چهارشنبه، 24 اردیبهشت، 1404

پیشنهاد عجیب و جالب شاکی برای بخشش زن دزد!

class="startmessage ">>به گزارش >>فرتاک نیوز،

فروشندگان یک فروشگاه بزرگ در بولوار سجاد از یک ماه پیش متوجه ناپدید شدن برخی اجناس در قفسه‌های فروشگاه شده بودند؛ حتی انبارگردانی هم نتوانست راز کم شدن کالا‌ها را مشخص کند. تنها فرضیه پیش رویشان سرقت از فروشگاه بود. مدیر فروشگاه با بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته، متوجه شد که سرقت از قفسه‌ها توسط یک زن جوان انجام شده است.

زن جوانی که با لهجه شیرین کرمانی، گاهی به تنهایی و گاهی همراه یک پسربچه خردسال به فروشگاه می‌آید. مدیر فروشگاه موضوع را به پلیس ۱۱۰ اطلاع و تصاویر >>سرقت را به مأموران نشان داد. موضوعی که باعث حساس شدن پرونده شد، حضور کودکی معصوم کنار این سارق بود. با اعلام این موضوع به سرهنگ محمد چراغ، فرمانده انتظامی مشهد، دستورات تخصصی صادر شد و گروهی از افسران کلانتری سجاد، در حالی پیگیری این پرونده را آغاز کردند که برخلاف تصور اولیه، موجب نجات دو زندگی شد.

وجود کودک در کنار زن سارق، از آنجا این پرونده را حساس کرده بود که احتمال اینکه کودک ربوده شده باشد یا چندین موضوع دیگر، ادامه داشت؛ موضوعی که موجب شد تا سرهنگ ابراهیم خواجه پور، رئیس کلانتری سجاد، خود شخصا رسیدگی به پرونده را به عهده بگیرد و آن را هدایت کند.

گروهی از مأموران برای بررسی بیشتر راهی این فروشگاه شدند. مالک این مرکز خرید به همراه یکی از کارکنانش اطلاعات بیشتری از زن سارق در اختیار پلیس گذاشتند و مشخص شد که این زن جوان معمولا دو بار در هفته نزدیکی غروب به فروشگاه می‌آید و نامش مرضیه است و لهجه خاصی هم دارد. در ادامه مالک فروشگاه تصویر متهم را در اختیار مأموران قرار داد.

بعد از آن قرار شد پلیس در زمانی که احتمال حضور زن در فروشگاه وجود دارد، در محل حاضر شود و این فرد را دستگیر کند.

دستگیری زن حین سرقت

با نزدیک شدن به زمان مراجعه متهم، مأموران به صورت نامحسوس در محدوده فروشگاه مستقر شدند. زمان زیادی نگذشته بود که حضور متهم در فروشگاه تأیید شد. طبق قرار قبلی، ابتدا کسی مزاحم زن جوان نشد تا او مثل همیشه در میان قفسه‌های فروشگاه دور بزند. چند دقیقه بعد، متهم در حالی که پسر خردسالی را در آغوش داشت، به منظور خارج شدن از فروشگاه به سمت در رفت؛ اما چند مأمور، منتظرش بودند و با دستگیری متهم، او را همراه کودک، به کلانتری سجاد منتقل کردند.

مأموران در بازرسی وسایل زن توانستند کالا‌های سرقتی را کشف کنند. زن در مقابل مالک فروشگاه ضمن اعتراف به جرائمش، درباره سرقت‌هایی که انجام داده، توضیح داد.

من اشتباه کردم

با بررسی مشخصات و هویت متهم مشخص شد نامش ملیحه است؛ زنی سی وسه ساله و متولد یکی از شهرستان‌های کرمان. ملیحه در بازجویی که با حضور مسئول مددکاری کلانتری سجاد و شاکی انجام شد، پیش از اینکه درباره انگیزه اش حرفی بزند، گفت: من در خانواده‌ای پر جمعیت متولد شدم. پدرم همیشه برای تأمین هزینه‌های فرزندانش با مشکل روبه رو بود. من همیشه جزو دانش آموزان ممتاز مدرسه بودم. وقتی هم که به دانشگاه رفتم، همین طور بود و من شرایط تحصیلی خوبی داشتم تا اینکه با یک مرد اشتباهی آشنا شدم؛ مردی که زندگی من و فرزندم را تباه کرد.

ملیحه نگاهی به فرزندش انداخت و ادامه داد: پس از آشنایی با مجید، من قید خیلی چیز‌ها را زدم. او وعده یک زندگی خوب و آرام به من داده بود؛ وعده‌ای که باعث شد من قید خانواده و دانشگاه را بزنم و باوجود مخالفت شدید والدینم، به مشهد بیایم. پیش از عقد، پدرم به من گفت یا این مرد یا ما. اگر رفتی، دیگر حق برگشت نداری. من به همراه مجید راهی مشهد شدم. هیچ کسی را در مشهد نداشتم؛ او، اما آن مردی نبود که من تصور می‌کردم. پس از اینکه صاحب فرزند شدیم، مجید به مرور حضورش در خانه کمتر و کمتر شد تا اینکه یک روز رفت و دیگر نیامد.

ملیحه پس از سکوتی طولانی اضافه کرد: با رفتن مجید، من هیچ خبری از او نداشتم. مدتی صبر کردم تا شاید بیاید؛ اما دیگر نیامد. پس از آن واقعا نمی‌دانستم چه کنم. پدرم هم فوت کرده بود و خانواده‌ای در کرمان نداشتم که پیش آن‌ها برگردم یا کمک بگیرم. با این امید که شوهرم برمی گردد، از چند هفته پیش تصمیم گرفتم برای سیر کردن شکم فرزندم و پرداخت اجاره خانه، دزدی کنم که بیشتر هم تن ماهی می‌دزدیدم. الان هم نمی‌دانم می‌توانم خسارتی را که به این فروشگاه زده‌ام، جبران کنم یا نه.

بخشش به شرط کار

حرف‌های ملیحه که به اینجا رسید، دیگر ساکت شد؛ سکوتی که مالک فروشگاه به عنوان شاکی آن را شکست. او خطاب به متهم، افسر پرونده و مسئول دایره مشاوره و مددکاری کلانتری سجاد، یک شرط برای پس گرفتن شکایتش مطرح کرد. مالک فروشگاه گفت: با این شرط از شکایتم می‌گذرم که در خانه ات بمانی و برای من کار کنی. برای کار هم باید از صبح چهارشنبه، به فروشگاه بیایی و آموزش ببینی. بعد از آن در خانه می‌مانی تا اجناسی را که کارمندانم برای تو می‌آورند، بسته بندی کنی. طلبی را که از تو دارم نیز پس از چند ماه به مرور از پاداش و اضافه کاری که انجام می‌دهی، کم می‌کنم.

با گذشت شاکی و پیشنهاد سخاوتمندانه مالک این فروشگاه، ملیحه پس از هماهنگی با مقام قضایی به شرط شرکت در چند جلسه مشاوره و مددکاری در کلانتری سجاد، آزاد شد و کارش را در این فروشگاه آغاز کرد.

لینک خبر
11 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها