عصر ایران: انتشار ویدیویی از یکی از شهرداران مناطق تهران که در آن با همراهی تیمی از تصویربرداران، به صورت ناگهانی به سرویسهای بهداشتی عمومی و اماکن شهری سرکشی کرده و در برابر دوربین، پیمانکاران و مسئولان اجرایی را با لحنی تحکمآمیز جریمه و توبیخ میکند، به سرعت به سوژهای داغ در فضای مجازی بدل شد.
نکته اینجاست: چرا چنین رویکردی، بهجای آنکه تحسین عمومی را برانگیزد، با نقد و سوءظن و حتی بیاعتمادی مواجه میشود؟ پاسخ این سؤال، در فهم نادرست از مدیریت کارآمد شهری و ناآگاهی از تحولات فرهنگی جامعه نهفته است.
بر اساس الگوهای پذیرفتهشده در مدیریت نوین شهری، بهویژه در کلانشهرها، کارآمدی نه از مسیر اقدامات فردی، که از تقویت نهادهای پاسخگو، شفاف و مبتنی بر داده حاصل میشود. این یعنی مسئولیت، بر دوش سیستم است نه صرفاً شخص؛ و ارزیابی عملکرد نیز، باید بر اساس شاخصهای استاندارد، نه واکنشهای لحظهای در برابر دوربین صورت گیرد.
در ویدیوی مورد بحث، مدیر شهری به جای اتکا به ابزارهای نهادمند نظارت، از ابزار «تحکم نمایشی» بهره میگیرد؛ بیآنکه مشخص شود آیا دستور جریمه صادره، مبنای قانونی دارد؟ آیا تخلف پیمانکار مستندسازی شده؟ و آیا برای خطاها، سازوکار رسمی توبیخ و بازخواست فعال است یا لزوما به حضور شخص شهردار و دوربین نیاز است؟ این خلأها، دقیقاً همان چیزیست که فاصله بین «اقتدار واقعی» و «اقتدارنمایی» را ایجاد میکند.
جامعه امروز ایران، بهویژه در کلانشهرهایی چون تهران، نسبت به پیامهای نمادین و نمایشهای تبلیغاتی، حساس و هوشیار شده است. شهروند امروزی، قدرت تشخیص میان مدیریت واقعی و شوآف رسانهای را دارد و دیگر حاضر نیست نقش «تماشاگر سادهدل» را ایفا کند.
در چنین بستری، ویدیویی که به وضوح برای «دیده شدن» طراحی شده و به عنوان صحنهای از حل مسئله برداشت نمیشود .
برخوردهای لحظهای، عصبانی و از بالا به پایین، معمولاً در مدیریتهای اجراییای رخ میدهد که فاقد مکانیسمهای اثربخش نظارت و ارزشیابی سازماندهی شده هستند. تحکم در برابر دوربین، در واقع تلاشی است برای جبران خلأ ساختار نظارتی. در حالیکه مدیریت شهری مقتدر، نیاز به نمایش تحکم ندارد؛ اقتدار او از شفافیت رویهها، ثبات تصمیمگیری، و پاسخگویی در برابر شهروندان میآید، نه از جریمهی متخلف جلوی لنز دوربین.
از منظر روانشناسی سازمانی نیز، چنین رفتارهایی موجب بیاعتمادی و تضعیف انگیزه در میان کارکنان شهرداری، پیمانکاران و ذینفعان میشود. مدیری که برای توبیخ، دوربین دعوت میکند، ناخواسته مدیریت را به صحنه تئاتر تبدیل کرده است.
هیچ شهروندی منکر ضرورت بازدید میدانی مدیران نیست. اما آنچه باعث جلب اعتماد عمومی میشود، نه صحنهسازی برای برخورد، بلکه نتایج ملموس در زندگی مردم است. مردم میخواهند ببینند آیا سرویسهای بهداشتی عمومی واقعاً بهبود یافتهاند؟ آیا وضعیت پیمانکارها با شاخصهای کیفی سنجیده میشود؟ آیا مشکل، سیستماتیک حل شده است؟
ویدیوهای تبلیغی از نوع مورد اشاره، معمولاً نه به بهبود فرایندها منجر میشوند، نه اصلاح رویهها را پی میگیرند. آنها تنها برای مصرف رسانهای طراحی میشوند، و عمرشان به اندازه وایرال شدنشان کوتاه است.
در نهایت، مأموریت اصلی مدیریت شهری، نه فقط اجرا، که افزایش سرمایه اجتماعی است. یعنی ساختن تصویری از شهرداری بهعنوان نهادی حامی شهروند، پاسخگو، تخصصمحور و اخلاقی. به فرض اینکه هیچ قصد توام با تظاهری پشت این ویدیو نبوده است، وقتی یک مدیر شهری، مدیریت را به نمایش و هیاهو تقلیل میدهد، در واقع سرمایه اجتماعی همان نهادی را که در رأس آن ایستاده، تخریب میکند.
مدیریت شهری در تهران امروز، به تعادل، عقلانیت، تخصص و اعتماد نیاز دارد و هیچیک از اینها، جلوی لنز دوربین، لحظهای و آمرانه حاصل نمیشود.
مدیریت اثربخش، یعنی حضور بدون تظاهر؛ اقتدار بدون تحکم؛ و اصلاح بدون دوربین.
>>