پنج‌شنبه، 01 خرداد، 1404

ماجراهای آقا جعفر و خانواده در تور این روزهای فرانسه

>>برترین‌ها: شب گذشته فرش قرمز تازه‌ترین فیلم جعفر پناهی یعنی "یک تصادف ساده" در جشنواره کن برگزار شد. او به همراه فرزند و همسرش در این مراسم حاضر شد و البته که طبیعتا حضور او در فستیوال‌های سینمایی همواره خبر ساز بوده اما در این یادداشت قرار نیست درباره جعفر پناهی از زاویه‌ی سیاسی بنویسیم. اساساً هدف ما این نیست که وارد دسته‌بندی‌های رایج "موافق" و "مخالف" شویم، یا در اردوگاه‌های سیاسی جا بگیریم. بحث ما فراتر از این خط‌کشی‌هاست. اتفاقاً می‌خواهیم بیرون از سیاست بایستیم و از این موضع نگاه کنیم که جعفر پناهی، بیش و پیش از هر چیز، یک فیلم‌ساز است. یک سینماگر. اما مسئله‌ای که باعث شده او سوژه‌ی چنین نگاهی شود این است که در سال‌های اخیر، عملکرد و مسیر او به‌گونه‌ای بوده که ناخواسته یا شاید کاملاً آگاهانه از دایره‌ی سینما خارج شده و وارد حوزه‌ی سیاست شده است. و این، از منظر هنر و سینما، یک اتفاق تلخ است.

اگر بخواهیم بی‌طرف بمانیم و به‌درستی قضاوت کنیم، باید به جای بازتاب‌های رسانه‌ای یا مواضع سیاسی‌اش، کارنامه‌ی هنری پناهی را مرور کنیم. اینکه او در کن حضور پیدا می‌کند، موسیقی توماج صالحی در تیزر فیلمش پخش می‌شود، یا زهرا امیرابراهیمی برای فیلم او اشک می‌ریزد، همه این‌ها شاید در ظاهر در فضای هنر تعریف شوند، اما بیشتر از آنکه ما را یاد سینما بیندازند، ما را به یاد بحث‌های سیاسی می‌اندازند. ما در اینجا از چنین قضاوت‌هایی عبور می‌کنیم و می‌خواهیم ببینیم سینمای پناهی کجاست؟ کجا موفق بوده؟ و از کجا به بعد از ذات سینما فاصله گرفته؟

چند اثر قابل دفاع

یکی از آثار قابل دفاع او «بادکنک سفید» است. فیلمی درباره دنیای کودکانه، ساده، با نگاهی انسانی و بی‌تکلف. در این اثر، پناهی بدون نیاز به هیچ نمایش بیرونی یا جریان‌سازی رسانه‌ای، با مخاطب خودش ارتباط برقرار می‌کند. فیلمی که از دل جامعه آمده و به دل مخاطب هم می‌نشیند. این اثر، سینمای خالص است، بی‌واسطه.

اثر بعدی که می‌شود در لیست آثار قابل اعتنا از او گذاشت، «دایره» است. فیلمی درباره زنان، و نگاهی که با جسارت اما در قالب زبان سینما به یک موضوع اجتماعی می‌پردازد. نه خطابه است، نه شعار. بلکه روایتی تلخ اما سینمایی از محدودیت‌هایی که زنان در جامعه با آن مواجه‌اند. این فیلم هم موفق شد بدون هیاهو، مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد و حتی ممنوعیت نمایش داخلی نتوانست ارزش هنری آن را خدشه‌دار کند.

می‌توان به «آفساید» هم اشاره کرد. فیلمی که ورود زنان به ورزشگاه‌ها را سوژه قرار داد، اما همچنان در مرزهای سینما باقی ماند. قصه دارد، روایت دارد، و حتی طنز تلخی که در لایه‌های زیرین آن جریان دارد، در خدمت داستان است نه بیانیه. این‌ها جاهایی هستند که پناهی فیلم‌ساز بوده، نه سخنران.

اسارت در مانیفست‌های سیاسی

اما از نقطه‌ای به بعد، بخش عمده‌ای از آثار جعفر پناهی رنگ و بوی بیانیه سیاسی گرفتند. فیلم‌هایی مثل «این فیلم نیست» یا «تاکسی» بیشتر شبیه سرمقاله‌های تصویری هستند تا فیلم. فرم خاصی ندارند، قصه‌پردازی به حاشیه رفته و جای خود را به پیام‌محوری داده. در واقع مخاطب احساس می‌کند به جای دیدن یک فیلم، در حال خواندن یک مقاله در روزنامه‌ی یک حزب خاص است. تصویر، تنها وسیله‌ای برای انتقال ایده‌ای مشخص شده؛ و این در تضاد با ذات سینماست که باید پیچیدگی، ظرافت و عمق روایی داشته باشد.

حتی اگر این اثر در کن جایزه بگیرد که دور از ذهن هم نیست نمی‌توان آن را به حساب موفقیت سینمایی گذاشت. بیشتر شبیه یک ژست سیاسی خواهد بود که داوران برای همراهی با یک جریان خاص به آن پاداش می‌دهند، نه بخاطر کیفیت فنی یا داستان‌پردازی.

جعفر پناهی در این مسیر، از جایگاهی که می‌توانست در آن بماند یک سینماگر با توان روایت و قصه‌پردازی انسانی فاصله گرفته و به موقعیتی رسیده که بیشتر شبیه یک سیاست‌ورز تصویری است. شاید برای برخی این مسیر ارزشمند باشد، اما از منظر هنر، از منظر سینما، این اتفاق تأسف‌بار است. او می‌توانست همان مسیر را ادامه دهد؛ آثاری مثل "بادکنک سفید" و "دایره" را گسترش دهد، اما انتخاب کرد به جایی برود که فرم، روایت و ظرافت، فدای پیام‌های مستقیم شود.

او هنوز می‌تواند به ریشه‌های خودش برگردد

قضاوت ما این نیست که آیا او حق دارد چنین فیلم‌هایی بسازد یا نه. مسئله این است که آیا این آثار هنوز در دایره‌ی سینما قرار می‌گیرند یا نه؟ و پاسخ این است که: نه همیشه. بخش عمده‌ای از آثار اخیر او، دیگر سینما نیستند؛ بلکه تبدیل به ابزار انتقال پیام شده‌اند و این همان نقطه‌ای است که باید درباره‌اش هشدار داد. این مسیر، اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت مورد توجه جشنواره‌ها و رسانه‌ها قرار بگیرد، اما در بلندمدت، میراث سینمایی پناهی را تهدید می‌کند.

او هنوز می‌تواند به ریشه‌های خودش برگردد. به همان فیلم‌هایی که بدون جنجال، بدون شعار، صرفاً با تصویر و قصه، با مخاطب سخن می‌گفتند. اما تا آن روز، باید بدانیم که جعفر پناهی امروز، بیشتر از آنکه فیلم‌ساز باشد، یک بیانیه‌نویس تصویری است و این، برای سینمای ایران و برای خودش یک فرصت از دست‌رفته است.

14 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها