سه‌شنبه، 09 اردیبهشت، 1404

قصه کودکانه کوتاه: پری و پوری، خواهران دوقلو

داستان پری و پوری، خواهران دوقلو برای کودکان

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچکس نبود. توی یک خونه قدیمی کنار جنگل دو تا خواهر دوقلو بودند بنام پری و پوری. این دو دختر کوچولو مثل یک سیب قرمز بودند که از وسط نصف شده بود. هر دو هم قد و با نمک و قشنگ بودند.

وقتی که خواب بودند یک غول سیاه امد توی خونه و بچه ها را که دید قاه قاه خندید و گفت: کی پریه کی پوریه موهاتون چرا این رنگیه چشماتون چرا اینجوریه؟

بچه ها از خواب پریدند و کی ترسیدند و خواستند جیغ بکشند که آقا غوله دوتاشونو زیر بغل گرفت و دوید به سمت جنگل و توی تنه درخت خیلی گنده رفت و دخترها را زمین گذاشت و خوابید.

پری و پوری هم از تنه درخت بیرون پریدند تا به خونه برگردند اما راه را بلد نبودند. اینور و انور می گشتند که چشمشون به یک جانور افتاد که از غول هم قد بلندتر بود. خوب که نگاه کردند دیدند زرافه خانمه و رفتند پشت بوته ها قایم شدند. زرافه خانم از اون بالا بو کشید و بچه ها را پیدا کرد.

پری و پوری دیدند که زرافه صورت کوچیک و مهربونی داره. این بود که نترسیدند و قصه خودشون رو برای او گفتند. زرافه بهشون گفت از گوش من بگیرید و برید بالا و هیچ ناراحت نباشید. بشینید پشتم تا من شما را به خونه تون ببرم.

بچه ها فوری پریدند و رفتند پشت زرافه خانم و زرافه گردن درازش را دراز تر کرد و اینقدر اینور و اونور را گشت تا خونه پری و پوری را پیدا کرد و اونها را به خونه اشون رسوند. پری و پوری از اینکه به خونه برگشته بودند خیلی خوشحال بودند همدیگه را بغل کردند و از زرافه تشکر کردند. قصه ما بسر رسید کلاغه به خونه اش نرسید.

دانلود صوتی قصۀ پری و پوری، خواهران دوقلو


1 سال پیش

دسته‌بندی‌ها