شنبه، 17 خرداد، 1404

مهسا اسماعیل‌زاده: آمده بودیم که کاری انجام دهیم

مهسا اسماعیل‌زاده در گفت‌و‌گو با خبرنگار برنا با اشاره به فعالیت‌های خود در روز‌های ابتدای همه گیری کرونا، اظهار داشت: با توجه به شرایط سخت آن دوران، دلم می‌خواست به هر شکلی کمک کنم. ابتدا در چند خیریه و بیمارستان فعالیت جهادی داشتم، مثلا چرخ خیاطی‌ام را به بیمارستان ابن‌سینا می‌بردم و همان‌جا ماسک می‌دوختم.

وی افزود: وقتی شنیدم که بحث غسل متوفیان کرونا پیش آمد و غسال‌خانه هم به کمک نیاز دارد بلافاصله رفتم و فعالیت در سالن تطهیر را آغاز کردم. با وجود ترس و واهمه‌ای که در دل مردم افتاده بود و حتی بسیاری نمی‌دانستند چگونه با عزیزان بیمارشان رفتار کنند، من احساس کردم که باید در کنار آنها بمانم.

اسماعیل زاده با اشاره به تجربه شخصی‌اش از مراقبت پدرش تصریح کرد: پدرم به کرونای شدید مبتلا شد و تمام ریه‌اش درگیر بود. بیمارستان دانشوری او را پذیرش نکرد و گفتند زنده نمی‌ماند. وقتی او را به خانه آوردیم، برخلاف نگرانی مادرم، پدرم را بوسیدم تا به او قوت قلب بدهم و گفتم نترس، خدا هست. در کمال ناباوری نه من بیمار شدم و نه پدرم جانش را از دست داد بلکه دوباره سلامتی‌اش را به دست آورد.

این تطهیرکننده داوطلب خاطرنشان کرد: نه تنها خانواده‌ام مخالف فعالیتم در غسال‌خانه نبودند بلکه همیشه به کمک کردن در شرایط سخت علاقه‌مند بودند. در آن روز‌ها تا ساعت دوازده شب ماسک می‌دوختیم و بسته بندی می‌کردیم، گاهی تا هزار عدد در روز. حتی با وجود خستگی و کمردرد‌های شدید از کار دست نمی‌کشیدیم.

این بانوی جهادگر با اشاره به حال و هوای حضور در غسال‌خانه اظهار داشت: برخلاف خستگی‌های ناشی از کار‌های دیگر، در غسال‌خانه اصلا خسته نمی‌شدم. هم کفن آماده می‌کردم، هم پنبه می‌آوردم و اگر در بخشی کمک لازم بود خودم داوطلبانه جلو می‌رفتم، واقعا منتظر دستور نمی‌ماندم، چون از این کار لذت می‌بردم.

مهسا اسماعیل‌زاده در پایان گفت: از این‌که در آن شرایط سخت می‌توانستم مفید باشم حس رضایت و شادی داشتم. تمام بچه‌های جهادی در غسال‌خانه، نیرو‌هایی نترس و فعالی بودند. ما آمده بودیم که بمانیم و کاری از پیش ببریم.

2 هفته پیش

دسته‌بندی‌ها