قصه کوتاه توپ قرمز برای کودکان
خرگوشا روی علفای جنگل بازی می کردن، که ناگهان یکی از اونا با صدای بلند گفت: بچه ها اونجا رو نگاه کنید، یک چیز گرد و قرمز اونجاست.
خرگوش دومی نگاه کرد و گفت: خیلی دلم می خواد اونو از نزدیک ببینم. خرگوش سوم گفت: نه، جلو نری خطر داره، ممکنه یک جونور درنده باشه.
خرگوشا با ترس و لرز جلو رفتن، از پشت بوته با دقت اون چیز عجیبو نگاه کردن، و بعد همگی زدن زیر خنده. یکی از خرگوشا گفت: اون که فقط یک توپه…
دانلود قصه صوتی توپ قرمز