استیون ای کوک تحلیلگر ارشد حوزه خاورمیانه شورای روابط خارجی آمریکا

به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، چند هفته پس از مراسم تحلیف در سال ۲۰۲۱، جو بایدن در نخستین حضور خود در وزارت خارجه ایالات متحده، نخستین سخنرانی سیاست خارجی دولتش را ایراد کرد؛ جایی که با جمله‌ای ماندگار اعلام کرد: «آمریکا بازگشته است» اظهارنظری که به‌وضوح طعنه‌ای مستقیم به دوران و رویکرد >>دونالد ترامپ تعبیر می‌شد. او با این جمله تلاش داشت پیامی روشن مخابره کند: ارزش‌های آمریکایی بار دیگر در قلب سیاست خارجی ایالات متحده جای گرفته‌اند. چنان‌که در جریان کارزار انتخاباتی‌اش وعده داده بود، دوران «چک سفید امضا» برای چهره‌هایی چون عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور مصر که ترامپ او را «دیکتاتور محبوب» خود خوانده بود و همچنین رهبران سعودی، به سر آمده است؛ کشورهایی که بایدن وعده داده بود آن‌ها را به «طردشدگانی که هستند» تبدیل خواهد کرد و وادار می‌سازد تا «بهای رفتارشان را بپردازند».

>>از بایدن تا ترامپ؛ چرخش آمریکا از ارزش‌محوری به عمل‌گرایی مصلحت‌اندیشانه

با این حال، آگاهان به سیاست خارجی ایالات متحده و البته بدبینان به‌خوبی می‌دانستند که بایدن دیر یا زود ناگزیر به عقب‌نشینی از مواضع اعلامی خود خواهد شد. در ماه مه ۲۰۲۱، او بارها با عبدالفتاح السیسی تماس تلفنی برقرار کرد؛ به‌دلیل نقشی که قاهره در میانجی‌گری برای برقراری آتش‌بس میان اسرائیل و حماس ایفا کرده بود؛ نقشی که با استقبال و قدردانی کاخ سفید مواجه شد. تابستان سال بعد، بایدن به عربستان سعودی سفر کرد و در اقدامی نمادین، مشت‌به‌مشت با محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی؛ کسی که پیش‌تر او را «غیرقابل‌قبول» توصیف کرده بود، دست داد.

این ادعا که سیاست خارجی ایالات متحده بازتابی از ارزش‌های آمریکایی است یا دست‌کم باید چنین باشد باور دیرپایی است که نخبگان سیاست خارجی در واشنگتن همواره با اطمینان برای خود تکرار کرده‌اند. اما در عمل، این ادعا بیش از آن‌که بر واقعیت استوار باشد، به افسانه‌ای شبیه است. فهرست بلندبالای ناقضان حقوق بشری که در عین حال شرکای راهبردی آمریکا بوده‌اند، خود گویای این تناقض بنیادین است. در این میان، سخنرانی اخیر دونالد ترامپ در ریاض، از جهاتی لحن و حال‌وهوایی متفاوت داشت. او بی‌پرده و بدون ملاحظه، ماسک استثناگرایی، اصول‌گرایی و ارزش‌مداری آمریکایی را کنار زد و صراحتاً اعتراف کرد که هرگاه ایالات متحده با رویکردی مداخله‌گر و موعظه‌گر وارد عمل شده، نه‌تنها به خود، بلکه به همان مناطقی که مدعی «نجات» آن‌هاست، آسیب‌های جدی وارد کرده است.

پیش از آن‌که سیلی از پیام‌های خشمگینانه روانه شود، اجازه دهید موضوعی را روشن کنم: بدبینی یک چیز است اما بدبینی به سبک ترامپ، چیزی کاملاً متفاوت است. طرح او برای تصاحب یک فروند هواپیمای لوکس مدل ۷۴۷ متعلق به قطر و ادعایش مبنی بر بی‌اطلاعی از اینکه پسرانش، به‌همراه زَک ویتکاف و با مشارکت شرکای اماراتی در حال کسب سود از رمزارزهایی با برند ترامپ هستند، بی‌تردید از مصادیق روشن بی‌شرمی سیاسی او به شمار می‌رود.

روابط گرم و شبه‌عاشقانه‌اش با محمد بن سلمان که به او گفت «خیلی ازت خوشم میاد» و نیز با تمیم بن حمد آل ثانی، امیر «بلندبالا و خوش‌چهره» قطر و همچنین محمد بن زاید، رئیس امارات متحده عربی که ترامپ از او به‌عنوان «مردی باشکوه» یاد کرد، به‌راستی عجیب و نگران‌کننده‌اند. از سوی دیگر، لغو تحریم‌های سوریه بدون آن‌که به‌طور هم‌زمان سازوکاری الزام‌آور برای پیوند این تخفیف‌ها با اصلاحات مشخص سیاسی و حقوقی تعریف شود، نمی‌تواند به‌عنوان یک سیاست مدبرانه و سنجیده تلقی شود.

>>تقابل ترامپ با دو مکتب سنتی سیاست خارجی آمریکا

با این حال، سفر دونالد ترامپ و به‌ویژه سخنرانی صریح او در ریاض از آن جهت حائز اهمیت بود که به‌روشنی جایگاه مطلوبی را که او و دولتش برای ایالات متحده در خاورمیانه قائل‌اند، ترسیم کرد. این چشم‌انداز در فقدان واژه‌ای مناسب‌تر برای هر دو جریان اصلی در سیاست خارجی آمریکا یعنی هواداران مکتب «خویشتنداری» و مداخله‌گرایان سنتی، تصویری نگران‌کننده و ناخوشایند به همراه دارد.

دونالد ترامپ بی‌پرده از نومحافظه‌کاران و بین‌الملل‌گرایان لیبرال انتقاد کرد؛ چهره‌هایی که به باور او، معماران پروژه‌های نو‌استعماری سه دهه گذشته بوده‌اند؛ پروژه‌هایی که منابع و توان ایالات متحده را تحلیل بردند، بی‌آن‌که در ساخت حتی یک کشور باثبات موفق عمل کرده باشند. این انتقاد چندان غافلگیرکننده نبود؛ چرا که رویکرد انتقادی به سیاست خارجی مداخله‌گرایانه، همواره از ارکان ثابت سه کارزار انتخاباتی ترامپ بوده است. در مجموع، یادآوری این واقعیت چه در داخل آمریکا و چه در صحنه بین‌المللی از سوی رئیس‌جمهور اهمیت دارد که هرگاه واشنگتن با نیت تحقق «اتفاقات خوب» در خاورمیانه وارد عمل شده است ( از «عملیات آزادی عراق» گرفته تا «دستورکار آزادی» و تلاش برای ایجاد یک کشور فلسطینی) در اغلب موارد، چیزی جز ناکامی نبوده است.

>>بازی تازه با قواعد تازه؛ وقتی رؤیای جهانی‌سازی جای خود را به معامله می‌دهد

در مقابل، هرگاه ایالات متحده رویکردی تدافعی‌تر اتخاذ کرده؛ با اهدافی چون حفظ جریان آزاد انرژی، تضمین امنیت اسرائیل یا جلوگیری از به چالش کشیده شدن برتری‌اش در منطقه توسط دیگر کشورها یا ائتلاف‌ها—نتایج به‌مراتب موفق‌تری حاصل شده است. با این حال، حتی این رویکردهای به‌ظاهر واقع‌گرایانه نیز از شکست‌ها و هزینه‌های اخلاقی چشم‌گیر در امان نبوده‌اند.

نکته‌ای که در سخنرانی دونالد ترامپ در عربستان بیش از هر چیز به چشم می‌آمد، غیبت کامل ادبیات «خویشتنداری» بود. نه از کلیشه‌های رایج درخصوص ضرورت خروج آمریکا از خاورمیانه خبری بود و نه از نظریه «موازنه سازی برون‌مرزی» که اغلب با ادعای کاهش منافع واشنگتن در منطقه توجیه می‌شود، نشانی دیده می‌شد. در عوض، ترامپ با صراحت اعلام کرد که خواهان استمرار حضور ایالات متحده در خاورمیانه است؛ اما نه به سبک و سیاق گذشته. او اولویت را به دیپلماسی فعال برای مدیریت بحران‌ها، تضمین امنیت شرکای منطقه‌ای و از همه مهم‌تر، تبدیل آمریکا به مقصدی جذاب برای سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی داده است. چنین رویکردی، اگر دولت‌های خلیج فارس به وعده‌های خود برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های اقتصادی آمریکا وفادار بمانند، دشوار بتوان آن را به‌سادگی مورد انتقاد قرار داد.

تردیدی نیست که در این منطقه، بسیاری از تحولات می‌توانند به‌سرعت از کنترل خارج شوند. اسرائیل در حال تشدید عملیات نظامی در غزه است، در حالی‌که هنوز هیچ طرح اجرایی روشنی برای آینده این منطقه پس از پایان جنگ ارائه نشده است. از سوی دیگر، دستیابی به توافقی هسته‌ای که از برنامه جامع اقدام مشترک سال ۲۰۱۵ فراتر رود، به‌هیچ‌وجه قطعی نیست.

با این حال، این کاستی‌ها را باید از نکته محوری‌ای که ترامپ در ریاض بر آن تأکید داشت، متمایز کرد؛ جایی که او به‌صراحت تحلیل مشترک دو اردوگاه سنتی و رقیب در سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده؛ جریان‌هایی که با وجود تفاوت‌هایشان، در ترسیم نقش آمریکا در منطقه اشتراکات قابل‌توجهی دارند، را کنار گذاشت. فارغ از فسادهای احتمالی یا ویژگی‌های شخصیتی خاص رئیس‌جمهور، ترامپ در پی گسست از میراثی است که سرشار از ناکامی‌ها و شکست‌های تاریخی بوده است. ممکن است برخی جنبه‌های سفر او زمخت، شتاب‌زده یا ناپخته به نظر برسد، اما رویکرد کلی‌اش به‌هیچ‌وجه از منطق تهی نیست؛ چرا که بر مبنای واقعیت‌های موجود جهان استوار است نه بر تصورات آرمان‌گرایانه‌ای که در فضای سیاست‌گذاری واشنگتن رایج‌اند. و شاید همین واقع‌گرایی، برگ برنده‌ای باشد که در نهایت سیاست ترامپ را موفق‌تر از بسیاری از پیشینیانش جلوه دهد.