مرضیه خسروی در ابتدای گفتگو با خبرنگار برنا بیان کرد: از همان روزهای ابتدایی شیوع بیماری کرونا، پسرم مصطفی به همراه جوانان محله یک گروه جهادی تحت عنوان «جهادگران گمنام» تشکیل دادند و فعالیت خود را آغاز کردند من هم در کنار آنها خدمت میکردم.
وی افزود: فعالیتهای جهادی ما شامل تهیه و توزیع ماسک، ضدعفونیکردن معابر، تهیه غذا برای بیماران و رسیدگی به خانوادههای مبتلا به کرونا بود. همه کارهایی که بچههای جهادی انجام میدادند، من هم دوشادوش مصطفی انجام میدادم. تا اینکه مصطفی به شهادت رسید.
او با اشاره به آغاز فعالیتش در غسالخانه گفت: همان زمان که رهبر دستور تسغیل اموات کرونایی را صادر کردند، من که طلبه هم بودم، از کنار مزار مصطفی بلند شدم و مستقیما به غسالخانه رفتم. دقیقا یک هفته بعد از شهادت مصطفی تغسیل اموات کرونایی را شروع کردم. مصطفی خودش هم در دوران کرونا قبل از شهادت، غسل تطهیر میداد.
وی با بیان اینکه خانوادهاش در ابتدا از فعالیت او بیاطلاع بودند، تصریح کرد: مادرم بهشدت با این کار مخالف بود و حتی گفته بود اگر به غسالخانه بروی شیرم را حلالت نمیکنم! همسرم نیز اگر میدانست، مانع میشد. چون بعد از اینکه مصطفی شهید شد من هر روز صبح به بهشتزهرا میرفتم و شب برمیگشتم؛ خانواده تصور میکردند که من همچنان هر روز صبح تا شب بر مزار مصطفی مینشینم، درحالیکه مستقیم از مزار او به غسالخانه میرفتم.
او ادامه داد: یک شب غذای نذری غسالخانه را به خانه بردم. وقتی همه اعضای خانواده از آن غذا خوردند، دخترم که تنها فرد مطلع بود،گفت این غذ از غسالخانه آمده است. همه شاکی شدند که تو غذای غسالخانه را به ما دادهای و... من هم دیگر دلم را به دریا زدم و گفتم من یکسال و چندماه است که در غسالخانه کار میکنم. پس از آن، برخوردهای خانواده بسیار سرد شد. کسی سر سفره به غذای من دست نمیزد، اما من این رفتارها را با شوخی و خنده رد میکردم، چون معتقدم کار که برای خدا باشد آدم اذیت نمیشود.
وی با اشاره به ضرورت ثبت و روایت این جهاد، بیان کرد: مقام معظم رهبری فرمودند ای کاش کسانی بتوانند مثل شهیدآوینی این جهاد عظیم مقابله با کرونا را روایت و ماندگار کنند. بهنظرم این خاطرات باید ثبت و ماندگار شوند. برای مثال خود من، مادری که تازه پسر جوانش شهید شده و در غسالخانه جوانهای کرونایی را غسل میدهد، یا زنی که با سه فرزند کوچک بلند میشود به غسالخانه میآید و این کار را انجام میدهد. اینها روحیههایی است که باید به جامعه و نسل جوان منتقل شود.
او خاطرنشان کرد: بههرحال خانمها یک طبع و روحیه لطیفی دارند. من پیش از آن اصلا توان رویارویی با اموات را نداشتم، شاید همین الان هم در شرایط عادی نتوانم آن فعالیت جهادی را انجام دهم ولی آن روزها خدا به من روحیه و توان عجیبی داده بود. هر روز از ساعت هفت صبح تا ده شب به همراه خیلی از اهالی محل با چرخخیاطی ماسک میدوختیم. در کنار آن به خانوادههای کرونایی رسیدگی میکردیم، گاهی پیش میآمد تمام اعضای یک خانواده با هم کرونا میگرفتند، هیچکسی نبود که داروی آنها را بگیرد یا برایشان غذا بپزد ما برایشان سوپ، آبمیوه و دارو میبردیم، آنقدر مراقبت میکردیم تا حال آن خانواده خوب شود.
وی گفت: گاهی وقتی به منزل برمیگشتم همسرم میگفت «مرضیه تو با این رفتارهایت خیر نمیبینی!» اما من تمام آن دوران را با لبخند گذراندم.
مرضیه خسروی در پایان با اشاره به سختیهای آن ایام گفت: روزگار خیلی سختی بود. دوران کرونا برای من گران تمام شد. تمام زندگیام؛ مصطفی شهید شد. من همچنان هر روز کنارش میروم.
گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی خبرگزاری برنا، انجمن سینمای جوانان ایران، سازمان تاکسیرانی شهرداری تهران، مجموعه پزشکی سانیک و موسسه رسانهای صبا، با هدف تقدیر از فداکاریهای پرسنل این سازمان و همچنین نیروهای جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلمهای تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار میشود.
رضیه خسروی در ابتدای گفتگو با خبرنگار برنا بیان کرد: از همان روزهای ابتدایی شیوع بیماری کرونا، پسرم مصطفی به همراه جوانان محله یک گروه جهادی تحت عنوان «جهادگران گمنام» تشکیل دادند و فعالیت خود را آغاز کردند من هم در کنار آنها خدمت میکردم.
وی افزود: فعالیتهای جهادی ما شامل تهیه و توزیع ماسک، ضدعفونیکردن معابر، تهیه غذا برای بیماران و رسیدگی به خانوادههای مبتلا به کرونا بود. همه کارهایی که بچههای جهادی انجام میدادند، من هم دوشادوش مصطفی انجام میدادم. تا اینکه مصطفی به شهادت رسید.
او با اشاره به آغاز فعالیتش در غسالخانه گفت: همان زمان که رهبر دستور تسغیل اموات کرونایی را صادر کردند، من که طلبه هم بودم، از کنار مزار مصطفی بلند شدم و مستقیما به غسالخانه رفتم. دقیقا یک هفته بعد از شهادت مصطفی تغسیل اموات کرونایی را شروع کردم. مصطفی خودش هم در دوران کرونا قبل از شهادت، غسل تطهیر میداد.
وی با بیان اینکه خانوادهاش در ابتدا از فعالیت او بیاطلاع بودند، تصریح کرد: مادرم بهشدت با این کار مخالف بود و حتی گفته بود اگر به غسالخانه بروی شیرم را حلالت نمیکنم! همسرم نیز اگر میدانست، مانع میشد. چون بعد از اینکه مصطفی شهید شد من هر روز صبح به بهشتزهرا میرفتم و شب برمیگشتم؛ خانواده تصور میکردند که من همچنان هر روز صبح تا شب بر مزار مصطفی مینشینم، درحالیکه مستقیم از مزار او به غسالخانه میرفتم.
او ادامه داد: یک شب غذای نذری غسالخانه را به خانه بردم. وقتی همه اعضای خانواده از آن غذا خوردند، دخترم که تنها فرد مطلع بود،گفت این غذ از غسالخانه آمده است. همه شاکی شدند که تو غذای غسالخانه را به ما دادهای و... من هم دیگر دلم را به دریا زدم و گفتم من یکسال و چندماه است که در غسالخانه کار میکنم. پس از آن، برخوردهای خانواده بسیار سرد شد. کسی سر سفره به غذای من دست نمیزد، اما من این رفتارها را با شوخی و خنده رد میکردم، چون معتقدم کار که برای خدا باشد آدم اذیت نمیشود.
وی با اشاره به ضرورت ثبت و روایت این جهاد، بیان کرد: مقام معظم رهبری فرمودند ای کاش کسانی بتوانند مثل شهیدآوینی این جهاد عظیم مقابله با کرونا را روایت و ماندگار کنند. بهنظرم این خاطرات باید ثبت و ماندگار شوند. برای مثال خود من، مادری که تازه پسر جوانش شهید شده و در غسالخانه جوانهای کرونایی را غسل میدهد، یا زنی که با سه فرزند کوچک بلند میشود به غسالخانه میآید و این کار را انجام میدهد. اینها روحیههایی است که باید به جامعه و نسل جوان منتقل شود.
او خاطرنشان کرد: بههرحال خانمها یک طبع و روحیه لطیفی دارند. من پیش از آن اصلا توان رویارویی با اموات را نداشتم، شاید همین الان هم در شرایط عادی نتوانم آن فعالیت جهادی را انجام دهم ولی آن روزها خدا به من روحیه و توان عجیبی داده بود. هر روز از ساعت هفت صبح تا ده شب به همراه خیلی از اهالی محل با چرخخیاطی ماسک میدوختیم. در کنار آن به خانوادههای کرونایی رسیدگی میکردیم، گاهی پیش میآمد تمام اعضای یک خانواده با هم کرونا میگرفتند، هیچکسی نبود که داروی آنها را بگیرد یا برایشان غذا بپزد ما برایشان سوپ، آبمیوه و دارو میبردیم، آنقدر مراقبت میکردیم تا حال آن خانواده خوب شود.
وی گفت: گاهی وقتی به منزل برمیگشتم همسرم میگفت «مرضیه تو با این رفتارهایت خیر نمیبینی!» اما من تمام آن دوران را با لبخند گذراندم.
مرضیه خسروی در پایان با اشاره به سختیهای آن ایام گفت: روزگار خیلی سختی بود. دوران کرونا برای من گران تمام شد. تمام زندگیام؛ مصطفی شهید شد. من همچنان هر روز کنارش میروم.
گفتنی است رویداد کرونا به همت سازمان بهشت زهرا (س) و همراهی خبرگزاری برنا، انجمن سینمای جوانان ایران، سازمان تاکسیرانی شهرداری تهران، مجموعه پزشکی سانیک و موسسه رسانهای صبا، با هدف تقدیر از فداکاریهای پرسنل این سازمان و همچنین نیروهای جهادی و داوطلبی و ثبت و جمع آوری آثار تصویری، قلمی و فیلمهای تولید شده در آن برهه زمانی در نیمه دوم خردادماه برگزار میشود.