شنبه، 20 اردیبهشت، 1404

این مطلب را فورا با مادرشوهر عزیزتان به اشتراک بگذارید!

>>برترین‌ها- مهسا شفیعی: احتمالا شما هم مانند من هزاران داستان از مادر زن/شوهرهای بدجنسی در ذهن دارید که چه با دخالت‌های بیجا و چه با مانع‌تراشی‌های بدون دلیل باعث شکست خوردن یا دستکم سخت‌تر شدن زندگی مشترک فرزندشان شده‌اند. اما واقعیتی که حتما شما هم مانند من می‌دانید این است که به ازای هر یک مادرزن/شوهر بدجنس، هزاران مادر زن/شوهرهای مهربان و فداکار وجود دارد، مادرهایی که هر روز با مهربانی‌ها و لطف‌هایشان زندگی فرزند و البته داماد/عروسشان را راحت‌تر و شیرین‌تر می‌کنند.

در این مقاله قرار است به بهانه نمایش مهربانی برخی مادر زن/شوهرها در سراسر دنیا درواقع از الطاف و زحمات تمام مادر زن/شوهرهایی تشکر کنیم که بودنشان برای داماد/عروسشان یک نعمت کامل است. کاربران شبکه‌های اجتماعی به همین بهانه شروع به اشتراک گذاشتن تصاویری از محبت‌ها و لطف‌های اغلب کوچک اما به شدت دلگرم‌کننده مادر همسرشان کرده‌اند و در این مقاله قرار است همراه هم برخی از آن‌ها را مرور کنیم.

یک مادربزرگ عالی، یک مادر شوهر عالی‌تر

مادر شوهر من از آن‌جایی که می‌دانست پسر ما عاشق سری فیلم‌های جنگ ستارگان است باوجود مشکلات فراوان سلامتی تقریبا یک سال تمام وقت گذاشت و این پتو/روتختی زیبا را برای نوه‌اش بافت. مادر همسر من یک مادربزرگ خوب و البته یک مادر شوهر فوق‌العاده است.

مادربزرگ‌ها نگران سلامتی همه هستند

سگ عزیز ما به خاطر یک مشکل کوچک مجبور شد یک عمل البته موفقیت‌آمیز در ناحیه گوشش را تحمل کند و پس از عمل دکتر توصیه کرد که برای محافظت از جای زخم از نوعی محافظ استفاده کنیم. مادرزن عزیز من اما خیلی زود دست به کار شد و این کلاه بافتنی زیبا را برای سگمان بافت.

یک لباس تاریخی

امروز مادرشوهر من لباسی را که خودش تقریبا 60 سال قبل در جشن دبیرستان در دریاچه تاهو پوشیده بود را به من داد تا در همان جشن بپوشم. یک لطف به ظاهر کوچک اما به شدت دلگرم کننده برای من.

زنانی که محبت خیرات می‌کنند

اسم این سگ سانی است. سانی 15 سال قبل وقتی تنها 6 ماه داشت در یک قدمی مرگ قرار داشت. صاحب اول سانی یک انسان بد بود و سانی از روز اول زندگی تا 6 ماهگی را در یک قفس تنگ گذرانده بود. سانی در 6 ماهگی در یک پناهگاه حیوانات در شرف مرگ بدون درد بود که مادر شوهر مهربان من سر رسید. بیش از 15 سال از آن روز گذشته و در تمام زندگی‌ام سگی به خوشحالی سانی البته وقتی در نزدیکی مادر شوهرم باشد، ندیده‌‌ام. یک زن مهربان و فوق‌العاده که تقریبا همه سهمی از مهربانی او دارند.

یادگار دوران کرونا و مهربانی‌هایی که فراموش نمی‌شود

مادرشوهر من وقتی فهمید من و پسرش کرونا گرفته‌ایم و قادر به ترک خانه نیستیم در عرض یک ساعت همه این مواد غذایی را آماده کرد و جلوی در خانه ما گذاشت.

مادرزن من و کاناپه اختصاصی برای گربه

مادرزن مهربان من برای گربه عزیز ما یک کاناپه اختصاصی بافته و گربه ما حسابی از آن خوشش آمده است.

بافتنی‌هایی که هر دردی را درمان می‌کند

مادر زن مهربان من وقتی فهمید در فصل اسکی نمی‌توانم از پاهای مصنوعی‌ام استفاده کنم و سرما پاهایم را اذیت می‌کند این پاپوش‌های زیبا و بسیار گرم را برای من بافت. جالب اینجاست که هیچ‌کدام از ما از او چنین چیزی نخواسته بودیم و حتی من یادم نمی‌آید درباره مشکل سرمای پاهایم با او حرف زده باشم. یک زن به فکر و فوق‌العاده.

یک هدیه پر از احساسات

"من در یک پناهگاه حیواناتِ بدون سرپرست کار می‌کنم و امروز فردی مقدار زیادی پتوی بافته شده از کاموا را به همراه یک نامه به ما تحویل داد. آن فرد در نامه ضمن عذرخواهی بابت کیفیت پتوها نوشته بود که مادرزنِ 97 ساله و تقریبا نابینای او اصرار داشته که این پتوها را برای حیوانات بدون سرپرست به تنهایی آماده کند و امیدوار است که آن حیوانات از این پتوها خوششان بیاید."

محصول مشترک عروس و مادر شوهر

این محصول مشترک من و مادر شوهرم برای فرزندی است که قرار است به زودی به دنیا بیاید. من لباس را با قلاب و مادر شوهر عزیزم کلاه را با میل بافته است.

یک مادر شوهر خوب از نان شب هم واجب‌تر است

چند وقت پیش من و همسرم صاحب یک فرزند شدیم و مادر شوهر مهربان من طرح ثبت شده از پاهای نوزاد را روی دستش تتو کرد. وقتی تتو را دیدم از او درباره دو ستاره حاضر در طرح پرسیدم و پاسخ مادرشوهرم باعث شد حسابی اشک بریزم. واقعیت این است که من چند سال قبل دو فرزند دوقلو باردار بودم و متاسفانه به دلایل پزشکی آن‌ها را پیش از تولد از دست دادم. راستش مدت‌ها بود به این دلیل که هیچ‌کس به یاد دوقلوهای عزیز من نیست ناراحت بودم و با دیدن طرح تتوی مادرشوهرم انگار دنیا به جای زیباتری برایم تبدیل شد.

ارسالی‌های مادرشوهرم وقتی فهمید امروز خیلی باروحیه نیستم

و در نهایت چه چیزی از مهربانی زیباتر است؟

این سنگ‌ها هنر دست مادرزن مهربان من است. او هرروز ساعت‌ها وقت برای پیدا کردن و رنگ آمیزی سنگ‌ها صرف می‌کند و در نهایت این سنگ‌ها را پس از آماده شدن در نقاط مختلف شهر می‌کذارد. او امیدوار است آدم‌های مختلف این سنگ‌ها را پیدا کرده و شاید فقط اندکی خوشحال‌تر شوند. آیا مهربانی خالص‌تر از این کار داریم؟

4 ماه پیش

دسته‌بندی‌ها