به گزارش "ورزش سه"، >>بارسلونا با تکیه بر فلسفه کرویوفسیتی خود، بار دیگر نشان داد که هویتش فراتر از صرفاً کسب جام است. >>این تیم، که قهرمان لالیگا شده، نماینده اصیل کرویوفسیتی است: تیمی که با مالکیت توپ، بازی تهاجمی و پرورش استعدادهای بومی از طریق یک سبک بازی منحصربهفرد، به موفقیت میرسد. حضور بازیکنانی مانند جرارد مارتین، مدافع کناری بدون تجربه بینالمللی که در نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا با دو پاس گل درخشید، یا ظهور نابغهای چون لامین یامال، گواهی بر این ادعاست. اگر ظهور لامین را به شانس نسبت دهیم، قهرمانی در لالیگا با تکیه بر هفت یا هشت بازیکن پرورشیافته در لاماسیا، نتیجه یک برنامهریزی دقیق است.
در حالی که بحران مالی بارسا بسیاری را به این باور رسانده بود که این باشگاه وارد دورهای تاریک مثل میلان خواهد شد، لاماسیا بار دیگر ناجی تیم شد. >>رئال مادرید در دهههای گذشته طرحی مشابه به نام >>«زیدانها و پاوونها» را امتحان کرد، ترکیبی از ستارگان بزرگ و بازیکنان بومی. اما این ایده یا به درستی اجرا نشد یا کنار گذاشته شد، شاید به این دلیل که تیمهای مبتنی بر آکادمی شانس کمتری برای قهرمانی در اروپا دارند. با این حال، رئال هم استعدادهایی چون رائول، گوتی و کاسیاس را از آکادمی خود معرفی کرد و آنها تاریخسازی کردن. در بارسا نیز بازیکنان بومی در زمان نیاز، تحت هدایت مربی ای چون >>هانسی فلیک در بارسا، درخشیدهاند.
لاماسیا گاهی با هویت و ارزشهای بارسا یکی تصور میشود، اما این هویت میتواند به یک باور افراطی منجر شود که تیم را ذاتاً برنده بداند. این دیدگاه گاهی به بهانهجویی پس از شکست میانجامد، مانند زمانی که هواداران پس از باخت مقابل اینترمیلان در دو بازی (7-6)، داور را مقصر دانستند. یوهان کرویف اعتقاد داشت که «در فوتبال شانس وجود ندارد»، و این اصل از یونان باستان تا امروز در ورزش صادق است. بارسا با تکیه بر آکادمی و فلسفهاش، نه با شانس، بلکه با برنامهریزی و هویت، راه خود را ساخته است. این همان طرح زیدانها و پاوونهاست که بارسا به شیوه خود آن را زنده نگه داشته است.