برترینها: سرگئی کراسنوپروف، سرباز پیشین ارتش شوروی که از سال ۱۹۸۳ در افغانستان زندگی میکند و پس از ۴۱ سال برای نخستین بار به روسیه بازگشته است، به شبکه آرتی روسیه گفت که دلیل این بازگشت، لغو تابعیت او بهعنوان شهروند افغانستان در رژیم طالبان است که او را در موقعیت قانونی پیچیدهای قرار داده و بهنوعی بیتابعیت مانده است.
به نقل از ایندیپندنت، بر اساس روایت سرگئی، او سال ۱۹۸۳ از شهر کورگان روسیه به خدمت سربازی فراخوانده شد و ابتدا تصور میکرد به نیروهای مرزی خواهد پیوست، اما در نهایت، به افغانستان اعزام شد. او ابتدا در گردان پشتیبانی لجستیکی خدمت میکرد و بعدها به هنگ پیاده نظام در چغچران در استان غور منتقل شد.
سرگئی گفت درگیری با همخدمتیها بر سر انبار آذوقه، به یک مشکل جدی منتهی و باعث شد او جبهه را ترک کند و به مجاهدین بپیوندد. او گفت: «از من ودکا میخواستند. یک شب کتکم زدند، صبح هم دوباره. طاقت نیاوردم، فرار کردم و در مسیر فرار، اتفاقی به مجاهدین حزب اسلامی گلبدین حکمتیار برخورد کردم.»
سرگئی ماجرای اسیر شدن به دست مجاهدین حزب اسلامی و زنده ماندنش در اسارت را چنین روایت میکند: «من به دست افراد گلبدین حکمتیار افتادم. ابتدا وضع بسیار خطرناکی داشتم. شخصی به نام صفدرخان پیشنهاد داد مرا بکشند. اما بقیه گفتند صبر کنیم تا فرمانده بیاید. وقتی فرمانده رسید، گفت به من دست نزنند. گفتند باید بفهمند که من کیام و چه علایقی دارم. فرمانده به افرادش گفت که او با شما نجنگیده، بدون سلاح آمده است و این باعث شد که زنده بمانم.»
سرگئی افزود که ابتدا زنجیر شده بود و در یک غار نگهداری میشد. او شبها بخاری داشت و برایش غذای سادهای میآوردند، اما بدرفتاری نمیکردند. با گذشت زمان، او اجازه یافت از اردوگاه خارج شود و در فعالیتهای روزمره کمک کند. پس از حدود یک سال، به او پیشنهاد ازدواج داده شد: «دختری را نشانم دادند، گفتند اگر بمانی، با او ازدواج خواهی کرد. قبول کردم. چون میدانستم بدون ازدواج رفتن ممکن نیست.»
ایمان تازه و خانوادهای بزرگ
سرگئی که بعدها نام «نورمحمد» را برای خود انتخاب کرد، به اسلام گرویده و میگوید: «وقتی انجیل را خواندم، دیدم ۸۰ درصد مفاهیمش با قرآن یکی است. خدا یکی است، مهم ایمان است، نه شکل پرستش.»
سرگئی و همسر افغانش شش فرزند دارند، اما تا پیش از آن سختیهای زیادی تحمل کردند: «ما هفت فرزندمان را پیش از آنکه به یک سالگی برسند، از دست دادیم. درمان سنتی و دعاهای قرآنی کمکمان کرد تا فرزندان بعدی زنده بمانند و حالا شش فرزند داریم.»
او در افغانستان بهعنوان راننده، مکانیک، نجار، آهنگر و حتی آسیابان کار کرد: «هر کاری بلد بودم. ماشین تعمیر میکردم، ژنراتور روشن میکردم، نعل اسب میزدم.»
سرگئی کراسنوپروف در روسیه و افغانستان-www.gazeta.ru
در میانه دهه ۱۹۹۰، کنسول روسیه در مزارشریف، سرگئی را دید و به او پیشنهاد داد به روسیه بازگردد. خانوادهاش نیز برای دیدار او آمدند، اما سرگئی نپذیرفت، چون به دلیل فرار از جبهه و پیوستن به دشمن میترسید اعدامش کنند: «ترسیده بودم. فکر میکردم اگر برگردم، زندانی یا اعدام میشوم. همسرم باردار بود، یک فرزند هم داشتیم. نمیتوانستم آنها را رها کنم. به من گفتند اگر الان نیایی، دیگر روی کمک ما حساب نکن. اما من گفتم یا با خانوادهام میآیم، یا نمیآیم.»
در دوران ریاستجمهوری برهانالدین ربانی، سرگئی به بیماری سختی مبتلا شد، اما امکان درمان در بیمارستان را نداشت و با استفاده از روشهای سنتی درمان شد. سرگئی گفت: «تب شدید داشتم. پزشکان درمانم نکردند. مادر همسرم پوست بزی تهیه کرد، آن را روی بدنم گذاشتند، جگر خام را در آب داغ زدند و با نمک به من خوراندند. با همان درمان شفا یافتم.»
طالبان شهروندی سرگئی را لغو کرد
سرگئی در آغاز حکومت حامد کرزی پس از فروپاشی حکومت نخست طالبان در اواخر ۲۰۰۱، شهروندی افغانستان را کسب کرد، اما طالبان با بازگشت به قدرت در اوت ۲۰۲۱، تمامی قوانین و فرمانهای دولتهای پیشین افغانستان را باطل کردند و در این میان شهروندی سرگئی نیز باطل شد. او اکنون بدون تابعیت است و به روسیه رفته است تا شهروندی روسیه را بگیرد و دوباره نزد خانوادهاش در افغانستان برگردد. او در حال حاضر با ویزای موقت سهماهه در روسیه حضور دارد و امیدوار است پیش از بازگشت به افغانستان، تابعیت روسیه را بگیرد: «دلم میخواهد به افغانستان بازگردم، اما اینبار بهعنوان شهروند روسیه.»
سرگئی میگوید اگر به زادگاهش بازگردد، تنها بازنخواهد گشت. سرگئی گفت: «خانواده، چیزی است که انسان را نگه میدارد. یک نفره نمیتوان دوام آورد. هدفم این است که برای خود و خانوادهام تابعیت روسیه را بگیرم و به کمک مقامها برای بازگشت دائمی امیدوارم.»
پس از شکست نیروهای شوروی در افغانستان و عقبنشینی در سال ۱۹۸۹، شماری از سربازان که به اسارت احزاب و گروههای جهادی درآمده بودند، به زندگی در افغانستان ادامه دادند. یکی دیگر از این سربازان هم خاکیموف نام داشت که در هرات زندگی میکرد و دیماه ۱۴۰۱، در سن ۶۵ سالگی درگذشت.