سه‌شنبه، 23 اردیبهشت، 1404

«زیبا صدایم کن»؛ پرسه‌ای در مرز جنون و عشق پدرانه

>>هدیه حدادی‌اصل- «زیبا صدایم کن» در بستری جغرافیایی ملموس (خیابان ولی‌عصر تهران) و در زمانی فشرده (یک روز) روایت می‌شود. این ساختار زمان‌مند و مکانی، یادآور فرم سینمایی جاده‌ای، اما در قالبی شهری و ایستگاه‌به‌ایستگاه است. قهرمان فیلم (خسرو)، مردی روان‌پریش و بستری در آسایشگاه است که در روز تولد دخترش (زیبا) از آسایشگاه فرار می‌کند. صدرعاملی در جدیدترین ساخته خود، با نگاهی عمیق‌تر به روان انسان، پیچیدگی‌های اختلالات ذهنی و در عین حال نیروی نجات‌بخش عشق و پیوند خانوادگی را تصویر می‌کند.

این روایت یک‌روزه، فرصتی است برای کاوش در لایه‌های شخصیتی یک پدر زخمی و دختری که میان بلوغ و اضطراب، دنبال معنای «داشتن» است؛ داشتن پدر، داشتن امنیت، داشتن لحظه‌ای بی‌دغدغه. فیلم نه با گره‌افکنی‌های دراماتیک بلکه با جزئیاتی روزمره، تجربه‌ای احساسی خلق می‌کند که به دل می‌نشیند.

بازی امین حیایی در نقش خسرو را می‌توان یکی از برجسته‌ترین عملکرد‌های سال‌های اخیر او دانست. حیایی که سال‌ها میان کمدی و درام در نوسان بود، در «زیبا صدایم کن» نقش‌آفرینی‌ای ارائه می‌دهد که از نظر بدنی، احساسی و روان‌شناختی بسیار پیچیده است. صدایش شکسته، نگاهش سرگردان، حرکتش کند و ناهموار است؛ اما پشت همه این ظاهر آشفته، عشقی عمیق به دخترش موج می‌زند. امین حیایی در یک تعادل دشوار بین بیماری و انسانیت، پدری را به تصویر می‌کشد که جامعه پس‌زده، اما دل او هنوز برای دخترش می‌تپد.

بازی ژولیت رضاعی در نقش زیبا، کشف جدیدی در سینمای رسول صدرعاملی ا‌ست. او با سادگی، خامی نوجوانانه و در عین حال اقتدار درونی، نقش دختری را بازی می‌کند که در کشاکش بزرگ‌شدن و پذیرش رنج، باید پناه پدرش باشد.

رسول صدرعاملی در این فیلم با دوربینی نرم، ریتمی ملایم و میزانسن‌هایی که به فضای حسی اولویت می‌دهند، موفق می‌شود جهانی امن خلق کند. جهان فیلم با همه فقر، بحران روان، سرخوردگی اجتماعی، و بی‌پناهی شخصیت‌ها، اما سرشار از حس نجات‌بخش «با هم بودن» است. کارگردانی او سرشار از لحظاتی است که در مرز بزرگ‌نمایی احساسی و واقع‌گرایی قدم می‌زند، اما هرگز به ورطه اغراق یا شعارزدگی نمی‌افتد.

یکی از سوالاتی که مخاطب در طول فیلم با آن مواجه می‌شود این است که آیا خسرو واقعاً بیمار است یا جامعه‌ای که او را طرد کرده دچار بیماری است؟ صحنه‌ای که خسرو ساعت مدرسه را تعمیر می‌کند و مدیر با نگاهی مشکوک او را می‌نگرد، نمونه‌ای است از قدرت نمادین فیلم در نقد نگاه کلیشه‌ای جامعه به بیماران روانی! فیلم با لطافت و بدون شعارزدگی، چالش‌های روانی را به تصویر می‌کشد و در عین حال، نقدی صریح بر ساختار‌های بی‌رحم اجتماعی ارائه می‌دهد.

یکی از نقاط برجسته این فیلم موسیقی متن آن است. کریستف رضاعی؛ آهنگساز گزیده‌کار و خلاق سینمای ایران، در «زیبا صدایم کن» ترکیبی بدیع از اصوات الکترونیک، پیانو و سه‌تار ارائه می‌دهد. این ترکیب نه صرفاً تزیینی، بلکه روایی و حس‌برانگیز است. تم اصلی فیلم در سکانس‌های حمله‌های عصبی خسرو، در عبور شخصیت‌ها از خیابان‌های شهر یا در سکانس نهایی جرثقیل با تغییراتی ماهرانه به لایه‌های پنهان احساسی شخصیت‌ها اشاره می‌کند. حضور موسیقی به مثابه راوی دوم داستان، فضایی مینیمال و لطیف خلق کرده که بیش از واژه‌ها با تماشاگر ارتباط برقرار می‌کند.

نقطه قوت اصلی «زیبا صدایم کن»، همان‌طور که بسیاری از منتقدین نیز به آن اشاره کرده‌اند، در توانایی‌اش برای ساختن جهانی امن در دل اضطراب‌ها و تلخی‌های معاصر است. فیلم به‌جای آنکه شادی کاذب یا پایان‌بندی‌های غیرواقعی ارائه دهد، بر تاب‌آوری تأکید می‌کند. پیام فیلم ساده ولی قدرتمند است: «مهم نیست چقدر وضع خرابه، مهم اینه که همدیگه رو داریم». این جمله قلب تپنده فیلم و دلیل ماندگاری آن در ذهن تماشاگر است.

در نهایت باید گفت «زیبا صدایم کن» فیلمی ا‌ست درباره بودن، با همه سختی‌ها، درباره پدر بودن با وجود رنج روان، درباره دختر بودن در جامعه‌ای متزلزل، و درباره عشق در ساده‌ترین و عمیق‌ترین شکل خود است. بازی‌های روان، موسیقی هوشمندانه، کارگردانی پراحساس و فیلمنامه‌ای انسانی باعث شده این فیلم نه‌فقط اثری ماندگار در کارنامه رسول صدرعاملی باشد، بلکه تجربه‌ای سینمایی برای مخاطبی باشد که هنوز به سادگی، صمیمیت و معنا نیاز دارد.

انتهای پیام/

13 ساعت پیش

دسته‌بندی‌ها