جمعه، 16 خرداد، 1404

هاشم لشگری: آخرالزمانی را که وعده داده‌اند به چشم دیدم

هاشم لشگری در ابتدای گفت‌و‌گو با خبرنگار برنا بیان کرد: فعالیت ما در غسال‌خانه در وهله اول از این جهت بود که باری روی زمین مانده بود. تعداد اموات بی‌شمار بود و از سوی دیگر شمار غسالان رسمی بهشت زهرا (س) نیز کاهش یافته بود؛ برخی از آنان خودشان به بیماری مبتلا شده بودند. در چنین شرایطی باید پای کار می‌ایستادیم.

وی ادامه داد: هفته‌ای دو روز به غسال‌خانه می‌رفتم، اما به خانواده‌ام می‌گفتم این دو روز را به اتحادیه می‌روم و کار‌های آن‌جا را انجام می‌دهم. به ناچار حقیقت را به هیچ‌کس نمی‌گفتم، چون اگر واقعیت را می‌فهمیدند داستان درست می‌شد. می‌خواستند بگویند تو کرونا داری، تو به جنازه دست زده‌ای، تو می‌میری! اگر به غذای ما دست بزنی، ما تلف می‌شویم!

این غسال داوطلب با اشاره به ترس و وحشت مردم در مواجهه با اجساد بیماران کرونایی اظهار داشت: خیلی‌ها بودند که می‌آمدند کنار آمبولانسی که جنازه را پیاده می‌کرد، حتی از ماشین خود پیاده نمی‌شدند. می‌گفتند: «من به شما نفری پانصد هزار تومان، یک میلیون تومان می‌دهم. شما بروید خاکش کنید.» دمِ قبر حتی شیشه اتومبیل را هم پایین نمی‌آوردند؛ فقط پاکت‌های یک میلیون تومانی را از پنجره بیرون می‌انداختند و می‌گفتند: بردارید!

لشگری با لحنی انتقادی گفت: می‌ترسیدند که نکند کرونا بگیرند و بمیرند. ببخشید که این را می‌گویم، اما آیا کسانی که زنده ماندند، لطف بزرگی به خودشان کرده‌اند؟! این هم همان مرگ تدریجی است دیگر.

وی با اشاره به پیشنهاد‌های خانواده‌ها برای دفن پنهانی و بی‌مراسم متوفیان خاطرنشان کرد: زمانی بود که وقتی ماشین به بیمارستان می‌رفت تا جنازه‌ای را بیاورد، بستگان متوفی می‌گفتند: «علاوه‌بر هزینه‌های بیمارستان، پنج میلیون تومان هم بهت می‌دهم، خودت برو خاکش کن، فقط بگو قطعه و قبرش کجاست!» همین.

لشگری درباره شیوه‌های اضطراری تغسیل و تدفین در اوج بحران کرونا توضیح داد: آن روز‌ها وقتی میت را غسل می‌دادیم و کارمان تمام می‌شد، برخی را کفن می‌کردیم و برخی دیگر را همان‌گونه که در کاور بودند، کفن می‌کردیم. سپس در کیسه‌های بزرگ و مخصوص بسته‌بندی می‌کردیم، محکم می‌بستیم، ضدعفونی می‌کردیم و می‌فرستادیم برای دفن.

این تطهیرکننده دااوطلب اضافه کرد: سپس پیکر را بعد از اینکه برایشان نماز می‌خواندند از بالا به داخل قبر می‌انداختند، آهک می‌ریختند، سنگ‌ها را می‌چیدند و تمام. دینی که زمانی می‌گفت باید سمت راست صورت و شانه میت روی خاک باشد، حالا تنها به خاک‌سپاری ساده‌ای بسنده می‌کرد و می‌گفتند: «خداحافظ بابا، فقط کرونا نگیریم، نمیریم!»

وی با اشاره به صحنه‌های تلخ وداع بازماندگان با عزیزان‌شان گفت: خیلی‌ها در همان ایام کرونا، التماس می‌کردند و می‌گفتند: «کاورش را باز کنید، بگذارید پدرمان یا مادر‌مان را در آغوش بگیریم. بگذار ما هم کرونا بگیریم، از دنیا برویم، بمیریم و با آنها برویم.» برخی دیگر، اما نه؛ تنها از دور نگاه می‌کردند. وقتی کاور را برای شناسایی باز می‌کردیم، فقط می‌گفتند: «همان است، ببَرش، ببَرش!»

هاشم لشگری در پایان تأکید کرد: خدا به همه‌مان رحم کند... کرونا تلنگری بود برای مردم تا همدیگر را بهتر بشناسند و بفهمند دنیا چقدر بی‌ارزش است. کرونا، بهانه‌ای شد برای آن‌که بفهمیم هیچ‌چیز و هیچ‌کس، وفادار نخواهد بود. تازه در آن روز‌ها بود که وفاداری پدر به مادر، مادر به فرزند، و فرزند به پدر و ... نمایان و اثبات شد. آخرالزمانی که می‌گویند – که همه از هم فرار می‌کنند و هیچ‌کس ضامن دیگری نیست – حقیقت دارد.

گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی معاونت خدمات شهری شهرداری تهران (سازمان مدیریت پسماند)، خبرگزاری برنا، موسسه رسانه‌ای صبا، با هدف تقدیر از فداکاری‌های پرسنل این سازمان و همچنین نیرو‌های جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلم‌های تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار می‌شود.

3 روز پیش

دسته‌بندی‌ها