ملیحه داداشی داوطلب جهادی در گفتوگو با خبرنگار برنا درباره نحوه ورود خود به این فعالیتهای داوطلبانه گفت: ابتدا داوطلب کمک به برخی بیمارستانها بودم، اما در ذهنم دنبال جایی میگشتم که نیاز بیشتری به نیرو داشته باشد. پس از پرسوجو متوجه شدم که در بخش تطهیر و غسل اموات کرونایی کمبود نیروی داوطلب وجود دارد.
وی افزود: در آن زمان اموات بیمارستانها فقط تیمم میشدند، اما با اعلام ضرورت غسل، از طریق گروههای جهادی وارد این حوزه شدم. کسی از این تصمیم من خبر نداشت حتی پدر و مادرم. تنها همسرم در جریان بود که او هم با وجود نگرانی زیاد، موافقت کرد.
داداشی با اشاره به ترس اولیه موجود در غسالخانهها اظهار داشت: ترس شدیدی حاکم بود. طوری برنامهریزی شده بود که از صبح تا ظهر اموات عادی غسل داده میشدند و بعد از آن نوبت به اموات کرونایی میرسید. اما بهتدریج با روشن شدن ابعاد علمی بیماری و اعلام اینکه افراد فوتشده ناقل ویروس نیستند، شرایط بهتر شد و غسالها نیز به جمع ما پیوستند.
این بانوی جهادی ادامه داد: روز اولی که وارد محیط شدم هوا رو به تاریکی میرفت. از آنجا که هیچوقت به غسالخانه نرفته بودم فضا بسیار برایم ترسناک بود؛ از نظر روحی و نگرانی بابت بیماری. تجهیزات حفاظتی هم بسیار ابتدایی بود. ما با پوتینهای باغبانی و دستکش آشپزخانه وارد میشدیم. با این حال بچهها با جان و دل کار میکردند، چون معتقد بودند این کار، حرف رهبر بود و نباید روی زمین بماند.
او با اشاره به روحیه همدلی در آن ایام گفت: مردم ایران در بحرانها فوقالعاده باهم همدل میشوند. حس میکردیم باید بخشی از بار جامعه را برداریم. همه با دقت و تعهد کامل کار میکردند. همه نگران بودند که مبادا در انجام وظیفهای کوتاهی شود. حتی جزئیاتی مثل کیفیت کفنپیچی هم برایمان مهم بود.
وی خاطرنشان کرد: کار بسیار سختی بود، مخصوصا زمانی که تعداد فوتیها بالا بود هم از نظر جسمی برایمان سخت و سنگین بود و هم از لحاظ روانی. با این حال، بچهها خودجوشترین و دلسوزترین رفتارها را داشتند. نیازی به دستور نبود؛ هرکس خودش پیشقدم میشد و حتی سنگینترین مسئولیتها را داوطلبانه بر عهده میگرفت.
وی یکی از خاطرات خود را چنین روایت کرد: روزی وارد غسالخانه شدیم تا لباس بپوشیم، دیدیم پوتینهایمان بهطرز عجیبی تمیز شدهاند؛ پوتینهایی که در طول این مدت کاملاً سیاه شده بودند، اما آن روز کاملا سفید و تمیز بودند. انگار یک نفر قبل از ما آمده و بیسروصدا همه را با دستمال تمیز کرده بود. هیچوقت هم نفهمیدیم کار چه کسی بوده. این روحیه برایم بسیار ارزشمند بود؛ همه فقط میخواستند در نگاه خدا دیده شوند، نه چشم دیگران.
ملیحه داداشی در پایان گفت: بیشترین اموات آن دوران جوان بودند و این مسئله تأثیر عمیقی بر ما داشت. تنها چیزی که به ما آرامش میداد صدای روضه و مداحیهای امام حسین (ع) بود که در محیط پخش میشد و آرامش عجیبی میداد؛ هم به ما و هم احساس میکردیم به اموات.
گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی معاونت خدمات شهری شهرداری تهران (سازمان مدیریت پسماند)، خبرگزاری برنا، موسسه رسانهای صبا، با هدف تقدیر از فداکاریهای پرسنل این سازمان و همچنین نیروهای جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلمهای تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار میشود.