دوشنبه، 08 اردیبهشت، 1404

قصه کودکانه ماجرای ماشین فرفره ای آقا شیره و دوستی با طبیعت

داستان کوتاه بچگانه ماشین آقای شیر تصویری

آقا شیره عاشق گل ها و گیاهان بود. اون از دیدن گلهای رنگارنگ و خوشبو که توی تپه ها بود لذت می برد و هیجان زده می شد. یک روز آقا شیره متوجه شد که کرم ابریشم خیلی از گلها رو جویده و گلبرگهاشون رو زشت کرده.. آقا شیر خیلی ناراحت شد و تصیم گرفت هر طور هست این کرم ابریشم شکمو رو پیدا کنه و از جنگل بیرون کنه ..

اون کمی فکر کرد بعد تصمیم گرفت یک ماشین بسازه که به کمکش کرم ابریشم رو بگیره .. خیلی زود ماشین آقا شیره آماده شد. آقا شیره به همراه توری اش سوار ماشینش شد و آماده گرفتن کرم ابریشم شد.

“قااااام قااااااام قااااااام ” و با صدای بلند ماشین جدید آقا شیره توی تپه ها راه افتاد. همه حیوانات شگفت زده شده بودند و با تعجب به ماشین آقا شیره نگاه می کردند. یک دفعه جغد که توی آسمون پرواز می کرد داد زد و گفت:” این دود سیاه چیه توی آسمون ؟”

همه حیوانات به آسمون خیره شدند. بله ماشین آقا شیره حسابی دود میداد و همه جا پر از دود شده بود. حیوانات دنبال ماشین راه افتادند و فریاد می زدند:” وایسا وایسا.. همه جا پر از دود شده..” اما صدای ماشین انقدر بلند بود که شیر هیچ چیزی نمی شنید و فقط گاز میداد..

شیر با سرعت تپه ها رو بالا و پایین می رفت و دنبال کرم می گشت.. حیوانات هم دنبال شیر و ماشینش می دویدند.. تا اینکه بالاخره آقا شیره چشمش به کرم ابریشم افتاد.

بعد ترمز کرد و کرم رو گرفت و با هیجان گفت:” آهااان بالاخره گیرت انداختم!”

اون خوشحال و راضی بود که یکدفعه چشمش به حیوانات افتاد که از تپه بالا می اومدند و اونو صدا می کرد. شیر با تعجب به اونها نگاه کرد و نمیدونست که چه اتفاقی افتاده! وقتی حیوانات به بالای تپه رسیدند نفس نفس میزدند و ناراحت بودند. خرس گفت:” معلوم هست داری چیکار می کنی؟ چرا هرچی صدات می کنیم واینمیسی؟”

گوزن با عصبانیت گفت:” نگاه کن ماشینت چقدر هوا رو کثیف کرده! همه جا پر از دود شده!” جغد با ناراحتی گفت:” گلها رو ببین! همه گلها رو له کردی!”

خرگوش گفت:” چرا اون کرم ابریشم رو گرفتی؟ اون یه روز تبدیل به یک پروانه میشه که بودنش اینجا خیلی مفیده !” روباه گفت:” بله درسته.. پروانه ها از یک گیاه به گیاه دیگه میرن و گرده گلها رو جابه جا می کنند و کمک می کنند تا گلهای بیشتری توی تپه ها رشد کنند..”

آقا شیره باورش نمیشد که با ماشینش باعث این همه دردسز شده و با شنیدن این حرفها ناراحت شد و خجالت کشید.

اون کرم ابریشم رو روی زمین گذاشت تا بره ..

بعد یه کم فکر کرد و یک دفعه گفت:” یه فکر جدید دارم!” بعد خیلی سریع ماشینی که ساخته بود رو از هم باز کرد و دوباره تکه های اون رو روی هم چید و گفت:” یه ماشین جدید درست کردم، یه ماشین که دیگه هوا رو کثیف نمی کنه!”

گوزن گفت:” شبیه یک گل می مونه!” روباه گفت:” نه شبیه یک فرفره است!”

آقا شیره با غرور گفت:” این یه ماشین فرفره ایه که با فوت کار می کنه و یک کار خوب دیگه هم می کنه !”

حیوانات با تعجب به ماشین فرفره ای که شیر ساخته بود نگاه می کردند. شیر گفت:” ببینید چجوری کار می کنه !” بعد با یک نفس عمیق لپاش رو پر از باد کرد و یک فوت محکم به ماشین فرفره ای کرد..

ماشین مثل یک فرفره شروع به چرخیدن کرد و به جای دود خاکستری یک عالمه دونه گل توی هوا پخش کرد.. همون گلهایی که ماشین اقا شیره له کرده بود حالا تبدیل به دونه های گل می شدند و همه جا پخش می شدند.. حیوانات که ذوق زده شده بودند هورا کشیدند و گفتند:” آخ جووون.. چه ماشین جالبی! به جای دود گل پخش می کنه ..”

آقا شیره و دوستهاش به همراه ماشین فرفره ای دوباره توی تپه ها راه افتادند. آقا شیر تند تند فوت می کرد و ماشین مثل فرفره می چرخید و راه میرفت و همه جا رو پر از دونه ها و خرده های گل می کرد..

حالا دوباره آسمون آبی بود و خبری از دود خاکستری نبود و همه جا پر از گلهای جدیدی شده بود که دوباره توی تپه ها روییدند ..

همه حیوانات ماشین جدید رو دوست داشتند و خوشحال و راضی بودند . آقا شیره هم حسابی با کرم ابریشم دوست شده بود و می دونست که وجود کرم های ابریشم برای طبیعت لازم و ضروریه حتی وقتی که گلها رو می خورند..

1 سال پیش

دسته‌بندی‌ها