دوشنبه، 06 مرداد، 1404

قصه صوتی کلاغی که دوست داشت عقاب باشد

داستان صوتی کلاغی که دوست داشت عقاب باشه

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود . توی یک دشت بزرگ روی یک درخت بلند یک کلاغ سیاه و با یک عغاب طلایی بزرگ باهم زندگی می کردند . اونها دوست بودند بالای دشت پهناور زندگی می کردند . اما بال های کلاغ توانایی زیادی نداشت و نمیتونست مثل عقاب یالای آسمونها بره و مثل اون پرواز کنه و …

خب بچه ها اگه دوست دارید بدونید سرانجام این داستان چی میشه می تونید این قصه رو از همینجا گوش کنین .

دانلود قصه صوتی کلاغی که دوست داشت عقاب باشه


1 سال پیش

دسته‌بندی‌ها