به گزارش رکنا، ماجرای ربوده شدن و >>قتل دلخراش >>الهه حسیننژاد ، دختر ۲۴ ساله تهرانی، موجی از واکنشهای عاطفی و اعتراضی را در فضای مجازی و میان ایرانیان سراسر جهان برانگیخت. شاید این پرونده، بعد از ماجرای گمشدن سما جهانباز، دختر ۲۲ ساله شیرازی که سه سال پیش ناپدید شد و هنوز از سرنوشتش خبری نیست، از معدود اتفاقاتی بود که چنین گسترهای از همدلی، اضطراب و مطالبهگری عمومی را در پی داشت.
در روزهای نخستین خبر ناپدید شدن الهه، کارزاری در شبکههای اجتماعی برای پیدا کردن او به راه افتاد، اما متأسفانه ۱۰ روز بعد پیکر بیجان این دختر جوان در بیابانهای اطراف فرودگاه کشف شد. الهه قربانی طمع و شرارت راننده مسافربرنمایی شد که از فضای بینظارت بر حملونقل شخصی سوءاستفاده کرده بود.
این پرونده نیز، همچون بسیاری از جنایات دیگر، پر از هشدارها و درسهایی است که اگر جدی گرفته میشد، شاید از تکرار چنین فجایعی جلوگیری میکرد.
۱. چالش حملونقل ایمن برای زنان
الهه، دختری جوان با گوشی گرانقیمت، برای رسیدن سریعتر به خانهاش ناگزیر سوار خودروی مسافربر شخصی شد. انتخابی که روزانه هزاران زن و دختر در نبود ناوگان حملونقل عمومی کافی انجام میدهند. با کمبود اتوبوس، مترو و تاکسی در بسیاری از مناطق کشور و هزینههای بالای سرویسهای اینترنتی، عملاً بخشی از جامعه به استفاده از مسافربرهای غیررسمی روی میآورد؛ بستری که آسیبپذیری زیادی برای زنان ایجاد میکند. این معضل نیازمند برنامهریزی فوری مسئولان برای گسترش و ایمنسازی حملونقل عمومی است.
۲. خلأ در زیرساختهای امدادی و پاسخ سریع پلیس
یکی از مهمترین نکات این پرونده، نبود سازوکار سریع امداد و اعلام وضعیت اضطراری برای شهروندان است. تجربه مشابه در حادثهای که اخیراً برای ملیپوشان ایران در کره جنوبی رخ داد، نشان داد پلیس این کشور با استفاده از مکانیابی دقیق موفق شد بلافاصله وارد عمل شود. اگر شهروندان ما نیز میتوانستند با فشردن یک دکمه موقعیت خود را به پلیس ارسال کنند، شاید جان الهه و بسیاری از قربانیان دیگر نجات مییافت.
۳. بازدارندگی ناکافی مجازاتها
قاتل الهه حسیننژاد سابقه شرارت داشته است؛ این یعنی مجازاتهای پیشین نه تنها مانع تکرار جرم نشده، بلکه ظاهراً او را در مسیر جنایتکارانهتری قرار داده است. این نکته نشان میدهد که سیستم اصلاح و مراقبت از زندانیان پس از آزادی کارآمد نیست. باید قوانین مؤثرتری برای پایش، حمایت و در صورت لزوم، کنترل دقیقتر مجرمان سابقهدار پس از آزادی تدوین و اجرا شود.
۴. عقدههای سرکوبشده؛ تهدید پنهان جامعه
پرونده شخصیت متهم نشان میدهد او با مشکلات جدی خانوادگی، عاطفی و اقتصادی دست و پنجه نرم میکرده؛ طلاق گرفته، شبها در خودرو یا قهوهخانهها میخوابیده و با انگیزه سرقت مرتکب این جنایت فجیع شده است. این نوع افراد، که با انبوهی از خشم و ناکامی در جامعه سرگردان هستند، مستعد ارتکاب رفتارهای خشونتآمیزند. شناسایی، رصد و ارائه حمایتهای روانی و اجتماعی به چنین گروههایی میتواند از وقوع بسیاری از جرایم پیشگیری کند.
۵. لزوم تقویت رویکرد پیشگیرانه پلیس
در این پرونده، پلیس تهران عملکردی سریع و حرفهای از خود نشان داد و در کوتاهترین زمان قاتل را شناسایی و بازداشت کرد؛ اما همانطور که میگویند «پیشگیری بهتر از درمان است». پیشگیری از جرم هنوز در کشور ما به اندازه مقابله با جرم پررنگ و مؤثر نیست. برای تقویت این بخش از وظایف پلیس، باید حمایتهای مادی و معنوی جدیتری از سوی نهادهای دولتی و حکومتی صورت گیرد.
سخن آخر
قتل الهه حسیننژاد یک فاجعه فردی نیست؛ آینهای است که نقصهای امنیتی، زیرساختی و اجتماعی ما را عریان میکند. مسئولان باید این زنگ خطر را جدی بگیرند و برای تضمین امنیت زنان و دختران جامعه، برنامهای جامع و فوری تدوین کنند. تکرار چنین فجایعی، مستقیماً به اعتماد عمومی آسیب میزند؛ سرمایهای که بازیابی آن دشوار و زمانبر است.