>>اقتصادآنلاین، مهرین نظری: >>>>ده سال پیش، نامآورشدن یک کارآفرین بیشتر در همایشهای دانشگاهی رقم میخورد؛ امروز، اما نخستین سکوی پرتاب، صفحه اینستاگرام یا گفتوگوی ویدیویی کوتاه در پلتفرمهای بومی است. کافی است به صفحاتی نگاه کنیم که نام «استارتاپ ایرانی» را یدک میکشند؛ بعضی از آنها با بیش از دویست هزار دنبالکننده فقط داستان مسیر شخصی بنیانگذاران را پررنگ میکنند و کمتر به شاخصهای واقعی رشد میپردازند.
>>>>این الگویی است که رسانههای تخصصی هم تشدیدش کردهاند؛ بخش بزرگی از مصاحبههای پرخواننده سایتهای فناوری در سال گذشته نه به صورتبندی بوم مدل کسبوکار، بلکه به روایت جذاب «از صفر تا صد» مؤسسان اختصاص داشتد. نکته نگرانکننده آنجاست که سهم فروش آنلاین کالا در ایران هنوز زیر یک درصد از بازار خردهفروشی ۲۳میلیارد دلاری است، اما حجم تولید محتوا درباره قهرمانان این فضا چندین برابر سهم اقتصادی واقعی آن پررنگ میشود.
>>>>این شکاف آمار و روایت، نشانه مهمی است، افکار عمومی بیش از آنکه درباره سود عملیاتی، نرخ بازگشت سرمایه یا سهم بازار سؤال کند، به سبک زندگی کارآفرین و جملات انگیزشی او علاقه نشان میدهد؛ همان نقطهای که نوآوری واقعی آرامآرام به حاشیه میرود و جای خود را به پروموت شخصی میدهد.
>>>>سرمایهگذاران و رسانهها، همنشینی سود و صدا
>>>>پدیدۀ سلبریتیسازی تنها با تلاش بنیانگذاران اتفاق نمیافتد؛ بازیگر دیگر، سرمایهگذارانی هستند که «چهره شناختهشده» را به نشانه کاهش ریسک نگاه میکنند. در گزارش چشمانداز اقتصاد دیجیتال، تزریق سرمایه چهار برابر سریعتر به استارتاپهایی که پوشش رسانهای بیشتری دارند مستند شده است. همین ترجیح باعث میشود شتابدهندهها و صندوقها در همایشها بیشتر پشت نامهایی بایستند که پیشتر در شبکههای اجتماعی وایرال شدهاند. بنابر دادههای منتشره از رویدادهای سال ۱۴۰۲، تنها در سه ماه نخست آن سال بیش از بیست عنوان کنفرانس یا لایو اینستاگرامی با محور روایت شخصی مؤسسان برگزار شد، در حالی که همان دوره کمتر از پنج گزارش رسمی عملکرد مالی در سایتهای شفافیت قرار گرفتد.
>>>>رسانهها سود تبلیغاتی خود را در بزرگ کردن چهرهها میبینند؛ در طول یک سال گذشته یکی از پرمخاطبترین ویدیوهای یک سرویس اشتراکگذاری معروف، گفتوگوی ۴۵دقیقهای با یک کارآفرین جوان بود که بیش از نیممیلیون بار دیده شد، اما در همان بازه هیچ یک از گزارشهای تحلیلی درباره نرخ شکست استارتاپها حتی به ۵۰هزار بازدید هم نرسید. بدین ترتیب چرخهای شکل میگیرد که در آن سرمایه، رسانه و چهره، یکدیگر را تقویت میکنند و محصول یا خدمت، به مؤلفهای حاشیهای بدل میشود.
>>>>هزینههای اجتماعی سکوت اجباری
>>>>این چرخه البته بدون برونریزِ هزینه نیست. نخستین پیامد، فرسایش اعتماد عمومی است. مصرفکنندگانی که تجربه سرویس ضعیف یا افزایش ناگهانی قیمت دیدهاند، وقتی تصاویر لایفاستایل لوکس مؤسسان را در شبکههای اجتماعی رصد میکنند، قطعاً نسبت به صداقت برند بدگمان میشوند. مصاحبهای در یک نشریه تخصصی نشان میدهد ۴۷درصد از کاربران خدمات آنلاین در تهران، اصلیترین دلیل بیاعتمادی خود را «فاصله روایت مؤسس با واقعیت سرویس» عنوان کردهاند.
>>>>دومین هزینه، سرکوب انتقاد داخلی است. افرادی که در مراحل اولیه با سرمایهگذار بهعنوان کارمند یا همبنیانگذار همکاری میکنند، بهدلیل تمرکز رسانهای بر چهره اصلی جرئت نمیکنند درباره کاستیهای مدیریتی حرف بزنند؛ چرا که هر نقدی معادل حمله به چهره محبوب تلقی میشود. بارها دیده شده وقتی یک توسعهدهنده در شبکههای اجتماعی به نقص امنیتی محصول اشاره کرده، به جای پاسخ فنی، موجی از دفاع شخصی و فالووری علیه او بهراه افتاده است.
>>>>هزینه سوم، گمگشتگی سیاستگذار است. وقتی موفقیت در رسانه تعریف میشود نه در صورتهای مالی، نهادهای دولتی که میخواهند اکوسیستم را حمایت یا تنظیم کنند، معیار مشخصی برای تفکیک بازیگر پایدار از حبابی ندارند. گزارشهای رسمی وزارت ارتباطات درباره وضعیت استارتاپها در دو سال گذشته نشان میدهد بیش از نیمی از درخواستهای حمایت مالی، بر اساس «اثر در رسانه» اولویت گرفته، نه بر مبنای شاخصهای بهرهوری یا صادرات فناوری. این رویکرد میتواند منابع عمومی را به سمت پروژههایی هدایت کند که با پایان موج رسانهای، عملاً بیاثر میشوند و آسیبی مضاعف به بودجه نوآوری کشور میزنند.
>>>>بازگشت به متن یا فرو رفتن در حباب؟
>>>>زیستبوم استارتاپی ایران برای رشد سالم به کمتر شعار و بیشتر عدد نیاز دارد. اگر قرار است بنیانگذار مؤثر باشد، باید روایتش با شاخصهای عملکرد کسبوکار همخوان شود. رسانهها وظیفه دارند پرسشهای سخت درباره سود، درآمد و سهم بازار را همزمان با داستانهای شخصی بازتاب دهند. سرمایهگذاران باید آگاه باشند که فالوور زیاد بهتنهایی تضمین بازگشت سرمایه نیست؛ کما اینکه نمونههای گرانقیمت شکستخورده در جهان این حقیقت را بارها اثبات کردهاند.
>>>>ایجاد نهاد مستقل برای اعتبارسنجی دادههای عملکرد استارتاپها، تدوین پروتکل افشای اطلاعات مالی قبل از دور جذب سرمایه عمومی و جدی گرفتن سواد رسانهای مخاطبان، سه گام اساسی برای کاهش تب سلبریتیسازی و بازگرداندن توجه به نوآوری واقعی است. در غیر این صورت، چرخش بیوقفه «استیج، هشتگ، سرمایه» همچنان ادامه خواهد یافت؛ چرخی که ممکن است پرسر و صدا باشد، اما درون آن از نوآوری ناب کم خبر است و حاصلش جز حباب انتظارات چیزی به اکوسیستم نمیافزاید.