مهران خسروزاده در یادداشتی نوشت: در ایران، وقتی اسم وزیر جوان به میان میآید، هنوز واکنش غالب این است: "بیتجربهست!" همین یک واژه، کافی است تا پروژهای از اعتماد عمومی، سرمایهگذاری روی نخبگان داخلی و امید به تغییر، متوقف شود.
ما سالهاست که از تجربه دفاع کردهایم، اما تجربهای که غالباً معادل با ماندن در ساختارهای فرسوده، تکرار تصمیمهای غلط و محافظهکاری مزمن شده است. اگر تجربه، بدون جرأت تغییر، بدون آگاهی از تحولات جهانی و بدون توان گفتگو با نسل جدید باشد، چه کارکردی دارد جز بازتولید بحران؟
تاریخ مدیریتی ما پر است از چهرههایی که دههها پشت میز نشستهاند و حاصل عمرشان، نه اصلاح بوده و نه توسعه. در عوض، هر وقت یک چهره جوان و تحصیلکرده پا به میدان گذاشته، با هجمه روبهرو شده: از اینکه "خیلی نظریهپردازه" تا اینکه "در میدان واقعی نبوده." گویی ما به دنبال مدیری هستیم که نه خیلی بداند و نه خیلی بخواهد تغییر دهد.
حقیقت این است که ما بیش از آنکه از اشتباه یک وزیر جوان بترسیم، از موفقیت او میترسیم. موفقیتی که ممکن است مدل فکری نسلهای قدیمیتر را زیر سوال ببرد. موفقیتی که ثابت کند راه حلها، در تکرار گذشته نیست، بلکه در درک آینده است.
جوانگرایی یعنی قبول کنیم که عقل، فقط در پیشانی چروک خورده نیست؛ میتواند در ذهن تحلیلگری باشد که تازه از فضای آکادمیک آمده، با زبان دنیا آشناست، دادهمحور فکر میکند و از مصلحتاندیشی خستهکننده ادارات سنتی، عبور کرده است.
این نگاه، نه شعاری است و نه رادیکال؛ بلکه واقعگرایانهترین راه برای نجات ساختاری است که زیر بار بحرانهای انباشته، تاب نمیآورد. ما به مدیرانی نیاز داریم که نه با ترس، که با جسارت تصمیم بگیرند. نه برای حفظ میز، که برای بازسازی اعتماد مردم. و این دقیقاً همان چیزی است که در نسل جدید اقتصاددانان ایرانی میبینم.
اگر امروز از ورود یک چهره جوان به وزارت اقتصاد میترسیم، شاید بهتر است از خودمان بپرسیم: آیا واقعاً از شکست او میترسیم؟ یا از موفقیتی که ثابت میکند ما سالها مسیر را اشتباه رفتهایم؟
انتهای پیام/