به گزارش رکنا، جوان ۳۰ سالهای که با طراحی یک نقشه ساختگی و فیلمی دروغین از زورگیری، اقدام به >>سرقت ۱۵۰ میلیون تومان از محل کار خود کرده بود، در دام حقیقت گرفتار شد؛ دوربینی که او هرگز به آن فکر نکرده بود، معمای پیچیده این ماجرا را رمزگشایی کرد!
این جوان پس از افشای نقشهاش، در گفتوگو با کارشناس اجتماعی پلیس، پرده از زندگی پر فراز و نشیب خود برداشت و گفت: «پدرم و برخی از بستگانم سالها در پروژههای ساختمانی یکی از کارفرمایان معتبر مشهد فعالیت داشتند. من نیز به واسطه همین اعتماد خانوادگی، حدود پنج سال قبل به عنوان نگهبان در یکی از کارگاههای ساختمانی او مشغول به کار شدم و ماهانه ۱۵ میلیون تومان حقوق میگرفتم. زندگیام میتوانست آرام و آبرومند باشد، اما گرفتار دام اعتیاد شدم؛ دام هولناکی که نه تنها زندگیام، بلکه وجدانم را هم از من گرفت!»
او ادامه داد: «مدتها بود به برادرم بدهکار بودم، اما باز هم دست نیاز به سمتش دراز کردم. نه به خاطر خرج خانه، بلکه برای مواد! اعتیادم مثل هیولایی شده بود که هر چه میدادم، باز هم بیشتر میخواست. وسوسه دستبرد به کارگاه لحظهای رهایم نمیکرد؛ گویی روی هر ابزار و قطعه کارگاهی، برچسب قیمت زده بودم... نقشهای شیطانی در ذهنم شکل گرفت و فقط کسی را میخواستم که به او اعتماد کامل داشته باشم؛ برادرم!»
این جوان فریبخورده، با اندوه ادامه داد: «وقتی شبهنگام نقشه را با برادرم در میان گذاشتم، اول مخالفت کرد. تلاش کرد منصرفم کند، اما من لجوجتر از آن بودم که گوش کنم. صبح جمعه با خودروی پراید و به همراه دوستش وارد کارگاه شدند. پلاک خودرو را با چسب پوشانده بودند تا قابل شناسایی نباشد. طبق نقشه، آنها اموال را بار زدند، و برای طبیعی جلوه دادن ماجرا، دستها، پاها و دهانم را بستند!»
او در ادامه به صحنهسازی عجیب خود اشاره کرد: «با تقلای زیاد خودم را به اتاقک نگهبانی ساختمانی دیگر رساندم. از نگهبان خواستم پلیس را خبر کند و با اضطراب، داستان زورگیری ساختگی پراید سواران را برایش تعریف کردم. حتی هنگام بازجویی اولیه توسط مأموران تجسس، همان داستان را تکرار کردم.»
اما ماجرا به همینجا ختم نشد؛ آنچه همه چیز را برملا کرد، دوربین مداربستهای بود که او به کلی از یاد برده بود. پلیس با بررسی فیلمها، صحنه خوشوبش و احوالپرسی صمیمانه او با برادرش را هنگام ورود به کارگاه بهوضوح مشاهده کرد.
او با دیدن تصاویر و روبهرو شدن با واقعیت انکارناپذیر، به ناچار لب به اعتراف گشود و سناریوی ساختگیاش را فاش کرد.
در ادامه، برادر و همدست دیگر نیز دستگیر شدند و بخشی از اموال مسروقه کشف شد. متهم در پایان اعترافاتش گفت: «من نهتنها زندگی خودم، که زندگی برادرم را هم نابود کردم... کاش یکبار دیگر، وقتی میخواست منصرفم کند، به حرفش گوش میدادم!»
طبق اعلام منابع انتظامی، با دستور مستقیم سرهنگ جعفری، رئیس کلانتری شهید آستانهپرست مشهد، بررسی سوابق دیگر این افراد برای کشف سرقتهای احتمالی وارد مرحله جدیدی شده است.