>>خبرگزاری مهر، گروه استانها - سمانه قلی پور: ساعت از ۸ گذشته، اما انگار همه زودتر آمدهاند. سایهها هنوز کوتاهاند و دلها هنوز روشن. علمها هنوز روی زمیناند، اما نگاهها مدتهاست بالا رفتهاند. هرکس گوشهای ایستاده، آرام و منتظر. روستای >>کلوده، دوباره به قرار سالانهاش رسیده: >>پیرعلم.
از سراسر منطقه آمدهاند. کسی کفشهایش را همان ابتدای مسیر درآورده، دیگری با بغضی قدیمی، زیر لب فقط زمزمه میکند: "یا ابوالفضل". بعضیها هر سال میآیند، با یک نذر جدید. بعضیها اولینبارشان است، اما طوری گریه میکنند که انگار سالهاست دلشان اینجا مانده بوده.
اینجا نه سن است، نه جایگاه رسمی، نه دوربینهای خبری. اینجا مردم، خودِ مراسماند. کسی برنامه را اجرا نمیکند؛ مراسم، خودش با دل مردم اجرا میشود.
علمها بلند میشوند. با وقار، با احترام، با هزار نگاه همراه. پارچههای سبز و مشکی در باد >>تکان میخورند، صدای طبل از دور نزدیک میشود و فضا، آرامآرام >>حالوهوای کربلا به خود میگیرد. نه کپی است، نه شبیهسازی. اینجا، بازآفرینی یک حس است؛ از اعماق، نه از نمایش.
مداحی آغاز میشود. نه با فریاد، که با صدایی گلوگیر و بغضدار. جمعیت آرام سینه میزنند. سکوتی سنگین بین ضرباهنگ نوحهها نفس میکشد. زنان از دور گلاب میپاشند. بچهها با طبلهای کوچکشان تمرین آینده میکنند. و مردانی که پشت به آفتاب، رو به علم، دلشان را باز میکنند.
>>پیرعلم، فقط یک آئین نیست؛ سند زندهایست از دینداری بیواسطه. از ایمانی که نیاز به مدیریت ندارد، چون خودش بلد است چطور راهش را پیدا کند.
محمدرضا جمالی، بانی و پاسدار این مراسم، با اشاره به سابقه دیرینه آن میگوید: بر اساس نقل قول نیاکان و بزرگان، سابقه برگزاری این آئین مذهبی به سه قرن پیش بازمیگردد. در گذشته، این مراسم در ییلاق >>حاجیدلای آمل برگزار میشد اما نزدیک به نیم قرن است که در روستای >>کلوده ادامه پیدا کرده و به یکی از رویدادهای شاخص مذهبی منطقه تبدیل شده است.
کسی نذری میدهد؛ شربت، چای، شیرینی ساده. کسی تکه نانی را با دعایی میبوسد و پخش میکند. اینجا رسمها سادهاند، اما معناها سنگین. هیچچیز تجملی نیست، اما >>هرچیز، دقیقاً سر جای خودش است.
و درست در لحظهای که علم با احترام از روی شانهها پایین میآید، مردم آرام متفرق میشوند. نه شلوغ، نه نمایشی. پایان این مراسم، مثل خود شروعش، بی هیاهوست. اما اثرش میماند. در دل، در خاطره، در عکسهای خاکی.
>>روایتهایی از >>پیرعلم >>کلوده؛ صدای مردم، زبان آئین
پیرمرد ۷۰ سالهای که سالها در آئین حضور دارد، از معنای عمیق علم و روسریها میگوید: «این پارچههای سبز و مشکی، بیش از آنکه تکه پارچه باشند، گواه خاطرات و >>عهدهاییاند که نسل به نسل منتقل شده. یکی از آنها، روسری مادربزرگم است؛ سالها پیش به نیت برآورده شدن حاجتی به علم بسته شده و حالا جزئی از این مراسم شده است. وقتی علم بالا میرود، انگار همه دعاها و اشکها هم همراه آن به آسمان پرواز میکنند.»
جوانی که امسال نخستین بار در جمع حاضر شده است، درباره تجربهاش میگوید: «وقتی وارد جمع شدم، گویی سالها پیش اینجا بودم. نوحه که آغاز شد، بغضم ترکید. دیدن آن روسری گرهخورده به علم که داستان نذر مادری را حکایت میکرد، ایمان را در دلم زنده کرد. برایم لحظهای مقدس بود؛ پیوندی بیواسطه با این آیین.»
مادری که دختر خردسالش را همراهی میکند، انتقال ارزشها را در قلب آئین میبیند: «این مراسم، بیش از هر چیز، روایت عشق است. هر روسری که به علم بسته میشود، قصهای از صبر و امید است. دخترم هنوز کوچک است، اما وقتی دستش را روی آن پارچه گذاشت، فهمیدم این سنت ریشه در جان دارد؛ نه صرفاً یک رسم.»
مداح محلی، درباره صداقت و اصالت نوحهخوانی میگوید: «نوحهخوانی اینجا زبان دل است. هر واژه، دردی است که از دل برمیآید و به دل مینشیند. روسریهایی که به علم بسته میشوند، پیامهای بی کلامیاند؛ هویت و صداقت این آئین را رقم میزنند. نه اجرا، که همراهی با قلب مردم است.»
جوان علمدار، از مسئولیت خطیر حفظ آئین سخن میگوید: «وقتی علم را بر دوش میگذارم، وزن آن فقط جسمانی نیست؛ بار عشق و نذر است. روسریها، هرکدام نمادی از دلی است که به خدا سپرده شده. اینجا فقط گرداندن علم نیست، بلکه تداوم پیمانیست که هر سال با گره زدن این پارچهها تازهتر میشود.»
>>روسریها؛ گرههای بیزبان عشق و دعا
روسریهایی که دور علم پیچیدهاند، روایتگر هزاران نذر و اشتیاق بی کلاماند. این پارچهها، نه فقط یادگاری، که زبان بیصدای عشقی عمیقاند که در دل مردمان >>کلوده میتپد. هر گره، صدای دلهایی است که با باور و امید به این آئین وفادار ماندهاند.
جمالی با اشاره به ارادت مردم به حضرت عباس (>>ع) تصریح میکند: این مراسم هر سال در روز هفتم محرم در منزل شخصی ما برگزار میشود و از ساعات ابتدایی صبح، عزاداران برای آمادهسازی علمها، شستوشو، >>گلابشویی، جامهپوشانی و برپایی نمادهای عاشورایی گرد هم میآیند.
وی افزود: آئین جامهپوشانی، >>گلابشویی علمها و اهدای روسری از جمله رسوم جانبی این مراسم است که با شکوه خاصی انجام میشود. در پایان، علمها و کتلها همراه با عزاداران به سمت تکیه محل حرکت میکنند و فضای سراسر معنوی و حماسی را در منطقه رقم میزنند.
>>پیرعلم >>کلوده بیش از هر چیز، نمادی است از پیوند ناگسستنی ایمان، عشق و وفاداری به ریشهها. این آئین، پلیست میان گذشته و حال، میراثیست که به دست نسلهای امروز سپرده شده تا فرداها را روشنتر کند. هر گره روسری بر علم، هر نوحهای که از دل برمیآید، فریادیست از جانهایی که در برابر فراموشی مقاومت کردهاند.
در دل این مراسم، بیش از پارچه و صدا، حقیقتی جاودان نهفته است: قدرت جمعی ایمان، که میتواند تاریکی را بشکند و انسانها را به هم نزدیکتر کند. >>پیرعلم >>کلوده، یادآور این است که آئینها زندهاند زمانی که مردم با عشق و باور در آن مشارکت کنند، و این عشق، نیروییست فراتر از زمان و مکان.
جمالی با بیان اینکه این مراسم فراتر از یک رویداد محلی است، خاطرنشان کرد: هرساله نهتنها مردم منطقه، بلکه عاشقان اهل بیت از تهران و دیگر استانها برای حضور در این آئین به روستای >>کلوده میآیند. این نشان میدهد که باور و ارادت مردم به حضرت اباعبدالله الحسین (>>ع) و حضرت عباس (>>ع) بسیار ریشهدار است و هر سال جمعیت بیشتری در مراسم حضور پیدا میکند.
آنجا که علم بر دوش میچرخد، آنجا که اشکها پاک میشوند، آنجاست که امید دوباره جوانه میزند.
>>پیرعلم >>کلوده، تبلور شور و استقامت مردمانی است که نه تنها به سنتهای خود وفادارند، بلکه آنها را با هر نفس تازه میکنند. این نه فقط یک مراسم، بلکه پیمانیست که سال به سال، نسل به نسل، با خون و دل زنده نگاه داشته میشود. و این است راز ماندگاری؛ جایی که ایمان، تاریخ را به زندگی وصل میکند، و انسانها را در جستجوی حقیقت گرد هم میآورد.