده و به جنگل گریخت.

احسان الله خان با حمایت مسکو شروع به تصرف اموال خوانین و مردم کرد و آنها را به دولت اهدا نمود. مصادره اموال مالکان و دولتی کردن زمین‌های وقفی موجب خشم خوانین و مردم شد. این در حالی است که شخص میرزا کوچک خان مخالف این مشی و روش بود. میرزا به «نظام دموکراتیک اسلامی» اعتقاد داشت و تاکید داشت که دولت نباید اموال خصوصی را تصرف کند و این بر خلاف مشی اسلام است. میرزا معتقد بود باید بر مبنای قرآن حکومت کرد و از حکومت سوسیالیستی برای ایجاد یک نظام مالیات گیری دقیق و کمک به فقرا بهره برد. او همچنین، طرفدار نظریه «وحدت اسلامی» سید جمال اسدآبادی بود و از طریق سوسیالیسم سعی داشت نظامی این چنین را پیاده کند.

اقدامات احسان الله خان سبب شد طرفداران میرزا مجددا زیاد شوند. انقلابیون به جنگل های فومن گریخته و به میرزا می پیوستند. احسان الله خان وحشت زده با کمک ارتش سرخ و توپخانه آنها به جنگل فومن حمله کرد. میرزا کوچک خان درگیر نشد و به عقب نشینی پرداخت. قوای احسان الله خان تا بازار جمعه و رودخانه کنار آن پیش روی کردند. رودخانه عمیق بود و پلی نداشت. به همین دلیل، قوای میرزا مجبور به جنگ شدند. میان دو گروه نبرد بزرگی درگرفت. نیروهای میرزا شکست خورده و به صومعه سرا عقب نشینی کردند. در صومعه سرا جنگ خونین دیگری درگرفت اما این بار قوای جنگلی پیروز شدند.

این پیروزی باعث شد ورق برگردد. میرزا و نیروهایش شروع به حمله کرده و در مدت کوتاهی تا نزدیکی رشت پیش رفتند. در رشت زد و خوردهایی میان میرزا و احسان الله خان رخ داد اما هیچ یک نتوانستند بر دیگری پیروز شوند. سرانجام قرار شد دو گروه با هم مذاکره کنند و یک دولت ائتلافی تشکیل دهند. با این حال، مذاکرات شکست خورده و مجددا درگیری ها آغاز شد.

بعد از مدتی، مسکو اعلام کرد که قصد دارد نماینده خود را به گیلان بفرستد تا اوضاع را آرام کند. نماینده مسکو حیدرخان عمواغلی از کمونیست های مشهور آذربایجان بود. احسان الله خان می ترسد که مسکو حکومت را به حیدرخان بدهد. به همین دلیل، به میرزا نامه نوشته و او را به صلح دعوت کرد.

بازگشت میرزاکوچک خان به قدرت

با رسیدن حیدرخان به گیلان، کمیته جمهوری تشکیل می شود. حیدرخان اعضاء حکومت جدید گیلان را انتخاب می کند. بر اساس تشخیص کمیته، میرزا کوچک خان «سر کمیسر گیلان» می شود. حیدر عمو اوغلی، «کمیسر خارجه» و خالو قربان «کمیسر جنگ» می شود. احسان الله خان نیز از قدرت کنار می رود.

بدین ترتیب، مجددا میرزا کوچک خان به قدرت می رسد و دوره دوم حکومتش در رشت را آغاز می نماید. در دوره جدید، میرزا با کمک حیدرخان تلاش می کند وضعیت را سر و سامان ببخشد. توافق شوروی و بریتانیا و واگذاری امنیت گیلان به جنگلی‌ ها نیز به آرامش گیلان می افزاید. میرزا شروع به ساخت مدرسه، تجهیزات، چاپخانه و ... می کند و رسم دولتی کردن زمین و اموال خصوصی را تا اطلاع ثانوی لغو می نماید.

با این حال، مشکلات سابق مجددا احیاء می شوند. مشی حیدرخان کمونیست متفاوت از میرزاکوچک خان مذهبی بود. این مساله باعث می شود در طول چند ماه، دوستی حیدرخان و میرزا به دشمنی بدل شود. در این زمان واقعه «ملاسرا» رخ می دهد. در این حادثه سران کمونیست گیلان مانند خالوقربان و حیدرخان توسط مهاجمین ناشناس که احتمالا از طرفداران میرزا بودند در عمارت ملاسرا مورد حمله قرار می گیرند. برخی از سران حزب عدالت دستگیر می شوند و برخی کشته؛ اما حیدرخان و خالوقربان فرار می کنند. حیدرخان در یکی از روستاهای گیلان کشته می شود اما خالوقربان می تواند از محاصره بگریزد.

شورش داخلی، شکست از رضاخان و پایان حکومت

واقعه ملاسرا سبب شورش در رشت می شود و آتش جنگ میان جنگلی ها و کمونیست ها را شعله ور می کند. همزمان با آشوب در رشت و فومن و سایر مناطق گیلان، قوای دولتی از تهران به فرماندهی رضاخان به رشت حمله می کنند. دودستگی میان چپ ها و جنگلی ها و نارضایتی مردم از اوضاع اقتصادی و امنیتی وخیم گیلان سبب می شود که رشت به راحتی به تصرف رضاخان و قزاق ها دربیاید.

بعد از این اتفاق عملا جمهوری سوسیالیستی گیلان از بین می رود. میرزا کوچک خان به ارتفاعات خلخال می گریزد اما در راه به یخبندان خورده و یخ می زند. خالوقربان تسلیم رضاخان می شود و گروهی دیگر از اعضاء حزب عدالت به باکو فرار می کنند.

2 روز پیش

دسته‌بندی‌ها